پرش به محتوا

توضيح الرشاد في تاريخ حصر الاجتهاد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - 'مقريزى' به 'مقريزى ')
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۶۵: خط ۶۵:
بقيه مسلمين كه از بيعت امام على(ع) اعراض كرده و گفتند پيامبر(ص) جانشين براى خود معين نكرد و اين كار را به عهده خود مسلمانان گذاشت، بعد از انتخاب جانشين براى پيامبر(ص) در امور سياسى، در فروعات احكام مرجع خاصى نداشته و تمام صحابه را به خاطر تصور عدالتى كه از آنها داشتند، براى خود مرجع احكام مى‌دانستند و منشأ اين تصور، حديثى است منسوب به پيامبر(ص)، لكن ادله قطعى و فراوانى داريم دال بر اينكه چنين حديثى از وى صادر نشده است.
بقيه مسلمين كه از بيعت امام على(ع) اعراض كرده و گفتند پيامبر(ص) جانشين براى خود معين نكرد و اين كار را به عهده خود مسلمانان گذاشت، بعد از انتخاب جانشين براى پيامبر(ص) در امور سياسى، در فروعات احكام مرجع خاصى نداشته و تمام صحابه را به خاطر تصور عدالتى كه از آنها داشتند، براى خود مرجع احكام مى‌دانستند و منشأ اين تصور، حديثى است منسوب به پيامبر(ص)، لكن ادله قطعى و فراوانى داريم دال بر اينكه چنين حديثى از وى صادر نشده است.


اما اينكه چرا و چگونه مذاهب اربعه اهل سنت به وجود آمدند؟ بحثى است كه مؤلف، آن را با استفاده از چند كتاب معروف و قابل قبول خود اهل سنت بيان نموده است. خلاصه آنچه از كتب مذكوره به دست مى‌آيد، به اين صورت است: غير شيعيان، فروع دينشان را از قراء و علماى صحابى مى‌گرفتند؛ يعنى اصحاب، آنچه را از پيامبر(ص) شنيده بودند بازگو مى‌كردند و در مواردى كه چيزى نشنيده بودند خود اجتهاد مى‌كردند چنان‌كه [[مقریزی، احمد بن علی|مقريزى]] مى‌گويد: بعد از پيامبر(ص) صحابه در شهرهاى مختلف پراكنده شدند و مسلما هر يك از آنها، بعضى از احكام را از پيامبر(ص) شنيده بودند و ما بقى را خود اجتهاد مى‌كردند كه طبيعتا بر خلاف اجتهاد و يا مسموعات ديگرى از پيامبر(ص)، بوده است و همين، منشئى شد براى اختلاف در فتاوا. اين اختلافات چنان بالا گرفت كه طبق اعتراف بعضى از مورخين اهل سنت از صد گرايش نيز تجاوز كرد؛ آن‌گاه مذاهب اربعه براى سامان دادن به وضع موجود به وجود آمدند. اين مذاهب، عبارتند از:
اما اينكه چرا و چگونه مذاهب اربعه اهل سنت به وجود آمدند؟ بحثى است كه مؤلف، آن را با استفاده از چند كتاب معروف و قابل قبول خود اهل سنت بيان نموده است. خلاصه آنچه از كتب مذكوره به دست مى‌آيد، به اين صورت است: غير شيعيان، فروع دينشان را از قراء و علماى صحابى مى‌گرفتند؛ يعنى اصحاب، آنچه را از پيامبر(ص) شنيده بودند بازگو مى‌كردند و در مواردى كه چيزى نشنيده بودند خود اجتهاد مى‌كردند چنان‌كه [[مقریزی، احمد بن علی|مقريزى]] مى‌گويد: بعد از پيامبر(ص) صحابه در شهرهاى مختلف پراكنده شدند و مسلما هر يك از آنها، بعضى از احكام را از پيامبر(ص) شنيده بودند و ما بقى را خود اجتهاد مى‌كردند كه طبيعتا بر خلاف اجتهاد و يا مسموعات ديگرى از پيامبر(ص)، بوده است و همين، منشئى شد براى اختلاف در فتاوا. اين اختلافات چنان بالا گرفت كه طبق اعتراف بعضى از مورخين اهل سنت از صد گرايش نيز تجاوز كرد؛ آن‌گاه مذاهب اربعه براى سامان دادن به وضع موجود به وجود آمدند. اين مذاهب، عبارتند از:


