۱۱۰٬۳۷۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (Hbaghizadeh صفحهٔ ابن بابک را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به ابن بابک، عبدالصمد منتقل کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
'''ابن بابَک، ابوالقاسم عبدالصمد بن منصور بن بابک''' شاعر عهد دیلمیان (متوفای 410ق/1019م). | '''ابن بابَک، ابوالقاسم عبدالصمد بن منصور بن بابک''' شاعر عهد دیلمیان (متوفای 410ق/1019م). | ||
== نسب == | |||
از نام نیایش بابک چنین برمىآید که از خاندانى ایرانى بوده است، اما خُضیر، او را عربى پاکنژاد از قبیله سلیم که شاخهای از عدنان است پنداشته. چون وی بخشى از هر سال را در بغداد مىگذرانید و در آن شهر، منزل و مأوایى داشت، برخى به او، نسبت بغدادی دادهاند. | از نام نیایش بابک چنین برمىآید که از خاندانى ایرانى بوده است، اما خُضیر، او را عربى پاکنژاد از قبیله سلیم که شاخهای از عدنان است پنداشته. چون وی بخشى از هر سال را در بغداد مىگذرانید و در آن شهر، منزل و مأوایى داشت، برخى به او، نسبت بغدادی دادهاند. | ||
== سفرها و بهرههای علمی == | |||
منابع ما، از این شاعر پرگوی بىآرام سرگردان چندان اطلاعى به دست نمىدهند. از ثعالبى (متوفای 429ق/1038م) گرفته تا نویسندگان متأخر، همه به تکرار دو سه روایت کوتاه بى حاصل درباره او اکتفا کردهاند، حال آنکه دیوان بسیار مفصل او، آکنده از آگاهیهای تاریخى و اجتماعى و ادبى است که مىتواند پژوهشگران را سخت مفید افتد. گزارش منابع ما به این خلاصه مىشود که او به صاحب بن عباد (متوفای 385ق/995م) پیوست، زمستانها را نزد او، و تابستانها را در موطن خویش (؟) مىگذرانید، علاوه بر این، به بلاد گوناگون نیز سفر مىکرد. روزی در مجلس صاحب، او را به سرقت اشعار ابن نباته (ه م) متهم کردند. صاحب او را آزمود و چون به زبردستى او ایمان یافت، اتهامزننده را سرزنش کرد. | منابع ما، از این شاعر پرگوی بىآرام سرگردان چندان اطلاعى به دست نمىدهند. از ثعالبى (متوفای 429ق/1038م) گرفته تا نویسندگان متأخر، همه به تکرار دو سه روایت کوتاه بى حاصل درباره او اکتفا کردهاند، حال آنکه دیوان بسیار مفصل او، آکنده از آگاهیهای تاریخى و اجتماعى و ادبى است که مىتواند پژوهشگران را سخت مفید افتد. گزارش منابع ما به این خلاصه مىشود که او به صاحب بن عباد (متوفای 385ق/995م) پیوست، زمستانها را نزد او، و تابستانها را در موطن خویش (؟) مىگذرانید، علاوه بر این، به بلاد گوناگون نیز سفر مىکرد. روزی در مجلس صاحب، او را به سرقت اشعار ابن نباته (ه م) متهم کردند. صاحب او را آزمود و چون به زبردستى او ایمان یافت، اتهامزننده را سرزنش کرد. | ||
==وفات== | ==وفات== | ||
خط ۵۳: | خط ۵۴: | ||
از اشعار او پیداست که زندگیش از برخى حوادث تهى نبوده است. مثلاً مىدانیم که او هنگام کشمکشهای دیلمیان با امیران جنوب عراق، چندی در کوفه پنهان شد، یا چون از ری به بغداد رفت، چندی به زندان شرفالدوله افتاد. اما هیچ یک از این ماجراها در منابع ما منعکس نیست. | از اشعار او پیداست که زندگیش از برخى حوادث تهى نبوده است. مثلاً مىدانیم که او هنگام کشمکشهای دیلمیان با امیران جنوب عراق، چندی در کوفه پنهان شد، یا چون از ری به بغداد رفت، چندی به زندان شرفالدوله افتاد. اما هیچ یک از این ماجراها در منابع ما منعکس نیست. | ||
== | ==اشعار== | ||
