۱٬۵۹۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
در این ايام، ابن شداد قدرت زيادى داشت، ديگر فقيهان نيز به سبب او حرمت زيادى داشتند. در این دوران، ابن شداد بهرغم پيرى و بيمارى، همچنان به روايت حديث ادامه مىداد. در 628ق / 1231م، رهسپار مصر شد تا برای اهداف سياسى، دختر حكمران مصر، الملك الكامل را كه در پى دو سفر در 613ق / 1216م و 626ق / 1229م، به عقد الملك العزيز درآورده بود، به حلب بياورد، اما در بازگشت به حلب دريافت كه حكمران جوان برای خود مستقل شده و كفالت را از او برداشتهاند. | در این ايام، ابن شداد قدرت زيادى داشت، ديگر فقيهان نيز به سبب او حرمت زيادى داشتند. در این دوران، ابن شداد بهرغم پيرى و بيمارى، همچنان به روايت حديث ادامه مىداد. در 628ق / 1231م، رهسپار مصر شد تا برای اهداف سياسى، دختر حكمران مصر، الملك الكامل را كه در پى دو سفر در 613ق / 1216م و 626ق / 1229م، به عقد الملك العزيز درآورده بود، به حلب بياورد، اما در بازگشت به حلب دريافت كه حكمران جوان برای خود مستقل شده و كفالت را از او برداشتهاند. | ||
چنين وضعى، خوشايند قاضى نبود و از آن پس از كارهاى حكومت كناره گرفت، اما همچنان به گفتن حديث مىپرداخت | چنين وضعى، خوشايند قاضى نبود و از آن پس از كارهاى حكومت كناره گرفت، اما همچنان به گفتن حديث مىپرداخت. | ||
==ویژگیهای دورۀ ایوبیان== | ==ویژگیهای دورۀ ایوبیان== | ||
از ویژگی های قابل تأمل دورۀ ایوبیان یکی ارتباط دو جانبۀ فقیهان با دستگاه حکومت و دیگری نوشتن کتاب های تاریخی(غالباً دربارۀ ظهور و سقوط حکومتها وشیوۀ اداری زمامداران) توسط دانشمندان علوم دینی است و صاحبنظران برای هر کدام از این دو پدیده که به روشنی در شخصیت ابنشداد پدیدار است انگیزههایی ذکر کردهاند. به هر حال تاریخنگاری، هم در مدرسهها و هم در میان عالمان آن روزگار رواج داشت و شکلهای گوناگون به خود میگرفت و یکی از دلیل های آن شاید این باشد که پارهای از شخصی های بزرگ حدیثی و فقهی علاقۀ خاصی به نگارش تاریخ پیدا کرده بودند. افزون بر ابنشداد میتوان از اشخاصی چون ابنعساکر، ابوشامه و ابنخلکان نام برد که در طول زندگی و پس از آن، در وهلۀ اول و پیش از هر چیز، در زمینههای دیگری غیر از تاریخ مانند فقه یا حدیث جلب نظر میکردند و نمونههای برجستۀ این واقعیتند. به عبارت دیگر برخی از عالمان این دوره که ستم های رسمی داشتند، با گردآوری رویدادها و دردست داشتن سندهای رسمیی که موقعیت های شغلی در اختیارشان گذاشته بود، در نگارش تاریخ سهیم شدند. یکی از همین نوشتهها که بیشک اهمیت برجستهای در زمینۀ تاریخنگاری دارد کتاب النوادر السلطانیۀ ابنشداد است. | از ویژگی های قابل تأمل دورۀ ایوبیان یکی ارتباط دو جانبۀ فقیهان با دستگاه حکومت و دیگری نوشتن کتاب های تاریخی(غالباً دربارۀ ظهور و سقوط حکومتها وشیوۀ اداری زمامداران) توسط دانشمندان علوم دینی است و صاحبنظران برای هر کدام از این دو پدیده که به روشنی در شخصیت ابنشداد پدیدار است انگیزههایی ذکر کردهاند. به هر حال تاریخنگاری، هم در مدرسهها و هم در میان عالمان آن روزگار رواج داشت و شکلهای گوناگون به خود میگرفت و یکی از دلیل های آن شاید این باشد که پارهای از شخصی های بزرگ حدیثی و فقهی علاقۀ خاصی به نگارش تاریخ پیدا کرده بودند. | ||
هر چند ابنشداد تنها پنج سال با صلاحالدین بوده است، ولی این اثر منبع مهم و موثقی دربارۀ شرح حال صلاحالدین و جنگ های او شمرده میشود. گرچه النوادر در مقایسه با نوشتههای عمادالدین کاتب کار کوچکی است، ولی به زبان روشن و ساده و همچنین دقت در ضبط گزارش هایی که ابنشداد بیشتر آنها را با چشم دیده بوده است اثری ارزشمند است. کتاب را میتوان دو بخش کرد: بخش نخست شامل زندگی صلاحالدین، عبادتها و فضیلت های اخلاقی اوست که هرکدام زیر عنوان های ویژۀ خود در فصلی کوچک مطرح میشوند. این بخش که تا رویدادهای ۵۸۴ ق / ۱۱۸۸ م را شامل میشود، به گفتۀ خود ابنشداد محصول روایت هایی است که از افراد مورد اعتماد شنیده (صص ۳۴-۸۶) وخود در آن ها حضور نداشته است. چهرهای که وی در اوایل کتاب از صلاحالدین ترسیم میکند به یک عارف دلسوخته شبیهتر است تا یک سلطان