1. حنفيه: منسوب به امام ابو حنيفه، نعمان بن ثابت كوفى، متولد 80 و متوفاى 150؛
1. حنفيه: منسوب به امام ابو حنيفه، نعمان بن ثابت كوفى، متولد 80 و متوفاى 150؛
خط ۷۷: خط ۷۷:
چندين مذهب ديگر هم بوده‌اند كه بعدها به مرور زمان از بين رفته‌اند؛ از آن جمله‌اند مذهب سفيان بن سعيد ثورى، مذهب حسن بن يسار بصرى، مذهب اوزاعى(عبد الرحمن بن عمرو)، مذهب ابن ثور(ابراهيم بن خالد كلبى)، مذهب ظاهرى(داود بن على اصفهانى)، و مذهب جريرى(محمد بن جرير طبرى).
چندين مذهب ديگر هم بوده‌اند كه بعدها به مرور زمان از بين رفته‌اند؛ از آن جمله‌اند مذهب سفيان بن سعيد ثورى، مذهب حسن بن يسار بصرى، مذهب اوزاعى(عبد الرحمن بن عمرو)، مذهب ابن ثور(ابراهيم بن خالد كلبى)، مذهب ظاهرى(داود بن على اصفهانى)، و مذهب جريرى(محمد بن جرير طبرى).


عواملى مانند قلت و كثرت پيروان، باعث انتشار بعضى از اين مذاهب در مقابل بعضى ديگر شده است؛ براى مثال مذهب حنفى در مشرق رواج بيشترى دارد و مذهب مالكى در آفريقا كه باعث آن، زياد بن عبد الرحمن است كه مالكى بوده و اين مذهب را به آن ديار منتقل كرده است. بندقدارى حاكم مصر كه در سال 658ق، به سلطنت رسيده بود، عامل اصلى در انحصار مذاهب در اين چهار مذهب به شمار مى‌رود، زيرا او قضاتى را از اين مذاهب اربعه انتخاب كرد و اين مذاهب را به‌عنوان چهار مذهب رسمى در مصر معرفى كرد با اينكه تا آن زمان، حنفيه و حنبليه در مصر جايگاهى نداشته‌اند. از كلام [[مقریزی، احمد بن علی|مقريزى]] و كلام ابن قوطى هم نكاتى در اين زمينه استفاده مى‌شود كه مؤلف، به‌طور كامل بدانها پرداخته است. ايشان در نهايت، قرن هفتم هجرى را زمان چنين انحصارى از سوى خلفا به شمار آورده است.
عواملى مانند قلت و كثرت پيروان، باعث انتشار بعضى از اين مذاهب در مقابل بعضى ديگر شده است؛ براى مثال مذهب حنفى در مشرق رواج بيشترى دارد و مذهب مالكى در آفريقا كه باعث آن، زياد بن عبد الرحمن است كه مالكى بوده و اين مذهب را به آن ديار منتقل كرده است. بندقدارى حاكم مصر كه در سال 658ق، به سلطنت رسيده بود، عامل اصلى در انحصار مذاهب در اين چهار مذهب به شمار مى‌رود، زيرا او قضاتى را از اين مذاهب اربعه انتخاب كرد و اين مذاهب را به‌عنوان چهار مذهب رسمى در مصر معرفى كرد با اينكه تا آن زمان، حنفيه و حنبليه در مصر جايگاهى نداشته‌اند. از كلام [[مقریزی، احمد بن علی|مقريزى]] و كلام ابن قوطى هم نكاتى در اين زمينه استفاده مى‌شود كه مؤلف، به‌طور كامل بدانها پرداخته است. ايشان در نهايت، قرن هفتم هجرى را زمان چنين انحصارى از سوى خلفا به شمار آورده است.


عده‌اى از بزرگان اهل سنت بوده‌اند كه از آزادانديشى و استقلال رأى برخوردار بوده و مطابق فتواى خود عمل مى‌كرده‌اند؛ اينها پيرو هيچ‌كدام از مذاهب اربعه نبودند؛ از اين عده، يكى جار الله محمود بن عمر الزمخشرى است، ديگرى محى الدين محمد بن على بن العربى است.
عده‌اى از بزرگان اهل سنت بوده‌اند كه از آزادانديشى و استقلال رأى برخوردار بوده و مطابق فتواى خود عمل مى‌كرده‌اند؛ اينها پيرو هيچ‌كدام از مذاهب اربعه نبودند؛ از اين عده، يكى جار الله محمود بن عمر الزمخشرى است، ديگرى محى الدين محمد بن على بن العربى است.
۶۱٬۱۸۹

ویرایش