۱۱۱٬۴۸۵
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (Hbaghizadeh صفحهٔ ابوالعلاء معری، احمد بن عبدالله بن سلیمان تنوخی را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به ابوالعلاء معری، احمد بن عبدالله منتقل کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
}} | }} | ||
''' اَبوالْعَلاءِ مَعَری، احمد بن عبدالله بن سلیمان تنوخی '''(۲۷ ربیعالاول ۳۶۳- ۴۴۹ ق / ۲۶ دسامبر ۹۷۳-۱۰۵۷ م)، شاعر و اندیشمند برجستۀ نابینای عرب. | ''' اَبوالْعَلاءِ مَعَری، احمد بن عبدالله بن سلیمان تنوخی '''(۲۷ ربیعالاول ۳۶۳- ۴۴۹ ق / ۲۶ دسامبر ۹۷۳-۱۰۵۷ م)، شاعر و اندیشمند برجستۀ نابینای عرب. | ||
هر چند او زندگانی پرماجرایی نداشته و بیشتر عمر خود را در كنارهگیری از مردم و گوشهنشینی گذرانده است، اما آگاهی ما از زندگانی او اندك نیست. | هر چند او زندگانی پرماجرایی نداشته و بیشتر عمر خود را در كنارهگیری از مردم و گوشهنشینی گذرانده است، اما آگاهی ما از زندگانی او اندك نیست. | ||
خط ۶۲: | خط ۶۱: | ||
ابوالعلاء نخست قرآن را، به چندین روایت، نزد چند تن از شیوخ زمانش فراگرفت، لغت و نحو را نیز نزد پدر خود و نیز ابوبكر محمد بن مسعود بن فَرَج نحوی آموخت، در نوجوانی به حلب رفت و در آنجا نزد محمد بن عبدالله بن سعد نحوی، راوی اشعار مُتنبی (د ۳۵۴ ق / ۹۶۵ م) آموزش دید و احتمالاً همین برخورد با اشعار متنبی انگیزۀ وی شد كه بعدها از ستایشگران متنبی و شارح اشعار او شود. وی حدیث را نیز نزد پدر، جد و برادر خود ابوالمجد و چند تن دیگر آموخته بود. | ابوالعلاء نخست قرآن را، به چندین روایت، نزد چند تن از شیوخ زمانش فراگرفت، لغت و نحو را نیز نزد پدر خود و نیز ابوبكر محمد بن مسعود بن فَرَج نحوی آموخت، در نوجوانی به حلب رفت و در آنجا نزد محمد بن عبدالله بن سعد نحوی، راوی اشعار مُتنبی (د ۳۵۴ ق / ۹۶۵ م) آموزش دید و احتمالاً همین برخورد با اشعار متنبی انگیزۀ وی شد كه بعدها از ستایشگران متنبی و شارح اشعار او شود. وی حدیث را نیز نزد پدر، جد و برادر خود ابوالمجد و چند تن دیگر آموخته بود. | ||
همچنین گفته میشود كه ادب و لغت را نزد چند تن از شاگردان ابن خالویه (د ۳۷۰ ق) فرا گرفته بود. ابوالعلاء در پی آموختن بیشتر، سفری به طرابلس شام كرد و از كتابخانههای آنجا بهره گرفت. وی بر سر راه خود از شهر لاذقیه نیز گذر كرد و در آنجا در «دیر فاروس» به راهبی برخورد كه با دانشهای یونانی آشنایی داشت و ابوالعلاء از وی سخنان و عقاید فیلسوفان یونان را شنید كه گویا در اندیشۀ او اثر نهاد و انگیزۀ برخی از عقاید انحرافی وی در اشعارش شد. | همچنین گفته میشود كه ادب و لغت را نزد چند تن از شاگردان ابن خالویه (د ۳۷۰ ق) فرا گرفته بود. ابوالعلاء در پی آموختن بیشتر، سفری به طرابلس شام كرد و از كتابخانههای آنجا بهره گرفت. وی بر سر راه خود از شهر لاذقیه نیز گذر كرد و در آنجا در «دیر فاروس» به راهبی برخورد كه با دانشهای یونانی آشنایی داشت و ابوالعلاء از وی سخنان و عقاید فیلسوفان یونان را شنید كه گویا در اندیشۀ او اثر نهاد و انگیزۀ برخی از عقاید انحرافی وی در اشعارش شد. | ||
