۱۱۱٬۳۷۲
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''رساله سپهسالار در مناقب حضرت خداوندگار''' تألیف فریدون بن احمد | '''رساله سپهسالار در مناقب حضرت خداوندگار''' تألیف [[سپهسالار، فریدون بن احمد|فریدون بن احمد سپهسالار]]، با مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمد افشین وفایی، این کتاب، پس از مثنویات سلطان ولد و مناقب العارفین افلاکی، کهنترین و معتبرترین سند منثوری است که تاکنون دربارۀ زندگی مولانا به دست آمده است. | ||
مؤلف مینویسد که مدت چهل سال مرید مولانا بوده و این رساله را در دورۀ کهنسالی خود، در میان سالهای 719- 729هجری به رشتۀ تحریر درآورد است. | مؤلف مینویسد که مدت چهل سال مرید [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] بوده و این رساله را در دورۀ کهنسالی خود، در میان سالهای 719- 729هجری به رشتۀ تحریر درآورد است. | ||
رسالۀ سپهسالار با اینکه با مناقب العارفین افلاکی تقریبا همزمان نگارش یافته؛ ولی برخی بر این باورند که این رساله از مآخذ عمدۀ مناقب العارفین بوده است. | رسالۀ سپهسالار با اینکه با مناقب العارفین افلاکی تقریبا همزمان نگارش یافته؛ ولی برخی بر این باورند که این رساله از مآخذ عمدۀ مناقب العارفین بوده است. | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
در هر صورت به نظر محققان، این رساله در مقایسه با مناقب العارفین، متینتر، مؤثقتر و اغراق و مبالغه در آن نسبت به مناقب کمتر است. | در هر صورت به نظر محققان، این رساله در مقایسه با مناقب العارفین، متینتر، مؤثقتر و اغراق و مبالغه در آن نسبت به مناقب کمتر است. | ||
مصحح دربارۀ شیوه و سبک کتاب میگوید فریدون سپهسالار در بخشهایی که حکایتی از مولانا یا از اصحاب را نقل میکند، سبک نوشتاری ساده و عاری از تکلفات و تزئینات بیرون زبانی دارد؛ اما آنجا که به توصیف و بیان شخصیت و تمجید و ستایش مولانا و اصحاب میپردازد از عناصر بلاغی بیشتری، بهره میگیرد. | مصحح دربارۀ شیوه و سبک کتاب میگوید [[سپهسالار، فریدون بن احمد|فریدون سپهسالار]] در بخشهایی که حکایتی از [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] یا از اصحاب را نقل میکند، سبک نوشتاری ساده و عاری از تکلفات و تزئینات بیرون زبانی دارد؛ اما آنجا که به توصیف و بیان شخصیت و تمجید و ستایش [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] و اصحاب میپردازد از عناصر بلاغی بیشتری، بهره میگیرد. | ||
سپهسالار در این اثر میکوشد ادعاهای خود را دربارۀ آموزههای صوفیانه مولانا با نقل احادیث و ابیات مثنوی و غزلیات شمس و اقوال مولانا مستحکم کند. | [[سپهسالار، فریدون بن احمد|سپهسالار]] در این اثر میکوشد ادعاهای خود را دربارۀ آموزههای صوفیانه مولانا با نقل احادیث و ابیات مثنوی و غزلیات شمس و اقوال [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] مستحکم کند. | ||
