۱۱۰٬۳۷۱
ویرایش
A-esmaeili (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR67920J1.jpg | عنوان = بحر الدموع | عنوانهای دیگر = | پدیدآورندگان | پدیدآوران = ابنجوزی، عبدالرحمن بن علی (نويسنده) دار الصحابة للتراث. قسم التحقیق (سایر) |زبان | زبان = عربی | کد کنگره = | موضوع = |ناشر | ناشر =...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''بحر الدموع'''، نوشته ابوالفرج عبدالرحمن بن على بن جوزى (597-508ق)، عالم بغدادی قرن ششم هجری است که در دانشهای گوناگون زمانه خود چیرهدست بوده است. او در این اثر (دریای اشک) به اموری مانند بندگی پروردگار، پارسایی، آخرتگرایی و توجه به رنج و شادی سرای دیگر سفارش میکند و آنها را با آیههای قرآنی، احادیث نبوی(ص)، اشعار و گفتارها و داستانهایی از پارسایان و خطیبان زینت بخشیده است. این کتاب، توسط بخش تحقیق دارالصحابه تحقیق شده است. | '''بحر الدموع'''، نوشته [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابوالفرج عبدالرحمن بن على بن جوزى]] (597-508ق)، عالم بغدادی قرن ششم هجری است که در دانشهای گوناگون زمانه خود چیرهدست بوده است. او در این اثر (دریای اشک) به اموری مانند بندگی پروردگار، پارسایی، آخرتگرایی و توجه به رنج و شادی سرای دیگر سفارش میکند و آنها را با آیههای قرآنی، احادیث نبوی(ص)، اشعار و گفتارها و داستانهایی از پارسایان و خطیبان زینت بخشیده است. این کتاب، توسط بخش تحقیق دارالصحابه تحقیق شده است. | ||
ابن جوزی در این کتاب از برخی گناهان مانند بینمازی، رباخواری، شرابخواری و ستمپیشگی سخن میگوید تا خواننده را از این کژرویها پرهیز دهد و جامه پاکی و درستی تن کند و از نیرنگ ابلیس دوری گزیند. او در میان این نکتهها حکایتهایی را از پشیمانی و بازگشت گناهکاران و دریای اشکی که بر گناهانشان میریختهاند، میآورد و آه و اندوهی را که از ترس خداوند و سرافکندگی در دیدار با او، از جان برمیکشند، به تصویر میکشد<ref>ر.ک: مقدمه تحقیق، ص6</ref>. | [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزی]] در این کتاب از برخی گناهان مانند بینمازی، رباخواری، شرابخواری و ستمپیشگی سخن میگوید تا خواننده را از این کژرویها پرهیز دهد و جامه پاکی و درستی تن کند و از نیرنگ ابلیس دوری گزیند. او در میان این نکتهها حکایتهایی را از پشیمانی و بازگشت گناهکاران و دریای اشکی که بر گناهانشان میریختهاند، میآورد و آه و اندوهی را که از ترس خداوند و سرافکندگی در دیدار با او، از جان برمیکشند، به تصویر میکشد<ref>ر.ک: مقدمه تحقیق، ص6</ref>. | ||
این کتاب، در سیودو فصل صورتبندی شده است | این کتاب، در سیودو فصل صورتبندی شده است. | ||
فصلهای دوازدهم و سیزدهم در کتاب نیامده است. ابن جوزی در فصل چهاردهم، خواننده را به همراهی با تائبان فرامیخواند و احوال ذاکران الهی و دوستان شیطان را بیان میکند. سپس، داستانی از نگاه، عشق و فریفته شدن فقیه بغدادی را شرح میدهد. در فصل پانزدهم، درباره پیری و تنگی فرصت و غنیمت شمردن فرصت جوانی سخن میگوید. در فصل شانزدهم، به توشه برداشتن از نیکیها، پرهیز از گناه و فتنه در دین سفارش میکند. در فصل هفدهم، بازگشت از گناه را ترغیب مینماید و داستانی را از پارسایی سلمان فارسی نقل میکند. در فصل هجدهم، از غفلت، پیری، حسابرسی نفس و برگزیدن آخرت سخن میگوید و داستانی را درباره نشانههای دوستی خداوند نقل میکند. در فصل نوزدهم، از پرهیزگاری، خلوص