۱۰۶٬۱۰۱
ویرایش
(←آثار) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
==اساتید، معاصران و مصاحبان== | ==اساتید، معاصران و مصاحبان== | ||
ابن باکویه در جوانى در حلقه مریدان و شاگردان شیخ ابوعبدالله ابن خفیف درآمد و پس از وفات شیخ (371ق/981م) به سیر آفاق و سیاحت کشورهای مختلف پرداخت و حکایات و روایات بسیاری در احوال و اقوال مشایخ صوفیه گردآورد. گفتهاند که او در شیراز، متنبى را ملاقات کرده و اشعار او را از خود وی شنیده است. او پس از سیر و سیاحت در کشورهای شرقى اسلامى، سرانجام به نیشابور آمد و در خانقاه ابوعبدالرحمان سلمى اقامت گزید. و پس از مرگ سلمى (412ق/1021م) پیر خانقاه او شد. | ابن باکویه در جوانى در حلقه مریدان و شاگردان شیخ ابوعبدالله ابن خفیف درآمد و پس از وفات شیخ (371ق/981م) به سیر آفاق و سیاحت کشورهای مختلف پرداخت و حکایات و روایات بسیاری در احوال و اقوال مشایخ صوفیه گردآورد. گفتهاند که او در شیراز، متنبى را ملاقات کرده و اشعار او را از خود وی شنیده است. او پس از سیر و سیاحت در کشورهای شرقى اسلامى، سرانجام به نیشابور آمد و در خانقاه [[سلمی، محمد بن حسین|ابوعبدالرحمان سلمى]] اقامت گزید. و پس از مرگ [[سلمی، محمد بن حسین|سلمى]] (412ق/1021م) پیر خانقاه او شد. | ||
ابن باکویه در نیشابور با ابوالقاسم قشیری و شیخ ابوسعید ابوالخیر مصاحب بوده است. وی ابتدا ابوسعید ابوالخیر و آیین سماع او را منکر بود، اما پس از دیدن کراماتى از شیخ، نسبت به او ارادتى تمام یافت. ابن باکویه مدتى با شیخ ابوالعباس نهاوندی نیز مصاحب بوده و شیخ، او را بزرگ داشته و به فضل و کمال او اعتراف نموده است. خواجه عبدالله انصاری نیز از معتقدان وی بوده و در نیشابور در خانقاه او توقف مىکرده است. خواجه عبدالله گوید که «من خود، از او به انتخاب، هزار حکایت نوشتهام و سىهزار حدیث». امروز بر ما آشکار نیست که چرا ابن باکویه در اواخر عمر، خانقاه نیشابور و حلقه مریدان را ترک گفت و به شیراز بازگشت و در غاری نزدیک آن شهر عزلت گزید. در شیراز مشایخ صوفیه و بزرگان علما از صحبت او کسب فیض مىکردند. | |||
ابن باکویه در نیشابور با [[قشیری، عبدالکریم بن هوازن|ابوالقاسم قشیری]] و شیخ [[ابوسعید ابوالخیر]] مصاحب بوده است. وی ابتدا [[ابوسعید ابوالخیر]] و آیین سماع او را منکر بود، اما پس از دیدن کراماتى از شیخ، نسبت به او ارادتى تمام یافت. ابن باکویه مدتى با شیخ [[ابوالعباس نهاوندی]] نیز مصاحب بوده و شیخ، او را بزرگ داشته و به فضل و کمال او اعتراف نموده است. [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبدالله انصاری]] نیز از معتقدان وی بوده و در نیشابور در خانقاه او توقف مىکرده است. [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبدالله]] گوید که «من خود، از او به انتخاب، هزار حکایت نوشتهام و سىهزار حدیث». امروز بر ما آشکار نیست که چرا ابن باکویه در اواخر عمر، خانقاه نیشابور و حلقه مریدان را ترک گفت و به شیراز بازگشت و در غاری نزدیک آن شهر عزلت گزید. در شیراز مشایخ صوفیه و بزرگان علما از صحبت او کسب فیض مىکردند. | |||
==وفات== | ==وفات== | ||