خط ۶۸: | خط ۶۹: | ||
ابوالعلاء در ۳۹۸ ق راهی بغداد شد و در ۳۹۹ ق به آنجا رسید و یك سال و ۷ ماه در آن شهر ماند. گفته میشود كه انگیزۀ سفر وی به بغداد شكایت بردن از بعضی نواب حلب بوده كه به وقف موروثی او دست درازی كرده بودند، اما ظاهراً قصد واقعی ابوالعلاء از سفر به بغداد فراگیری بیشتر دانشهای ادبی و بهویژه دستیابی به كتابخانۀ بزرگ آنجا بوده كه سرپرستی آن را عبدالسلام بصری، معروف به واجكا (د ۴۰۵ ق) برعهده داشته است. گفته میشود كه وی همچنین از بزرگان بغداد برای رفع دستاندازی به موقوفۀ خود یاری خواسته، اما نتیجهای نگرفته بود. اكنون حقیقت امر را میتوان در گفتار خود ابوالعلاء جستوجو كرد: وی از یك سو، در نامهای كه پس از آگاهی از مرگ مادرش، از بغداد به دایی خود، ابوالقاسم علی مینویسد، میگوید كه وی گمان میكرده است كه بتواند در بغداد بماند، زیرا در آنجا علم را بیشتر از سنگریزهها در مناسك عقبه یافته است. سپس از مردمان بغداد به نیكی یاد میكند و مهربانیها و حوشرفتاریهای ایشان با خودش را میستاید، اما از سوی دیگر، میافزاید كه برای طلب ادب یا مال از اهل بغداد به آنجا نرفته است، زیرا از ۲۰ سالگی، دیگر نیازی به آموختن از یك عراقی یا شامی نداشته، بلكه آنچه وی را به سوی بغداد كشانده، كتابخانۀ آنجا بوده است. وی در نامۀ دیگری كه برای اهالی معرةالنعمان فرستاده، ولی به دست ایشان نرسیده بوده است، مینویسد كه سفر وی به بغداد برای دستیابی به مال فراوان یا دیدار با مردمان نبوده، بلكه او ترجیح میداده است كه در دارالعلم اقامت كند. وی بار دیگر از مردمان بغداد به نیكی یاد میكند كه در ستایش از او و فضل او غلو میكرده و اموالشان را بیدریغ در اختیار او مینهادهاند. | ابوالعلاء در ۳۹۸ ق راهی بغداد شد و در ۳۹۹ ق به آنجا رسید و یك سال و ۷ ماه در آن شهر ماند. گفته میشود كه انگیزۀ سفر وی به بغداد شكایت بردن از بعضی نواب حلب بوده كه به وقف موروثی او دست درازی كرده بودند، اما ظاهراً قصد واقعی ابوالعلاء از سفر به بغداد فراگیری بیشتر دانشهای ادبی و بهویژه دستیابی به كتابخانۀ بزرگ آنجا بوده كه سرپرستی آن را عبدالسلام بصری، معروف به واجكا (د ۴۰۵ ق) برعهده داشته است. گفته میشود كه وی همچنین از بزرگان بغداد برای رفع دستاندازی به موقوفۀ خود یاری خواسته، اما نتیجهای نگرفته بود. اكنون حقیقت امر را میتوان در گفتار خود ابوالعلاء جستوجو كرد: وی از یك سو، در نامهای كه پس از آگاهی از مرگ مادرش، از بغداد به دایی خود، ابوالقاسم علی مینویسد، میگوید كه وی گمان میكرده است كه بتواند در بغداد بماند، زیرا در آنجا علم را بیشتر از سنگریزهها در مناسك عقبه یافته است. سپس از مردمان بغداد به نیكی یاد میكند و مهربانیها و حوشرفتاریهای ایشان با خودش را میستاید، اما از سوی دیگر، میافزاید كه برای طلب ادب یا مال از اهل بغداد به آنجا نرفته است، زیرا از ۲۰ سالگی، دیگر نیازی به آموختن از یك عراقی یا شامی نداشته، بلكه آنچه وی را به سوی بغداد كشانده، كتابخانۀ آنجا بوده است. وی در نامۀ دیگری كه برای اهالی معرةالنعمان فرستاده، ولی به دست ایشان نرسیده بوده است، مینویسد كه سفر وی به بغداد برای دستیابی به مال فراوان یا دیدار با مردمان نبوده، بلكه او ترجیح میداده است كه در دارالعلم اقامت كند. وی بار دیگر از مردمان بغداد به نیكی یاد میكند كه در ستایش از او و فضل او غلو میكرده و اموالشان را بیدریغ در اختیار او مینهادهاند. | ||