شعر او را همه ستودهاند: ثعالبى گوید شعر او گاه، استواری و فصاحت قدما را دارد و گاه، ظرافت نوخاستگان را. نیز ملاحظه مىکنیم که نویسندگانى چون جرجانى و راغب، بارها به ابیات او استشهاد کردهاند. با اینهمه دیوان او چندان شهرت نیافت و نسخ آن نادر ماند. نخستین مجموعه اشعارش را، او خود تدوین کرد. ثعالبى که در صدد یافتن اشعار ابن بابک بود، آگاه شد که ابونصر سهل بن مرزبان از بغداد، مجموعه اشعار شاعر را از خود او خواسته است و ابن بابک نیز آثار خود را در مجلدی سخت زیبا و به خطى بسیار خوش برای او فرستاده است. نمونههایى که ثعالبى در یتیمه از اشعار او داده، از همین نسخه استخراج شده است. حدود دو قرن و نیم پس از آن، ابن خلکان و ذهبى، دیوان را در 3 مجلد دیدهاند. | شعر او را همه ستودهاند: ثعالبى گوید شعر او گاه، استواری و فصاحت قدما را دارد و گاه، ظرافت نوخاستگان را. نیز ملاحظه مىکنیم که نویسندگانى چون جرجانى و راغب، بارها به ابیات او استشهاد کردهاند. با اینهمه دیوان او چندان شهرت نیافت و نسخ آن نادر ماند. نخستین مجموعه اشعارش را، او خود تدوین کرد. | ||
از آن پس دیگر کسى از دیوان کامل او اطلاعى به دست نداده است تا در زمان حاضر که بروکلمان دو نسخه، یکى ناقص و دیگری به ظاهر کامل از آن را معرفى کرده است، اما نسخهای بسیار مفصل (287 برگ) و منقح از دیوان او در کتابخانه ملى تهران موجود است که متأسفانه یکى دو برگ از آغاز و بخشى از انجام آن افتاده است. این دیوان به شیوهای خاص تنظیم شده است، بدینگونه که ناسخ (یا خود شاعر؟) قافیه اشعار را بر حسب حروف الفبا منظم کرده و هر حرف را «باب» خوانده است (در درون «بابها» دیگر ترتیب الفبایى مرتبه دوم و سوم مراعات نشده)، سپس اشعار را بر حسب بحر شعر گردآورده و هر بحر را «فصل» خوانده است. پیداست که «فصلهای» دیوان، بر حسب ساختههای شاعر و دشواری قوافى، متفاوت است؛ مثلاً باب دوم (حرف ب) شامل 11 فصل (یا بحر) است که از طویل آغاز شده به متقارب ختم مىگردد. حال آنکه باب 4 (حرف ث) بیش از 3 فصل (بحرهای وافر، سریع، متقارب) ندارد. کاتب تا دو سوم کتاب، همین شیوه را ادامه داده است، اما از آن پس (از حرف سین به بعد) ناگهان ترتیب فصلبندی را فرو گذاشته، به ذکر قافیه اشعار هر دسته بسنده کرده و این کار را تا پایان قافیه لام که پایان کتاب است، ادامه داده است. در همین جا با کمال تأسف ملاحظه مىکنیم که کاتب نوشته است: «این مجموعه اشعاری بود که از آثار استاد عبدالصمد بن بابک یافتم». بدین ترتیب در مىیابیم، علاوه بر چند صفحهای که از آغاز کتاب افتاده (زیرا کتاب از باب 1، فصل 4 آغاز مىشود)، کاتب خود دیوان را از روی نسخهای که بخش پایانى آن نابوده شده بوده، استنساخ کرده است. | |||
== دیوان و سبک نگارشی آن == | |||
ثعالبى که در صدد یافتن اشعار ابن بابک بود، آگاه شد که ابونصر سهل بن مرزبان از بغداد، مجموعه اشعار شاعر را از خود او خواسته است و ابن بابک نیز آثار خود را در مجلدی سخت زیبا و به خطى بسیار خوش برای او فرستاده است. نمونههایى که ثعالبى در یتیمه از اشعار او داده، از همین نسخه استخراج شده است. حدود دو قرن و نیم پس از آن، ابن خلکان و ذهبى، دیوان را در 3 مجلد دیدهاند. | |||
از آن پس دیگر کسى از دیوان کامل او اطلاعى به دست نداده است تا در زمان حاضر که بروکلمان دو نسخه، یکى ناقص و دیگری به ظاهر کامل از آن را معرفى کرده است، اما نسخهای بسیار مفصل (287 برگ) و منقح از دیوان او در کتابخانه ملى تهران موجود است که متأسفانه یکى دو برگ از آغاز و بخشى از انجام آن افتاده است. | |||
== باب خواندن آخر قوافی و بحر خواندن فصلها == | |||
این دیوان به شیوهای خاص تنظیم شده است، بدینگونه که ناسخ (یا خود شاعر؟) قافیه اشعار را بر حسب حروف الفبا منظم کرده و هر حرف را «باب» خوانده است (در درون «بابها» دیگر ترتیب الفبایى مرتبه دوم و سوم مراعات نشده)، سپس اشعار را بر حسب بحر شعر گردآورده و هر بحر را «فصل» خوانده است. پیداست که «فصلهای» دیوان، بر حسب ساختههای شاعر و دشواری قوافى، متفاوت است؛ مثلاً باب دوم (حرف ب) شامل 11 فصل (یا بحر) است که از طویل آغاز شده به متقارب ختم مىگردد. حال آنکه باب 4 (حرف ث) بیش از 3 فصل (بحرهای وافر، سریع، متقارب) ندارد. کاتب