ابن باکویه سرانجام در همان غار درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد و بقعهای بر مرقد وی ساخته شد که اکنون زیارتگاه است. وفات او را جنید شیرازی در 442ق [1050م] نوشته و مؤلفان متأخر چون جامى و دیگران غالباً همین تاریخ را ضبط کردهاند، ولى فارسى، ابن حجر و ذهبى سال وفات او را 428ق [1037م] نوشتهاند و سمعانى، آن را چهارصد و بیست و اندی ذکر کرده است. با توجه به قدمت و اعتبار منابع اخیر و طبق محاسبه محمد قزوینى در حواشى شدالأزار، تاریخ 428ق صحیحتر به نظر مىرسد. | ابن باکویه سرانجام در همان غار درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد و بقعهای بر مرقد وی ساخته شد که اکنون زیارتگاه است. وفات او را [[جنید شیرازی، جنید بن محمود|جنید شیرازی]] در 442ق [1050م] نوشته و مؤلفان متأخر چون جامى و دیگران غالباً همین تاریخ را ضبط کردهاند، ولى فارسى، ابن حجر و ذهبى سال وفات او را 428ق [1037م] نوشتهاند و سمعانى، آن را چهارصد و بیست و اندی ذکر کرده است. با توجه به قدمت و اعتبار منابع اخیر و طبق محاسبه محمد قزوینى در حواشى شدالأزار، تاریخ 428ق صحیحتر به نظر مىرسد. | ||
==جایگاه علمی== | ==جایگاه علمی== | ||
ابن باکویه در علوم مختلف متبحر بوده و بهویژه در استماع و نقل حدیث و آشنایى با حکایات و سیرههای مشایخ طریقت، شهرتى تمام داشته است. | ابن باکویه در علوم مختلف متبحر بوده و بهویژه در استماع و نقل حدیث و آشنایى با حکایات و سیرههای مشایخ طریقت، شهرتى تمام داشته است. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۷: | ||
احمد بن على بن خلف شیرازی ادیب که در نیشابور مىزیسته، کتابهایى از جمله کتاب «الحکایات» را از ابن باکویه نقل کرده است. | احمد بن على بن خلف شیرازی ادیب که در نیشابور مىزیسته، کتابهایى از جمله کتاب «الحکایات» را از ابن باکویه نقل کرده است. | ||
از آثار منسوب به او یکى رسالهای است درباره حسین بن منصور حلاج به عنوان «بدایة حال الحلاج و نهایته» که لوئى ماسینیون (بخشIII)آن را به چاپ رسانده است. | از آثار منسوب به او یکى رسالهای است درباره حسین بن منصور حلاج به عنوان «بدایة حال الحلاج و نهایته» که [[ماسینیون، لویی|لوئى ماسینیون]] (بخشIII)آن را به چاپ رسانده است. | ||
دیگری کتاب «اخبار العارفین» است که حاجى خلیفه در کشف الظنون از آن یاد کرده است، اما نسخهای از آن در دست نیست. | دیگری کتاب «اخبار العارفین» است که [[حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله|حاجى خلیفه]] در [[كشف الظنون عن أسامي الكتب و الفنون|کشف الظنون]] از آن یاد کرده است، اما نسخهای از آن در دست نیست. | ||
دیوان شعری به فارسى نیز به او نسبت دادهاند که در آن شاعر به «کوهى» تخلص کرده است. اگر چه برخى از مستشرقین همچون ریو، اته، ژوکوفسکى و برتلس در صحت این انتساب اصرار ورزیدهاند، لیکن شیوه گفتار در این اشعار هیچ گونه مناسبت و شباهتى با سبک و اسلوب شعر فارسى در سدههای 4 و 5ق ندارد، و هیچ یک از مؤلفاتى که تا پیش از سده 13ق به ذکر احوال ابن باکویه پرداختهاند از شاعری او سخنى نگفته و شعری به او نسبت ندادهاند. به نظر آقابزرگ سراینده این دیوان قبل از قرن 9ق نمىزیسته است و به نظر زرین کوب سراینده این اشعار که شاعری با تخلص کوهى است، متعلق به بعد از عصر حافظ است. <ref>ر.ک: لاشیء، حسین، ج3، ص91-92</ref> | دیوان شعری به فارسى نیز به او نسبت دادهاند که در آن شاعر به «کوهى» تخلص کرده است. اگر چه برخى از مستشرقین همچون ریو، اته، ژوکوفسکى و برتلس در صحت این انتساب اصرار ورزیدهاند، لیکن شیوه گفتار در این اشعار هیچ گونه مناسبت و شباهتى با سبک و اسلوب شعر فارسى در سدههای 4 و 5ق ندارد، و هیچ یک از مؤلفاتى که تا پیش از سده 13ق به ذکر احوال ابن باکویه پرداختهاند از شاعری او سخنى نگفته و شعری به او نسبت ندادهاند. به نظر آقابزرگ سراینده این دیوان قبل از قرن 9ق نمىزیسته است و به نظر [[زرینکوب، عبدالحسین|زرین کوب]] سراینده این اشعار که شاعری با تخلص کوهى است، متعلق به بعد از عصر حافظ است. <ref>ر.ک: لاشیء، حسین، ج3، ص91-92</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== |