نام ابوالعلاء در بغداد مشهور شده بود و دیوان سقط الزند را نزد او میخواندند. | نام ابوالعلاء در بغداد مشهور شده بود و دیوان سقط الزند را نزد او میخواندند. | ||
وی در آنجا همچنین با شریف رضی و سید مرتضی معاشرت داشته است و آن دو، دانش و تیزهوشی وی را میستودهاند. | |||
وی در آنجا همچنین با [[شریفالرضی، محمد بن حسین|شریف رضی]] و [[علمالهدی، علی بن حسین|سید مرتضی]] معاشرت داشته است و آن دو، دانش و تیزهوشی وی را میستودهاند. | |||
خط ۹۸: | خط ۱۰۲: | ||
با وجود اینكه ابوالعلاء معری خانهنشینی و گوشهگیری گزیده بود و چنانكه خود بارها در اشعارش بیان میكند، تنهایی را بر معاشرت بر مردمان ترجیح میداده، اما از چنان شهرتی برخوردار بوده است كه دیگران را به سوی او میكشانده تا نزد او درس بخوانند و چیزهایی را كه تنها او میدانسته است، از وی بیاموزند. هر یك از شاگردان او، خود از قاضیان، ادیبان و راویان برجستۀ روزگار خویش بودهاند. | با وجود اینكه ابوالعلاء معری خانهنشینی و گوشهگیری گزیده بود و چنانكه خود بارها در اشعارش بیان میكند، تنهایی را بر معاشرت بر مردمان ترجیح میداده، اما از چنان شهرتی برخوردار بوده است كه دیگران را به سوی او میكشانده تا نزد او درس بخوانند و چیزهایی را كه تنها او میدانسته است، از وی بیاموزند. هر یك از شاگردان او، خود از قاضیان، ادیبان و راویان برجستۀ روزگار خویش بودهاند. | ||
[[ابن عدیم، عمر بن احمد|ابن عدیم]] ۴۹ تن از اینان را نام میبرد. از برجستهترین این شاگردان، [[خطیب تبریزی، یحیی بن علی|ابوزكریا یحیی بن علی خطیب تبریزی]] (د ۵۰۲ ق / ۱۱۰۹ م)، مؤلف كتاب [[تهذیب إصلاح المنطق|تهذیب اصلاح المنطق]] و ابوالمكارم عبدالوارث بن محمد بن عبدالمنعم ابهری بودهاند. [[ابن عدیم، عمر بن احمد|ابن عدیم]] نقل میكند كه این دو از برجستگان ادب و متبحر در علوم عرب و از وابستگان به ابوالعلاء بوده و چندی را به بهرهگیری از او گذراندهاند. | |||
كاتبان ویژۀ ابوالعلاء ۴ تن بودهاند كه نامههای وی و نیز آثار نظم و نثر او را مینوشتهاند: ۱. برادرزادهاش ابومحمد عبدالله بن محمد، كه به عمویش شفقت داشته، به او خدمت و در بیماری از او پرستاری میكرده است. خود او نیز دیوان شعر داشته و در۴۴۳ ق قاضی معرة النعمان بوده است. ابوالعلاء در چند بیت او را ستوده و از خدمات او سپاسگزاری كرده است. ۲. برادرزادۀ دیگرش ابوالحسن علی بن محمد، كه او نیز در ۴۵۱ ق منصب قضای معرة النعمان را داشته است. وی همۀ آثار ابوالعلاء را از او شنیده و آنها را نوشته است. ۳. جعفر بن احمد بن صالح، كه از خویشاوندان سببی وی بوده و خطی خوش و استوار داشته و بسیاری از كتابهای ادبی را بر ابوالعلاء میخوانده و آثار وی را مینوشته است. ۴. ابوالحسن علی