۱٬۵۹۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
ظاهراً زادگاه و خاستگاه ابوهفان شهر بصره است، زيرا قوم او، بنى مهزم كه شاخهاى از عبدقيس بود، در آنجا مىزيست. چند تن از اعضاى این قوم، به روايت اخبار، شهرت يافتهاند. عموهایش، محمد و على و دايىاش، مسلمه، منابع روايت او بودند و مسلمه به شاعرى نيز شهرت داشت؛ بنابراین، شگفت نيست كه او از نوجوانى به شعر و روايت اخبار روى آورده باشد. | ظاهراً زادگاه و خاستگاه ابوهفان شهر بصره است، زيرا قوم او، بنى مهزم كه شاخهاى از عبدقيس بود، در آنجا مىزيست. چند تن از اعضاى این قوم، به روايت اخبار، شهرت يافتهاند. عموهایش، محمد و على و دايىاش، مسلمه، منابع روايت او بودند و مسلمه به شاعرى نيز شهرت داشت؛ بنابراین، شگفت نيست كه او از نوجوانى به شعر و روايت اخبار روى آورده باشد. | ||
==در بغداد== | |||
ابوهفان، سرانجام، بصره را ترك گفت و در بغداد مسكن گزيد و از آن پس، همه اخبارى كه از او در دست داريم، گویا در همین شهر رخ داده است. | ابوهفان، سرانجام، بصره را ترك گفت و در بغداد مسكن گزيد و از آن پس، همه اخبارى كه از او در دست داريم، گویا در همین شهر رخ داده است. | ||
==ابوهفان و ابونواس== | |||
ابوهفان را «غلام و راوى» ابونواس دانستهاند و از اينجا پيداست كه او پيش از همه، شيفته این شاعر بزرگ گرديده، به حلقه ياران او پيوسته و شيوه زندگى و شعرسرايى او را پيش گرفته است؛ بااينهمه، ابوهفان در وهله نخست، راوى است و همین امر، او را برای روايت شعر و لغت و شايد هم حديث، نزد اصمعى كشانده است. | ابوهفان را «غلام و راوى» ابونواس دانستهاند و از اينجا پيداست كه او پيش از همه، شيفته این شاعر بزرگ گرديده، به حلقه ياران او پيوسته و شيوه زندگى و شعرسرايى او را پيش گرفته است؛ بااينهمه، ابوهفان در وهله نخست، راوى است و همین امر، او را برای روايت شعر و لغت و شايد هم حديث، نزد اصمعى كشانده است. | ||