پرش به محتوا

سلجوقیان و غز در کرمان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'هها' به 'ه‌ها'
جز (جایگزینی متن - 'میپر' به 'می‌پر')
جز (جایگزینی متن - 'هها' به 'ه‌ها')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۴: خط ۴۴:
نویسنده در آغاز به لشكركشى قاورد سلجوقى (466 442ق 1073/ 1050م)<ref>«زيك»، طايفهاى از طوايف ايران بود. ر.ک: همان، «برزكوه»، هنر و مردم، سال 1354، شماره 153 و 154، ص 172</ref> و رويارويياش با بهرام و گرفتن بردسير اشاره می‌كند و به توصيف مردان جنگآور و دليرش و سلاحهاى آنان می‌پردازد. بهرام با توجه به نيروى قارود و سپاه او، مصلحت خود و رعيتش را در صلح با وى ديد، اما از سوى ديگر مرزبان بن‌سلطان‌الدوله ديلمى (باكالنجار) كه پس از مرگ عمويش ابوالفوارس (حاكم کرمان) بر آنجا فرمان مى‌راند، از شيراز به سوى قاورد لشكر كشيد و با همدستى بهرام و رئيس خناب (جايى نزدیک سيرجان) كشته شد و مَلك قاورد، مُلك کرمان را گرفت. قاورد پادشاهى مدبر و شب زنده‌دار بود و خود و خاندانش 150 سال بر آنجا فرمان راندند. شيوه حكومتدارى و اخلاق جهاندارى و مردمدوستى وى، ماجراى فتح قفص و ولايتهاى عمان و سيستان نيز در همين فصل گنجانده شده است. قاورد سرانجام فارس را نيز گرفت و به درخواست مكتوب اميران ملكشاه، به انگيزه نبرد با اين پادشاه جوان به همدان رفت، اما به هر روى، شكست خورد. او و دو پسرش را هنگام گريختن اسير كردند و پس از چند روز آنان را كشتند.
نویسنده در آغاز به لشكركشى قاورد سلجوقى (466 442ق 1073/ 1050م)<ref>«زيك»، طايفهاى از طوايف ايران بود. ر.ک: همان، «برزكوه»، هنر و مردم، سال 1354، شماره 153 و 154، ص 172</ref> و رويارويياش با بهرام و گرفتن بردسير اشاره می‌كند و به توصيف مردان جنگآور و دليرش و سلاحهاى آنان می‌پردازد. بهرام با توجه به نيروى قارود و سپاه او، مصلحت خود و رعيتش را در صلح با وى ديد، اما از سوى ديگر مرزبان بن‌سلطان‌الدوله ديلمى (باكالنجار) كه پس از مرگ عمويش ابوالفوارس (حاكم کرمان) بر آنجا فرمان مى‌راند، از شيراز به سوى قاورد لشكر كشيد و با همدستى بهرام و رئيس خناب (جايى نزدیک سيرجان) كشته شد و مَلك قاورد، مُلك کرمان را گرفت. قاورد پادشاهى مدبر و شب زنده‌دار بود و خود و خاندانش 150 سال بر آنجا فرمان راندند. شيوه حكومتدارى و اخلاق جهاندارى و مردمدوستى وى، ماجراى فتح قفص و ولايتهاى عمان و سيستان نيز در همين فصل گنجانده شده است. قاورد سرانجام فارس را نيز گرفت و به درخواست مكتوب اميران ملكشاه، به انگيزه نبرد با اين پادشاه جوان به همدان رفت، اما به هر روى، شكست خورد. او و دو پسرش را هنگام گريختن اسير كردند و پس از چند روز آنان را كشتند.


پس از قاورد، پسرش کرمانشاه بر تخت شاهى نشست و پس از يك سال درگذشت. فصل بعدى كتاب به پادشاهى سلطان شاه، پسر ديگر قاورد می‌پردازد و قصيدههايى در وصف او می‌آورد. وى از اسارت ملكشاه گريخت و كار پادشاهى را يك سال در دست گرفت و جز به عشرت نپرداخت. سرانجام ملكشاه كه سوگند خورده بود کرمان را ويران سازد، بدين شهر رسيد و براى اثبات راستى اين سوگند، برج فيروزه را ويران كرد و پس از هفده روز بازگشت.
پس از قاورد، پسرش کرمانشاه بر تخت شاهى نشست و پس از يك سال درگذشت. فصل بعدى كتاب به پادشاهى سلطان شاه، پسر ديگر قاورد می‌پردازد و قصيده‌هايى در وصف او می‌آورد. وى از اسارت ملكشاه گريخت و كار پادشاهى را يك سال در دست گرفت و جز به عشرت نپرداخت. سرانجام ملكشاه كه سوگند خورده بود کرمان را ويران سازد، بدين شهر رسيد و براى اثبات راستى اين سوگند، برج فيروزه را ويران كرد و پس از هفده روز بازگشت.


گفتار چهارم بخش نخست، ماجراى پادشاهى تورانشاه بن قرا ارسلان بك (عمادالدوله) را در بردارد. وى نيز از پسران قاورد بود. او به دليل ناشايستگياش براى پادشاهى به بم فرستاده شده بود، اما اميران، پس از سرنگونى سلطان شاه بدانجا رفتند و وى را به دارالملك بردسير آوردند او بر تخت شاهى نشست (رمضان 477ق) و عدل ورزيد. اين سلطان به كرامت و دادگرى ستوده شده و شمارى از نشانههاى خصال نيك او مانند ماجراى ساخت مسجد ملك اين گفتار آمده است.
گفتار چهارم بخش نخست، ماجراى پادشاهى تورانشاه بن قرا ارسلان بك (عمادالدوله) را در بردارد. وى نيز از پسران قاورد بود. او به دليل ناشايستگياش براى پادشاهى به بم فرستاده شده بود، اما اميران، پس از سرنگونى سلطان شاه بدانجا رفتند و وى را به دارالملك بردسير آوردند او بر تخت شاهى نشست (رمضان 477ق) و عدل ورزيد. اين سلطان به كرامت و دادگرى ستوده شده و شمارى از نشانه‌هاى خصال نيك او مانند ماجراى ساخت مسجد ملك اين گفتار آمده است.