بن عبدالله، متولی اوقاف جامع معرة النعمان، كه همۀ آثار ابوالعلاء و هر یك را در چندین نسخه با خطی خوش مینوشته است. چند تن دیگر از شخصیتهای معرة النعمان نیز كاتبان ابوالعلاء بودهاند. | كاتبان ویژۀ ابوالعلاء ۴ تن بودهاند كه نامههای وی و نیز آثار نظم و نثر او را مینوشتهاند: ۱. برادرزادهاش ابومحمد عبدالله بن محمد، كه به عمویش شفقت داشته، به او خدمت و در بیماری از او پرستاری میكرده است. خود او نیز دیوان شعر داشته و در۴۴۳ ق قاضی معرة النعمان بوده است. ابوالعلاء در چند بیت او را ستوده و از خدمات او سپاسگزاری كرده است. ۲. برادرزادۀ دیگرش ابوالحسن علی بن محمد، كه او نیز در ۴۵۱ ق منصب قضای معرة النعمان را داشته است. وی همۀ آثار ابوالعلاء را از او شنیده و آنها را نوشته است. ۳. جعفر بن احمد بن صالح، كه از خویشاوندان سببی وی بوده و خطی خوش و استوار داشته و بسیاری از كتابهای ادبی را بر ابوالعلاء میخوانده و آثار وی را مینوشته است. ۴. ابوالحسن علی بن عبدالله، متولی اوقاف جامع معرة النعمان، كه همۀ آثار ابوالعلاء و هر یك را در چندین نسخه با خطی خوش مینوشته است. چند تن دیگر از شخصیتهای معرة النعمان نیز كاتبان ابوالعلاء بودهاند. | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۱۵: | ||
چاپی | چاپی | ||
1. الاوزان و القوافی فی شعرالمتنبی. ۲. البشری بالجهاد، ۳. حدیث الاسلام، ۴. رسالة الغفران. ۵. الزجر النابح، ۶. سقط الزند. ۷. شرح دیوان ابنابی حصینة. ۸. ضوء السقط، ۹. عبث الولید، ۱۰. الفصول و الغایات۱۱. لزوم مالایلزم، یا لزومیات، ۱۲. مُلقَی السبیل۱۳. منار القائف، | 1.الاوزان و القوافی فی شعرالمتنبی. ۲. البشری بالجهاد، ۳. حدیث الاسلام، ۴. رسالة الغفران. ۵. الزجر النابح، ۶. سقط الزند. ۷. شرح دیوان ابنابی حصینة. ۸. ضوء السقط، ۹. عبث الولید، ۱۰. الفصول و الغایات۱۱. لزوم مالایلزم، یا لزومیات، ۱۲. مُلقَی السبیل۱۳. منار القائف، | ||
همچنین رسائل فراوانی از ابوالعلاء در موضوعات مختلف از لغت و نحو و نقد و اخوانیات به طور مستقل و در مجموعههای مختلف بارها به چاپ رسیده است كه برخی از آنها عبارتند از: ۱. رسائل ابی العلاء مع داعی الدعاة، ۲. رسالة الاخرسین؛ ۳. رسالة الاغریغیة، ۴. رسالة الی صاحب الدواوین؛ ۵. رسالة الی قاضی صدیق؛ ۶. رسالة التذكرة ۷. رسالة الشیاطین؛ ۸. رسالة الصاهل و الشاجح، ۹. رسالة العصا، ۱۰. رسالة المنیح الی وزیر المغربی؛ ۱۱. رسالة الهنا، ۱۲. رسالة فی تعزیة ابی علی بن ابی الرجال، ۱۳. رسالة فی التوسط لآل منیر بن الحسن؛ ۱۴. رسالة الملائكة، | همچنین رسائل فراوانی از ابوالعلاء در موضوعات مختلف از لغت و نحو و نقد و اخوانیات به طور مستقل و در مجموعههای مختلف بارها به چاپ رسیده است كه برخی از آنها عبارتند از: ۱. رسائل ابی العلاء مع داعی الدعاة، ۲. رسالة الاخرسین؛ ۳. رسالة الاغریغیة، ۴. رسالة الی صاحب الدواوین؛ ۵. رسالة الی قاضی صدیق؛ ۶. رسالة التذكرة ۷. رسالة الشیاطین؛ ۸. رسالة الصاهل و الشاجح، ۹. رسالة العصا، ۱۰. رسالة المنیح الی وزیر المغربی؛ ۱۱. رسالة الهنا، ۱۲. رسالة فی تعزیة ابی علی بن ابی الرجال، ۱۳. رسالة فی التوسط لآل منیر بن الحسن؛ ۱۴. رسالة الملائكة، | ||
