پرش به محتوا

بانگ آب دریچه‌ای به جهان نگری مولانا: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۶: خط ۲۶:
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
'''بانگ آب دریچه‌ای به جهان نگری مولانا''' تألیف سودابه کریمی، با مقدمه مصطفی ملکیان، این کتاب در هفت فصل، با پژوهشی در مثنوی مولانا و نیز فیه مافیه و کلیات دیوان شمس، ارکان جهان نگری مولانا را مورد بررسی قرار داده است.  
'''بانگ آب دریچه‌ای به جهان نگری مولانا''' تألیف [[کریمی، سودابه|سودابه کریمی]]، با مقدمه [[ملکیان، مصطفی|مصطفی ملکیان]]، این کتاب در هفت فصل، با پژوهشی در [[مثنوی معنوی|مثنوی]] [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] و نیز [[فيه مافيه|فیه مافیه]] و [[کلیات شمس تبریزی|کلیات دیوان شمس]]، ارکان جهان نگری [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] را مورد بررسی قرار داده است.  


در ابتدای کلام کتاب تقریظی از استاد ملکیان(استاد راهنما) جای دارد که علاوه بر بیان ساختار تحقیق، برای آن، دو حُسن برشمرده است؛ اول اینکه تمام مستندات آن فقط از همین سه اثر مولانا است. دیگر اینکه بسیاری از استنباط‌ها و تلقی‌هایی که از سخنان مولانا عرضه کرده، بدیع و بی‌سابقه است و در آثار شارحان و مفسران دیگر، دیده نمی‌شوند.  
در ابتدای کلام کتاب تقریظی از [[ملکیان، مصطفی|استاد ملکیان]](استاد راهنما) جای دارد که علاوه بر بیان ساختار تحقیق، برای آن، دو حُسن برشمرده است؛ اول اینکه تمام مستندات آن فقط از همین سه اثر [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] است. دیگر اینکه بسیاری از استنباط‌ها و تلقی‌هایی که از سخنان [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] عرضه کرده، بدیع و بی‌سابقه است و در آثار شارحان و مفسران دیگر، دیده نمی‌شوند.  


فصل اول، به انسان و ساحات وجودی او اختصاص دارد. در این فصل کوشیده است تا با روشن کردن معانی جسم و جان نشان دهد که جسم نیز چون جان ذومراتب است و منظور مولانا از انسان، نه جسم(بشر) که همان جان انسانی است، جانی که می‌تواند به جسم جماد(ستون حنّانه، کوه طور) و یا حیوان (سگ اصحاب کهف) و... هم تعلق پذیرد.  
فصل اول، به انسان و ساحات وجودی او اختصاص دارد. در این فصل کوشیده است تا با روشن کردن معانی جسم و جان نشان دهد که جسم نیز چون جان ذومراتب است و منظور [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] از انسان، نه جسم(بشر) که همان جان انسانی است، جانی که می‌تواند به جسم جماد(ستون حنّانه، کوه طور) و یا حیوان (سگ اصحاب کهف) و... هم تعلق پذیرد.  


در فصل دوم، توجه اصلی را معطوف ویژگی‌های برشمرده شده برای ابدال حق و اولیاءالله از سوی مولانا نموده و در آن، بیش از دیگر مفاهیم به دو مفهوم فقر و فنا پرداخته است.  
در فصل دوم، توجه اصلی را معطوف ویژگی‌های برشمرده شده برای ابدال حق و اولیاءالله از سوی مولانا نموده و در آن، بیش از دیگر مفاهیم به دو مفهوم فقر و فنا پرداخته است.  


فصل سوم، به مسئله رنج و علت وجودی آن اختصاص دارد؛ در این فصل کوشیده است تا با تبیین خاستگاه‌های درونی و بیرونی درد و رنج، نگاه مولانا را در خصوص آنچه «شرّ» خوانده می‌شود بیان کند.
فصل سوم، به مسئله رنج و علت وجودی آن اختصاص دارد؛ در این فصل کوشیده است تا با تبیین خاستگاه‌های درونی و بیرونی درد و رنج، نگاه [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] را در خصوص آنچه «شرّ» خوانده می‌شود بیان کند.