گفتار بعدى اين كتاب به پادشاه پنجم قاوردى؛ يعنى ايرانشاه بنتورانشاه (بهاءالدوله) می‌پردازد كه در 27 ذيالقعده 490 به پادشاهى رسيد. او روزگار شاهياش را به شرابخوارى و خواب گذراند و موعظه‌هاى اتابك (مربّى) خود را فرونهاد و بر اثر هم‌سخنى با برخى از اراذل مانند كاكابليمان، چند قاضى و عالم را كشت و از اينرو، به كفر و فلسفه منسوب و به فتواى شيخ‌الاسلام و قاضيان آن عهد، از پادشاهى خلع و كشته شد.
گفتار بعدى اين كتاب به پادشاه پنجم قاوردى؛ يعنى ايرانشاه بنتورانشاه (بهاءالدوله) می‌پردازد كه در 27 ذيالقعده 490 به پادشاهى رسيد. او روزگار شاهياش را به شرابخوارى و خواب گذراند و موعظه‌هاى اتابك (مربّى) خود را فرونهاد و بر اثر هم‌سخنى با برخى از اراذل مانند كاكابليمان، چند قاضى و عالم را كشت و از اينرو، به كفر و فلسفه منسوب و به فتواى شيخ‌الاسلام و قاضيان آن عهد، از پادشاهى خلع و كشته شد.
خط ۷۵: خط ۷۵:




مصحح اين كتاب، براى بخشهاى بدون عنوان آن، عنوانهايى پيشنهاد كرده و در پايان، سياههاى از عبارتهاى عربى و فهرستى از درونمايه اين كتاب و نمايهاى از نامها (اعلام) و اصطلاح‌هاى آن گنجانده و بر پايه شماره صفحات كتاب، «توضيحات و اضافات» خود را درباره برخى از واژگان و جملهها يا افراد و مكانها آورده است.
مصحح اين كتاب، براى بخشهاى بدون عنوان آن، عنوانهايى پيشنهاد كرده و در پايان، سياه‌هاى از عبارتهاى عربى و فهرستى از درونمايه اين كتاب و نمايهاى از نامها (اعلام) و اصطلاح‌هاى آن گنجانده و بر پايه شماره صفحات كتاب، «توضيحات و اضافات» خود را درباره برخى از واژگان و جمله‌ها يا افراد و مكانها آورده است.


پانوشتهاى افزوده مصحح درباره برخى از عبارتهاى كتاب نيز از اجمال و ابهام آنها ميكاهد و پيشگفتار بلند او براى شناختن چارچوب تاريخى، ویژگی‌هاى اقتباسى و پيشينه اين اثر، بسيار سودمند است. هم‌چنين، تصوير شمارى از جاهاى مهم کرمان و نقشه راههاى آن در روزگار سلجوقيان و پادشاهان قاجار، به روشنتر شدن درونمايه تاريخى آن كمك می‌رساند.
پانوشتهاى افزوده مصحح درباره برخى از عبارتهاى كتاب نيز از اجمال و ابهام آنها ميكاهد و پيشگفتار بلند او براى شناختن چارچوب تاريخى، ویژگی‌هاى اقتباسى و پيشينه اين اثر، بسيار سودمند است. هم‌چنين، تصوير شمارى از جاهاى مهم کرمان و نقشه راه‌هاى آن در روزگار سلجوقيان و پادشاهان قاجار، به روشنتر شدن درونمايه تاريخى آن كمك می‌رساند.


مصحح محترم اين كتاب، برپايه استدلال دكتر مهدى بيانى، آن را رونوشتهاى از بدايع‌الزمان مى‌شمرد، اما به هر روى، آن را از اصالت تهى نميبيند و با آوردن دلايلى در این‌باره، بر اين دعوى پاى ميفشارد. اين كتاب را نخست هوتسما، تصحيح و منتشر كرد، اما بخش نخست (تاريخ سلجوقيان) را در آن نياورد. به بخش آخر اين كتاب نيز دسترس نيست؛ زيرا نسخه اصلى آن كه در كتابخانه برلين بود، پس از جنگ جهانى دوم گم شد. انگيزه مصحح در چاپ دوباره اين اثر، نبود نسخه اصلى و پرغلط بودن نسخه تصحيح شده هوتسماست.
مصحح محترم اين كتاب، برپايه استدلال دكتر مهدى بيانى، آن را رونوشتهاى از بدايع‌الزمان مى‌شمرد، اما به هر روى، آن را از اصالت تهى نميبيند و با آوردن دلايلى در این‌باره، بر اين دعوى پاى ميفشارد. اين كتاب را نخست هوتسما، تصحيح و منتشر كرد، اما بخش نخست (تاريخ سلجوقيان) را در آن نياورد. به بخش آخر اين كتاب نيز دسترس نيست؛ زيرا نسخه اصلى آن كه در كتابخانه برلين بود، پس از جنگ جهانى دوم گم شد. انگيزه مصحح در چاپ دوباره اين اثر، نبود نسخه اصلى و پرغلط بودن نسخه تصحيح شده هوتسماست.