تا دو سوم کتاب، همین شیوه را ادامه داده است، اما از آن پس (از حرف سین به بعد) ناگهان ترتیب فصلبندی را فرو گذاشته، به ذکر قافیه اشعار هر دسته بسنده کرده و این کار را تا پایان قافیه لام که پایان کتاب است، ادامه داده است. در همین جا با کمال تأسف ملاحظه مىکنیم که کاتب نوشته است: «این مجموعه اشعاری بود که از آثار استاد عبدالصمد بن بابک یافتم». بدین ترتیب در مىیابیم، علاوه بر چند صفحهای که از آغاز کتاب افتاده (زیرا کتاب از باب 1، فصل 4 آغاز مىشود)، کاتب خود دیوان را از روی نسخهای که بخش پایانى آن نابوده شده بوده، استنساخ کرده است. | |||
===ویژگیهای دیوان=== | ===ویژگیهای دیوان=== | ||
یکى از مزایای کم نظیر این دیوان، آن است که در آغاز هر قصیده، عنوانى نهادهاند که مضمون و هدف شعر را از آغاز آشکار مىکند. حال اگر موضوع مدح باشد - که لااقل نُه دهم دیوان مدح است -، نام و لقب ممدوح، مناسبت مدیحه و حتى گاه تاریخ سرودن آن ذکر شده است از آنجا که این شاعر پرگوی مداحجو، از ستایش هیچ خرد و کلانى روی برنمىتافت و نیز از آنجا که او در یکى از درخشانترین و در عین حال پیچیدهترین دورانهای تاریخ ایران مىزیست، لاجرم از دیوان او مىتوان - مانند کتیبهها و سکهها - بهرههای تاریخى پرارجى به دست آورد. | یکى از مزایای کم نظیر این دیوان، آن است که در آغاز هر قصیده، عنوانى نهادهاند که مضمون و هدف شعر را از آغاز آشکار مىکند. حال اگر موضوع مدح باشد - که لااقل نُه دهم دیوان مدح است -، نام و لقب ممدوح، مناسبت مدیحه و حتى گاه تاریخ سرودن آن ذکر شده است از آنجا که این شاعر پرگوی مداحجو، از ستایش هیچ خرد و کلانى روی برنمىتافت و نیز از آنجا که او در یکى از درخشانترین و در عین حال پیچیدهترین دورانهای تاریخ ایران مىزیست، لاجرم از دیوان او مىتوان - مانند کتیبهها و سکهها - بهرههای تاریخى پرارجى به دست آورد. | ||
دیوان ابن بابک مشتمل است بر صدها قصیده در ستایش امیران دیلمى و وزیران و کاتبان و فرماندهان و حکام و اعیان وابسته به دربارهای متعدد آنان در سراسر فارس و عراق. بدینسان پژوهشگر، با دو مسأله اساسى، یکى | دیوان ابن بابک مشتمل است بر صدها قصیده در ستایش امیران دیلمى و وزیران و کاتبان و فرماندهان و حکام و اعیان وابسته به دربارهای متعدد آنان در سراسر فارس و عراق. بدینسان پژوهشگر، با دو مسأله اساسى، یکى سیاسى و دیگری زبانشناختى مواجه مىگردد که به آسانى نمىتوان پاسخى برای آنها یافت. | ||
====مسأله سیاسی==== | ====مسأله سیاسی==== | ||
ابن بابک خصوصاً در زمانى مىزیست که عضدالدوله درگذشته بود و شاهزادگان دیلمى هر یک گوشهایاز خاک ایران و عراق را گرفته، آرزوی شاهنشاهى در سر مىپروراندند. هر چه زمان بیشتر مىگذشت، جدایى و دشمنى میان آنان فزونتر مىشد و اندک اندک آتش جنگ از آن میان، زبانه مىکشید. وزیران و امیران و اعیان هر ناحیه نیز البته از شهریاران خویش پیروی مىکردند و به ناچار دامنشان به کشمکشهای سیاسى آلوده مىشد. اما شگفتى کار ابن بابک در آن است که وی همه شاهان و امیران عصر خویش را از بغداد گرفته تا کرمان و گرگان مدح گفته و کمتر در دام جدالهای سیاسى گرفتار آمده است. | ابن بابک خصوصاً در زمانى مىزیست که عضدالدوله درگذشته بود و شاهزادگان دیلمى هر یک گوشهایاز خاک ایران و عراق را گرفته، آرزوی شاهنشاهى در سر مىپروراندند. هر چه زمان بیشتر مىگذشت، جدایى و دشمنى میان آنان فزونتر مىشد و اندک اندک آتش جنگ از آن میان، زبانه مىکشید. وزیران و امیران و اعیان هر ناحیه نیز البته از شهریاران خویش پیروی مىکردند و به ناچار دامنشان به کشمکشهای سیاسى آلوده مىشد. اما شگفتى کار ابن بابک در آن است که وی همه شاهان و امیران عصر خویش را از بغداد گرفته تا کرمان و گرگان مدح گفته و کمتر در دام جدالهای سیاسى گرفتار آمده است. |