مؤلف در باب هدف خود از تألیف کتاب میگوید: «شخصی گفت که نزدیک شد که تمام پیروان و عزیزانی که جمال زیبای آن حضرت (مولانا) را مشاهده کردهاند، روی در پرده غیب کشند، توقع آن است که رسالهای جمع کنی که مشتمل باشد بر سیرت پاک آن حضرت، بدین ترتیب سپهسالار به پیروی از این سخن، دست به جمعآوری و نگارش این رساله میزند وآن را در سه بخش ( | مؤلف در باب هدف خود از تألیف کتاب میگوید: «شخصی گفت که نزدیک شد که تمام پیروان و عزیزانی که جمال زیبای آن حضرت ([[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]]) را مشاهده کردهاند، روی در پرده غیب کشند، توقع آن است که رسالهای جمع کنی که مشتمل باشد بر سیرت پاک آن حضرت، بدین ترتیب [[سپهسالار، فریدون بن احمد|سپهسالار]] به پیروی از این سخن، دست به جمعآوری و نگارش این رساله میزند وآن را در سه بخش ([[سلطانولد، محمد بن محمد|بهاءولد]]؛ [[مولوی، جلالالدین محمد|مولوی]]؛ اصحاب [[مولوی، جلالالدین محمد|مولوی]]) تنظیم میکند. | ||
در بخش نخست به نسب، تلقین ذکر و خرقه بهاءولد میپردازد و دربارۀ برخی از ویژگیهای وی همچون بهرهمندی از کشف و شهود و سرآمدی در علوم و ریاضتهایی که داشته توضیح میدهد و او را فردی دانشمند و مفتی و استادی بر مسند تدریس و مورد احترام شاهان، حاکمان و بزرگان معرفی میکند. همچنین به شرح سفر وی به قونیه و بیان بعضی سخنان و کلمات او که دیگران در مجلس وعظش یادداشت کردهاند، میپردازد. | در بخش نخست به نسب، تلقین ذکر و خرقه [[سلطانولد، محمد بن محمد|بهاءولد]] میپردازد و دربارۀ برخی از ویژگیهای وی همچون بهرهمندی از کشف و شهود و سرآمدی در علوم و ریاضتهایی که داشته توضیح میدهد و او را فردی دانشمند و مفتی و استادی بر مسند تدریس و مورد احترام شاهان، حاکمان و بزرگان معرفی میکند. همچنین به شرح سفر وی به قونیه و بیان بعضی سخنان و کلمات او که دیگران در مجلس وعظش یادداشت کردهاند، میپردازد. | ||
در بخش دوم که راجع به خود مولوی است، دربارۀ تاریخ تولد، وفات، استادان و معاصران وی، از جمله | در بخش دوم که راجع به خود مولوی است، دربارۀ تاریخ تولد، وفات، استادان و معاصران وی، از جمله [[سلطانولد، محمد بن محمد|بهاءولد]]، محقق ترمذی، [[شمس تبریزی، محمد|شمس تبریزی]]، [[سعدالدین حمویه، محمد بن مؤید|سعدالدین حموی]]، شیخ عثمانی رومی، [[اوحدالدین کرمانی، حامد بن ابیالفخر|اوحدالدین کرمانی]] و [[صدرالدین قونوی، محمد بن اسحاق|صدرالدین قونوی]] اشاراتی دارد. | ||
علاوه بر این، به برخی خصوصیات مولوی، مانند سرآمدی وی در علوم رسمی و مجاهدتهای فراوان وی اشاره میکند و دربارۀ رفتار و احوال وی همچون بیخوابی و بیقراری، عشق و جذبه، سُکر فزاینده، خوف و رجا، کرامات، سماع، سبب مشغول شدنش به شعر و مصاحبتش با شمس ، اطلاعات بسیاری ارائه میدهد. | علاوه بر این، به برخی خصوصیات [[مولوی، جلالالدین محمد|مولوی]]، مانند سرآمدی وی در علوم رسمی و مجاهدتهای فراوان وی اشاره میکند و دربارۀ رفتار و احوال وی همچون بیخوابی و بیقراری، عشق و جذبه، سُکر فزاینده، خوف و رجا، کرامات، سماع، سبب مشغول شدنش به شعر و مصاحبتش با شمس ، اطلاعات بسیاری ارائه میدهد. | ||
