۱۰۵٬۸۱۵
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
''' اَبوالْعَنْبَسِ صِیْمَری، محمد بن اسحاق بن ابراهیم '''(د ۲۷۵ ق / ۸۸۸ م)، ادیب، شاعر، فکاهینویس و منجم دربار عباسی. | ''' اَبوالْعَنْبَسِ صِیْمَری، محمد بن اسحاق بن ابراهیم '''(د ۲۷۵ ق / ۸۸۸ م)، ادیب، شاعر، فکاهینویس و منجم دربار عباسی. | ||
==نسب== | |||
== | |||
اصل وی را از کوفه دانستهاند، اما چون مدتی قاضی صیمره (ناحیهای در دهانۀ رود معقل نزدیک بصره) بود، نسبت صیمری یافت. ریو او را با ابوالعنبس احمد ابن صیمری یکی پنداشته است. | اصل وی را از کوفه دانستهاند، اما چون مدتی قاضی صیمره (ناحیهای در دهانۀ رود معقل نزدیک بصره) بود، نسبت صیمری یافت. ریو او را با ابوالعنبس احمد ابن صیمری یکی پنداشته است. | ||
خط ۶۷: | خط ۶۶: | ||
==شاعری هجاگوی== | ==شاعری هجاگوی== | ||
وی شاعری هجاگوی بود و بیشتر شاعران همعصر خود را هجو گفت و حتی طباخ معتمد نیز از گزند زبان وی در امان نماند. به روایت ابوالفرج اصفهانی، بحتری، شاعر بزرگ عرب، در مجلس متوکل شعری در مدح خلیفه خواند، اما متوکل که از غرور و فخرفروشی بحتری خشمگین بود، به ابوالعنبس اشاره کرد تا در معارضه با او شعری بسراید. شعر هجوآمیز ابوالعنبس موجب شد که بحتری مجلس را ترک گفت و خلیفه نیز که از شادی میخندید و دست میزد، ۰۰۰‘۱۰ درهم به شاعر صله داد. ابوالفرج روایت دیگری نیز از این ماجرا آورده است. | وی شاعری هجاگوی بود و بیشتر شاعران همعصر خود را هجو گفت و حتی طباخ معتمد نیز از گزند زبان وی در امان نماند. به روایت [[ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج اصفهانی]]، بحتری، شاعر بزرگ عرب، در مجلس متوکل شعری در مدح خلیفه خواند، اما متوکل که از غرور و فخرفروشی بحتری خشمگین بود، به ابوالعنبس اشاره کرد تا در معارضه با او شعری بسراید. شعر هجوآمیز ابوالعنبس موجب شد که بحتری مجلس را ترک گفت و خلیفه نیز که از شادی میخندید و دست میزد، ۰۰۰‘۱۰ درهم به شاعر صله داد. [[ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج]] روایت دیگری نیز از این ماجرا آورده است. | ||
از مباحثۀ ابوالعنبس با ابوالعبر که صولی آن را نقل کرده است، میتوان دریافت که علت گرایش شاعر به هزلسرایی و هتاکی، تنها کسب معاش بوده است. از این گفتوگو که به روزگار خلافت متوکل رخ داد، چنین برمیآید که ابوالعنبس بیش از ۳۰ کتاب در «سخف» نوشته بوده است. | از مباحثۀ ابوالعنبس با ابوالعبر که صولی آن را نقل کرده است، میتوان دریافت که علت گرایش شاعر به هزلسرایی و هتاکی، تنها کسب معاش بوده است. از این گفتوگو که به روزگار خلافت متوکل رخ داد، چنین برمیآید که ابوالعنبس بیش از ۳۰ کتاب در «سخف» نوشته بوده است. | ||
از جملۀ این سخیفه سراییها، حکایت مسخرهآمیز خر اوست که پس از مرگ به خواب شاعر میآید و علت مرگ خود را که عشق به مادینهای است. باز میگوید. این حکایت مشهور را که گویند ابوالعنبس با نقل آن، مجلس متوکل را سخت به طرب آورد، مسعودی نقل کرده است. | از جملۀ این سخیفه سراییها، حکایت مسخرهآمیز خر اوست که پس از مرگ به خواب شاعر میآید و علت مرگ خود را که عشق به مادینهای است. باز میگوید. این حکایت مشهور را که گویند ابوالعنبس با نقل آن، مجلس متوکل را سخت به طرب آورد، مسعودی نقل کرده است. | ||
بعدها بدیعالزمان همدانی ابوالعنبس را شخصیت اصلی یکی از مقامات خویش قرار داد. این مقامه به نام «المقامة الصیمریة» معروف است و در آن، قهرمان داستان که همان ابوالعنبس است، خود حکایت میکند که با ثروتی هنگفت رهسپار بغداد شد و در آنجا با بزرگان و اشراف درآمیخت و روزگاری را به عیش و نوش گذراند، اما این گشادهدستی و اسراف به تهیدستی وی انجامید، چندانکه دوستان از گرد او بپراکندند. با اینهمه، شاعر پس از مدتی مال و مقام از کف داده را بازیافت و بر اثر آن تجربه دانست که باید از یاران دغل پرهیز کند. | |||
بعدها [[بدیعالزمان همدانی، احمد بن حسین|بدیعالزمان همدانی]] ابوالعنبس را شخصیت اصلی یکی از مقامات خویش قرار داد. این مقامه به نام «المقامة الصیمریة» معروف است و در آن، قهرمان داستان که همان ابوالعنبس است، خود حکایت میکند که با ثروتی هنگفت رهسپار بغداد شد و در آنجا با بزرگان و اشراف درآمیخت و روزگاری را به عیش و نوش گذراند، اما این گشادهدستی و اسراف به تهیدستی وی انجامید، چندانکه دوستان از گرد او بپراکندند. با اینهمه، شاعر پس از مدتی مال و مقام از کف داده را بازیافت و بر اثر آن تجربه دانست که باید از یاران دغل پرهیز کند. | |||
==اشعار باقیمانده== | ==اشعار باقیمانده== | ||
خط ۸۸: | خط ۹۰: | ||
موضوع کتابهای ابوالعنبس بیشتر طنز است، اما گویا چند اثر او کتابهای درسی نسبتاً معتبری بوده است. از جملۀ آنها احکام النجوم اوست که نسخهای از آن در واتیکان هست و چون این نسخه به سدۀ ۱۳ ق متعلق است، میتوان گمان برد که به سبب اعتبار کتاب، آن را طی ۰۰۰‘۱ سال استنساخ و بازنویسی کردهاند. | موضوع کتابهای ابوالعنبس بیشتر طنز است، اما گویا چند اثر او کتابهای درسی نسبتاً معتبری بوده است. از جملۀ آنها احکام النجوم اوست که نسخهای از آن در واتیکان هست و چون این نسخه به سدۀ ۱۳ ق متعلق است، میتوان گمان برد که به سبب اعتبار کتاب، آن را طی ۰۰۰‘۱ سال استنساخ و بازنویسی کردهاند. | ||
چنانکه اشاره شد، ابن ندیم ۴۱ کتاب به او نسبت داده است. پلا مجموعۀ این آثار را به ۲ بخش تقسیم کرده است. | چنانکه اشاره شد، ابن ندیم ۴۱ کتاب به او نسبت داده است. پلا مجموعۀ این آثار را به ۲ بخش تقسیم کرده است. | ||