پس از آن فصل چهارم را به مقولۀ عشق، ماهیت و خاستگاه و متعلق آن اختصاص داده، سعی نموده است با تمییز بین صورت‌های مشابه عشق، تصویری - حتی‌المقدور- واقعی از آنچه مولانا عشق می‌خواند به دست دهد.  
پس از آن فصل چهارم را به مقولۀ عشق، ماهیت و خاستگاه و متعلق آن اختصاص داده، سعی نموده است با تمییز بین صورت‌های مشابه عشق، تصویری - حتی‌المقدور- واقعی از آنچه [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] عشق می‌خواند به دست دهد.  


فصل پنجم که نسبتا مفصّل است، به معرفت‌شناسی مولانا اختصاص دارد. فرایند شناخت منابع و موانع آن، به همراه تبیین علت وجود اختلاف در آرا و نظرات از مسائل طرح شده در این فصل است.  
فصل پنجم که نسبتا مفصّل است، به معرفت‌شناسی [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] اختصاص دارد. فرایند شناخت منابع و موانع آن، به همراه تبیین علت وجود اختلاف در آرا و نظرات از مسائل طرح شده در این فصل است.  


در فصل ششم، با عنوان اخلاق، پس از آنکه مدعی می‌شود مولانا در داوری‌های اخلاقی خود به تفکیک میان فعل، ارزش قائل است؛ چگونگی یک داوری موجّه اخلاقی را از منظر وی مورد مداقه قرار می‌دهد.  
در فصل ششم، با عنوان اخلاق، پس از آنکه مدعی می‌شود [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] در داوری‌های اخلاقی خود به تفکیک میان فعل، ارزش قائل است؛ چگونگی یک داوری موجّه اخلاقی را از منظر وی مورد مداقه قرار می‌دهد.  


آنگاه با ورود به بحث پلورالیسم اخلاقی، نسبی بودن مصادیق خوبی و بدی در رفتار را در عین مطلق بودن ارزش به بحث می‌گذارد.  
آنگاه با ورود به بحث پلورالیسم اخلاقی، نسبی بودن مصادیق خوبی و بدی در رفتار را در عین مطلق بودن ارزش به بحث می‌گذارد.  


سرانجام در فصل مربوط به خدا، این نکته را مطرح می‌کند که شناخت خدا نه به واسطۀ عقل که تنها با عشق ممکن می‌شود. آدمی در عشق به وصل می‌رسد و با وصل به شناخت. لذا علی‌رغم شناختی بودن ذات حق، شناساندن آن ممکن نیست. تنها با نمایاندن رابطۀ انسان با خدا و رابطه خدا با انسان است که راه‌یافتگان به وصال می‌توانند بویی از آن باغ به مشام برسانند. در تمام متن هیچ بیتی از مثنوی یا دیوان شمس شرح و معنا نشده؛ زیر فرض بر این بوده است که خواننده در خواندن و درک این متون مشکلی ندارد.<ref> ر.ک: عالمی، محمدعلم، ص195-196</ref>
سرانجام در فصل مربوط به خدا، این نکته را مطرح می‌کند که شناخت خدا نه به واسطۀ عقل که تنها با عشق ممکن می‌شود. آدمی در عشق به وصل می‌رسد و با وصل به شناخت. لذا علی‌رغم شناختی بودن ذات حق، شناساندن آن ممکن نیست. تنها با نمایاندن رابطۀ انسان با خدا و رابطه خدا با انسان است که راه‌یافتگان به وصال می‌توانند بویی از آن باغ به مشام برسانند. در تمام متن هیچ بیتی از [[مثنوی معنوی|مثنوی]] یا [[کلیات شمس تبریزی|دیوان شمس]] شرح و معنا نشده؛ زیر فرض بر این بوده است که خواننده در خواندن و درک این متون مشکلی ندارد.<ref> ر.ک: عالمی، محمدعلم، ص195-196</ref>