دل، زبان ذاکر و محبت الهی سخن میگوید. در فصل بیستم، غفلت، کوتاهی عمر، کردار کم و کفران نعمت را گوشزد میکند و از آشکار بودن همه چیز در نزد خداوند سخن میگوید. در فصل بیستویکم، از گمان خوب به پروردگار، محاسبه نفس و نشانههای دوستان خداوند سخن میگوید. در فصل بیستودوم، چگونگی پاک شدن آدمی را توضیح میدهد و پوزش از پروردگار را با داستانی بیان میکند. در فصل بیستوسوم، سرانجام تسویف را گوشزد میکند و از شهوتگریزی و انس با خداوند سخن میگوید. در فصل بیستوسوم، از ارادههای بزرگی که با بندگی و اخلاصورزی در کار برگرفتن توشهاند، سخن میگوید و کرامتهایی را از برخی شایستگان بیان میکند. در فصل بیستوپنجم، از گذراندن زندگی در شهوات سخن میگوید و داستانی را از برخورد عمر بن خطاب با حذیفه و خشم بر او و بیان امیر مؤمنان(ع) در اینباره میآورد، سپس به ترس الهی میپردازد. در فصل بیستوششم، پس از یادکردی از تائبان، به نصیحت فقرا و جوانان میپردازد، سپس داستانی را که ابن عباس با پیامبر(ص) داشته و آن را به امیر مؤمنان(ع) گفته است و موضوع آن فضیلت نماز جماعت بوده است، نقل میکند. در فصل بیستوهفتم از زنا و زناشویی سخن میگوید. در فصل بیستوهشتم، به خوبی «سکوت» و دنبال نکردن بدیهای مردم سفارش میکند. در فصل بیستونهم غیبت و سخنچینی را نکوهش میکند و داستانی را از توصیه عربی بادیهنشین به پسرش نقل میکند. در فصل سیام، باز از غیبت و سخنچینی سخن میگوید و وصیتی را از پیامبر(ص) به معاذ نقل میکند. در فصل سیویکم از ستمپیشگی پرهیز میدهد و باز به فضیلت سکوت اشاره مینماید، سپس خودبزرگبینی را نکوهش میکند و خطر یأس را گوشزد مینماید و در ادامه، مناظره یکی از نحویان را با یکی از واعظان درباره برتری فصاحت کردار بر فصاحت گفتار نقل میکند و از برتری فروتنی، بخشودن و فروخوردن خشم سخن میگوید. در فصل سیودوم به ربا، پرهیز از حرامخواری، کمفروشی، دزدی، شرابخواری، بینمازی و... اشاره مینماید و پیامدهای بد بینمازی را در احادیث و گفتار عالمان دنبال میکند<ref>ر.ک: همان، ص14-7</ref>. | [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزی]] در نخستین فصل، به بیداری، گریستن و بازگشت بهسوی خداوند فرامیخواند. | ||
در فصل دوم، سرانجام تسویف را با سخنی از عمر بن خطاب گوشزد مینماید و داستانی از ذوالنون مصری و برخی از کرامات راستپیشگان نقل میکند که از نگاه محقق کتاب، کژتابیهایی را بهلحاظ شرعی در بر دارند. در فصل سوم، پافشاری در گناه را زنهار میدهد و داستانی از اسلام آوردن معروف کرخی میآورد. در فصل چهارم، به مرگ و سختی حساب میپردازد. | |||
در فصل پنجم، دوستی دنیا را نکوهش میکند و به ریزش اشک برای شستن گناهان سفارش مینماید. | |||
در فصل ششم، آمادگی رفتن به سرای دیگر را گوشزد میکند و در اینباره، داستانی از [[بصری، حسن|حسن بصری]] و زنی پرهیزگار را میآورد. | |||
در فصل هفتم، نگاه ناروا را نکوش میکند و داستانی از توبه بندهای پشیمان و کرامات او را میآورد. | |||
در فصل هشتم، از کمی توشه و درازی راه سفر زنهار میدهد و حدیثی از پیامبر(ص) را درباره آنچه پس از مرگ آدمی رخ میدهد، میآورد. | |||
در فصل نهم، مراحل ششگانه سفر آدمی را در دنیا به تصویر میکشد. | |||
در فصل دهم، با داستانی از ذوالنون مصری، بر تکرار توبه و همراهی با تائبان سفارش میکند. | |||
در فصل یازدهم، درباره اغتنام عمر، اثر بندگی در چهره راستپیشگان، امید به پروردگار و تلاش محبان سخن میگوید و داستانی از پرواپیشگی بندهای را میآورد. | |||