خط ۱۱۴: | خط ۱۲۱: | ||
خطی | خطی | ||
1. اختیارات الاشعار فی الابواب، ۳. الرسالة الفلاحیة ۴. الریاش المصطفی، ۵. اللامع العزیزی، | 1.اختیارات الاشعار فی الابواب، ۳. الرسالة الفلاحیة ۴. الریاش المصطفی، ۵. اللامع العزیزی، | ||
دربارۀ زندگی شخصی و علمی ابوالعلاء كارهای بسیاری انجام گرفته است. | دربارۀ زندگی شخصی و علمی ابوالعلاء كارهای بسیاری انجام گرفته است. | ||
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۸: | ||
==علوم ادبی و هنرهای شعری ابوالعلاء== | ==علوم ادبی و هنرهای شعری ابوالعلاء== | ||
ابوالعلاء نه تنها شاعر و اندیشمند بلكه همچنین در علوم ادبی (صرف و نحو، عروض و ... ) چنان چیرهدست و نوآور بوده است كه میتوان وی را فخر زبان عربی دانست. گلدسیهر او را نوآورترین چهرۀ ادبیات عربی وصف میكند. | ابوالعلاء نه تنها شاعر و اندیشمند بلكه همچنین در علوم ادبی (صرف و نحو، عروض و ... ) چنان چیرهدست و نوآور بوده است كه میتوان وی را فخر زبان عربی دانست. [[گلدزیهر، ایگناس|گلدسیهر]] او را نوآورترین چهرۀ ادبیات عربی وصف میكند. | ||
طه حسین نیز دربارۀ وی میگوید: ابوالعلاء نابغۀ بیرقیب و یگانۀ ادبیات عربی است؛ نه پیش از خود مانندی داشته است، نه پس از خود | |||
[[حسین، طه|طه حسین]] نیز دربارۀ وی میگوید: ابوالعلاء نابغۀ بیرقیب و یگانۀ ادبیات عربی است؛ نه پیش از خود مانندی داشته است، نه پس از خود | |||
این داوریها گزافه نیست؛ نگاهی به آثار شعر و نثر ابوالعلاء گواه برآنهاست. وی مهمترین منابع ادب و لغت عرب را به یاد سپرده و در آثار خود از آنها بهره برده و به آنها استشهاد كرده است، همچنین در موارد بسیار گفتهها و داوریهای استادان پیشین لغت، نحو و عروض را نقد كرده و برخی را نادرست شمرده است. بدینسان، بعضی از آثار به جای ماندۀ او نمونههای درخشانی از نقد ادبی است. | این داوریها گزافه نیست؛ نگاهی به آثار شعر و نثر ابوالعلاء گواه برآنهاست. وی مهمترین منابع ادب و لغت عرب را به یاد سپرده و در آثار خود از آنها بهره برده و به آنها استشهاد كرده است، همچنین در موارد بسیار گفتهها و داوریهای استادان پیشین لغت، نحو و عروض را نقد كرده و برخی را نادرست شمرده است. بدینسان، بعضی از آثار به جای ماندۀ او نمونههای درخشانی از نقد ادبی است. | ||
خط ۱۳۲: | خط ۱۴۱: | ||
شعر معری آكنده از ویژگی2ها و نوآوریهای عروضی است. | شعر معری آكنده از ویژگی2ها و نوآوریهای عروضی است. | ||
ویژگی دیگر آثار ابوالعلاء به كار بردن واژههای غریب، شاذ و نادر است كه ناشی از ثروت عظیم واژگانی او و اشتیاق شدیدش به صنایع لفظی است. وی همچنین در تعبیرات خود، اعتماد زیاد به اصطلاحات علمی و به ویژه اصطلاحات زبانشناسی و لغت دارد. | ویژگی دیگر آثار ابوالعلاء به كار بردن واژههای غریب، شاذ و نادر است كه ناشی از ثروت عظیم واژگانی او و اشتیاق شدیدش به صنایع لفظی است. وی همچنین در تعبیرات خود، اعتماد زیاد به اصطلاحات علمی و به ویژه اصطلاحات زبانشناسی و لغت دارد. | ||