بخش سوم، راجع به اصحاب و خلفای مولوی است. در این بخش، ابتدا به شرح احوال برهانالدین محقق ترمذی به عنوان عارف اهل ریاضت و صاحب کشف که در توحید بسیار سخن میگفته، میپردازد و او را معلم سلوک مولوی معرفی میکند. آنگاه دربارۀ احوال شمس تبریزی سخن میگوید و یادآور میشود که تا زمان مولوی کسی از حال وی اطلاعی نداشته است. در این قسمت در خصوص مناقب شمس، علت سفرش به قونیه ، ملاقات او با مولوی و جفای مریدان مولوی در حق وی، و غیبتهای شمس توضیحاتی بیان شده است. | بخش سوم، راجع به اصحاب و خلفای [[مولوی، جلالالدین محمد|مولوی]] است. در این بخش، ابتدا به شرح احوال برهانالدین محقق ترمذی به عنوان عارف اهل ریاضت و صاحب کشف که در توحید بسیار سخن میگفته، میپردازد و او را معلم سلوک مولوی معرفی میکند. آنگاه دربارۀ احوال [[شمس تبریزی، محمد|شمس تبریزی]] سخن میگوید و یادآور میشود که تا زمان مولوی کسی از حال وی اطلاعی نداشته است. در این قسمت در خصوص مناقب شمس، علت سفرش به قونیه ، ملاقات او با مولوی و جفای مریدان مولوی در حق وی، و غیبتهای شمس توضیحاتی بیان شده است. | ||
پس از آن به ذکر صلاحالدین زرکوب، مرید و خلیفه مولوی و علت روی آوردنش به مولوی میپردازد و در باب زهد و تقوای او نکاتی را متذکر میشود. سپس در خصوص حسامالدین چلپی که اهل ریاضت بسیار بوده و مولوی او را خلیفه خود قرار داده سخن میگوید و در پایان به شرح حال سلطان | پس از آن به ذکر صلاحالدین زرکوب، مرید و خلیفه مولوی و علت روی آوردنش به مولوی میپردازد و در باب زهد و تقوای او نکاتی را متذکر میشود. سپس در خصوص حسامالدین چلپی که اهل ریاضت بسیار بوده و مولوی او را خلیفه خود قرار داده سخن میگوید و در پایان به شرح حال [[سلطانولد، محمد بن محمد|سلطان ولد]]، عارف چلپی و دیگران میپردازد. این تصحیح بر اساس نسخهای است که در کتابخانه مرعشی نجفی قم نگهداری میشود و متعلق به سال 943 هجری است. | ||
مصحح، نسخه مذکور را با نسخه کانپور هند که اساس تصحیح سعید نفیسی است مقایسه کرده و تفاوتها را در پاورقی نشان داده است. همچنین مصحح در ابتدای کتاب ، مقدمهای دربارۀ کتاب و مؤلف آن به رشتۀ تحریر در آورده است. | مصحح، نسخه مذکور را با نسخه کانپور هند که اساس تصحیح [[نفیسی، سعید|سعید نفیسی]] است مقایسه کرده و تفاوتها را در پاورقی نشان داده است. همچنین مصحح در ابتدای کتاب ، مقدمهای دربارۀ کتاب و مؤلف آن به رشتۀ تحریر در آورده است. | ||
در بخش تعلیقات به شرح و توضیح مستند لغات، تعبیرات، جملات عربی و اعلام به کار رفته در متن با استفاده از مآخذ معتبر پرداخته است. | در بخش تعلیقات به شرح و توضیح مستند لغات، تعبیرات، جملات عربی و اعلام به کار رفته در متن با استفاده از مآخذ معتبر پرداخته است. | ||
در پایان، فهرستهای ذیل گردآوری شده است: فهرست آیات، احادیث، اقوال مشایخ و اولیا، امثال و حکم، ابیات و مصراعهای تازی و فارسی، راهنمای تعلیقات، برخی واژگان و عبارات و مشخصات مراجع. | در پایان، فهرستهای ذیل گردآوری شده است: فهرست آیات، احادیث، اقوال مشایخ و اولیا، امثال و حکم، ابیات و مصراعهای تازی و فارسی، راهنمای تعلیقات، برخی واژگان و عبارات و مشخصات مراجع.<ref> ر.ک: عالمی، محمدعلم، ص58-59</ref> | ||