فصلهای دوازدهم و سیزدهم در کتاب نیامده است. | |||
[[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزی]] در فصل چهاردهم، خواننده را به همراهی با تائبان فرامیخواند و احوال ذاکران الهی و دوستان شیطان را بیان میکند. سپس، داستانی از نگاه، عشق و فریفته شدن فقیه بغدادی را شرح میدهد. | |||
در فصل پانزدهم، درباره پیری و تنگی فرصت و غنیمت شمردن فرصت جوانی سخن میگوید. | |||
در فصل شانزدهم، به توشه برداشتن از نیکیها، پرهیز از گناه و فتنه در دین سفارش میکند. | |||
در فصل هفدهم، بازگشت از گناه را ترغیب مینماید و داستانی را از پارسایی سلمان فارسی نقل میکند. | |||
در فصل هجدهم، از غفلت، پیری، حسابرسی نفس و برگزیدن آخرت سخن میگوید و داستانی را درباره نشانههای دوستی خداوند نقل میکند. | |||
در فصل نوزدهم، از پرهیزگاری، خلوص دل، زبان ذاکر و محبت الهی سخن میگوید. در فصل بیستم، غفلت، کوتاهی عمر، کردار کم و کفران نعمت را گوشزد میکند و از آشکار بودن همه چیز در نزد خداوند سخن میگوید. | |||
در فصل بیستویکم، از گمان خوب به پروردگار، محاسبه نفس و نشانههای دوستان خداوند سخن میگوید. | |||
در فصل بیستودوم، چگونگی پاک شدن آدمی را توضیح میدهد و پوزش از پروردگار را با داستانی بیان میکند. | |||
در فصل بیستوسوم، سرانجام تسویف را گوشزد میکند و از شهوتگریزی و انس با خداوند سخن میگوید. | |||
در فصل بیستوسوم، از ارادههای بزرگی که با بندگی و اخلاصورزی در کار برگرفتن توشهاند، سخن میگوید و کرامتهایی را از برخی شایستگان بیان میکند. | |||
در فصل بیستوپنجم، از گذراندن زندگی در شهوات سخن میگوید و داستانی را از برخورد عمر بن خطاب با حذیفه و خشم بر او و بیان [[امام علی علیهالسلام|امیر مؤمنان(ع)]] در اینباره میآورد، سپس به ترس الهی میپردازد. | |||
در فصل بیستوششم، پس از یادکردی از تائبان، به نصیحت فقرا و جوانان میپردازد، سپس داستانی را که [[ابن عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] با پیامبر(ص) داشته و آن را به [[امام علی علیهالسلام|امیر مؤمنان(ع)]] گفته است و موضوع آن فضیلت نماز جماعت بوده است، نقل میکند. | |||
در فصل بیستوهفتم از زنا و زناشویی سخن میگوید. | |||
در فصل بیستوهشتم، به خوبی «سکوت» و دنبال نکردن بدیهای مردم سفارش میکند. | |||
در فصل بیستونهم غیبت و سخنچینی را نکوهش میکند و داستانی را از توصیه عربی بادیهنشین به پسرش نقل میکند. | |||
در فصل سیام، باز از غیبت و سخنچینی سخن میگوید و وصیتی را از پیامبر(ص) به معاذ نقل میکند. | |||
در فصل سیویکم از ستمپیشگی پرهیز میدهد و باز به فضیلت سکوت اشاره مینماید، سپس خودبزرگبینی را نکوهش میکند و خطر یأس را گوشزد مینماید و در ادامه، مناظره یکی از نحویان را با یکی از واعظان درباره برتری فصاحت کردار بر فصاحت گفتار نقل میکند و از برتری فروتنی، بخشودن و فروخوردن خشم سخن میگوید. | |||
در فصل سیودوم به ربا، پرهیز از حرامخواری، کمفروشی، دزدی، شرابخواری، بینمازی و... اشاره مینماید و پیامدهای بد بینمازی را در احادیث و گفتار عالمان دنبال میکند<ref>ر.ک: همان، ص14-7</ref>. | |||
محقق کتاب، نشانی روایتها را آورده است و درباره درستی و ناراستی آنها داوری کرده است<ref>ر.ک: همان، ص184</ref>. | محقق کتاب، نشانی روایتها را آورده است و درباره درستی و ناراستی آنها داوری کرده است<ref>ر.ک: همان، ص184</ref>. |