قدرتمند. نویسنده در این بخش ضمن گفتوگو دربارۀ اعتقادات صلاحالدین مخالفت او را با فیلسوفان میستاید و فرمان قتل شهابالدین سهروردی (د ۵۸۷ ق / ۱۱۹۱ م) را این گونه توجیه میکند که گفتهاند شیخ با شرایع مخالفت میورزیده است (ص ۱۰). بخش دوم کتاب که بدنۀ اساسی آن را تشکیل میدهد شامل رویدادهایی است که آغازش سفر شیرکوه به مصر و پایانش مرگ صلاحالدین در ۵۸۹ ق / ۱۱۹۳ م است. با این همه نوشتۀ وی در پارهای از موارد تهی از لغزش نیست و برای تصحیح آن میتوان از منابعی چون نوشتههای ابوشامه و ابنخلکان استفاده کرد (برای نمونه نوشتههای این سه را در مورد تاریخ نخستین سفر شیرکوه به مصر مقایسه کنید). نویسنده در سراسر این کتاب، جز در چهار مورد سند گفتههایش را ذکر نکرده است، شاید به این دلیل که او مانند تاریخنگارانی چون قاضی فاضل و عمادالدین کاتب که کار اصلیشان در دستگاه صلاحالدین دبیری بوده، هیچگونه سمت منشیگری رسمی نداشته است. این اثر افزون بر اهمیتی که در نقل رویدادهای وابسته به هم دارد، نمونهای از یک شرح حال شاهانه را ارائه میدهد. این کتاب بر مطالعۀ شخص صلاحالدین، به عنوان پادشاهی آرمانی، نه بر گردآوری حکایت ها، مبتنی است و چنین تاریخی در سدههای اولیۀ اسلام بینظیر است . اثر دیگر ابنشداد که به چاپ رسیده احکام الجهاد است. | |||
افزون بر ابنشداد میتوان از اشخاصی چون ابنعساکر، ابوشامه و ابنخلکان نام برد که در طول زندگی و پس از آن، در وهلۀ اول و پیش از هر چیز، در زمینههای دیگری غیر از تاریخ مانند فقه یا حدیث جلب نظر میکردند و نمونههای برجستۀ این واقعیتند. به عبارت دیگر برخی از عالمان این دوره که ستم های رسمی داشتند، با گردآوری رویدادها و دردست داشتن سندهای رسمیی که موقعیت های شغلی در اختیارشان گذاشته بود، در نگارش تاریخ سهیم شدند. یکی از همین نوشتهها که بیشک اهمیت برجستهای در زمینۀ تاریخنگاری دارد کتاب النوادر السلطانیۀ ابنشداد است. | |||
هر چند ابنشداد تنها پنج سال با صلاحالدین بوده است، ولی این اثر منبع مهم و موثقی دربارۀ شرح حال صلاحالدین و جنگ های او شمرده میشود. گرچه النوادر در مقایسه با نوشتههای عمادالدین کاتب کار کوچکی است، ولی به زبان روشن و ساده و همچنین دقت در ضبط گزارش هایی که ابنشداد بیشتر آنها را با چشم دیده بوده است اثری ارزشمند است. | |||
کتاب را میتوان دو بخش کرد: بخش نخست شامل زندگی صلاحالدین، عبادتها و فضیلت های اخلاقی اوست که هرکدام زیر عنوان های ویژۀ خود در فصلی کوچک مطرح میشوند. این بخش که تا رویدادهای ۵۸۴ ق / ۱۱۸۸ م را شامل میشود، به گفتۀ خود ابنشداد محصول روایت هایی است که از افراد مورد اعتماد شنیده (صص ۳۴-۸۶) وخود در آن ها حضور نداشته است. چهرهای که وی در اوایل کتاب از صلاحالدین ترسیم میکند به یک عارف دلسوخته شبیهتر است تا یک سلطان قدرتمند. | |||
نویسنده در این بخش ضمن گفتوگو دربارۀ اعتقادات صلاحالدین مخالفت او را با فیلسوفان میستاید و فرمان قتل شهابالدین سهروردی (د ۵۸۷ ق / ۱۱۹۱ م) را این گونه توجیه میکند که گفتهاند شیخ با شرایع مخالفت میورزیده است (ص ۱۰). | |||
بخش دوم کتاب که بدنۀ اساسی آن را تشکیل میدهد شامل رویدادهایی است که آغازش سفر شیرکوه به مصر و پایانش مرگ صلاحالدین در ۵۸۹ ق / ۱۱۹۳ م است. | |||
با این همه نوشتۀ وی در پارهای از موارد تهی از لغزش نیست و برای تصحیح آن میتوان از منابعی چون نوشتههای ابوشامه و ابنخلکان استفاده کرد (برای نمونه نوشتههای این سه را در مورد تاریخ نخستین سفر شیرکوه به مصر مقایسه کنید). | |||
نویسنده در سراسر این کتاب، جز در چهار مورد سند گفتههایش را ذکر نکرده است، شاید به این دلیل که او مانند تاریخنگارانی چون قاضی فاضل و عمادالدین کاتب که کار اصلیشان در دستگاه صلاحالدین دبیری بوده، هیچگونه سمت منشیگری رسمی نداشته است. | |||
این اثر افزون بر اهمیتی که در نقل رویدادهای وابسته به هم دارد، نمونهای از یک شرح حال شاهانه را ارائه میدهد. این کتاب بر مطالعۀ شخص صلاحالدین، به عنوان پادشاهی آرمانی، نه بر گردآوری حکایت ها، مبتنی است و چنین تاریخی در سدههای اولیۀ اسلام بینظیر است . اثر دیگر ابنشداد که به چاپ رسیده احکام الجهاد است. | |||