عبهر العاشقين: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' '''' به '''''
جز (جایگزینی متن - '.↵↵↵↵رده:کتاب‌شناسی' به '. ==وابسته‌ها== {{وابسته‌ها}} رده:کتاب‌شناسی')
جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
خط ۸۴: خط ۸۴:
2. آدم ابوالبشر: روزبهان، در خطبه عبهر العاشقين گويد: «و صلّى اللّه على خليفته آدم بديع فطرته و سراج نور جماله، المخصوص باصطفائيته، المنقوش بنقش خاتم قدرته...»
2. آدم ابوالبشر: روزبهان، در خطبه عبهر العاشقين گويد: «و صلّى اللّه على خليفته آدم بديع فطرته و سراج نور جماله، المخصوص باصطفائيته، المنقوش بنقش خاتم قدرته...»


در جاى ديگر گويد: «چون بذر فطرت از قالب قدرت به تربيت حسن قدم از شاه‌راه عدم به جهان حدثان درآورد، خلعت خلافت پوشيد و علم'''«علم آدم الأسماء كلها»''' در خزانه اسرار به گوش جان، از حق نيوشيد. افسر شاهى از نور كبريايى بر سر نهاد و كمر عبوديّت در مقام حرّيت در ميان بسته، به لباس صفات و انوار ذات مزيّن شده، چهره را به خلوق جمال قدم، به رشته صبغ«صبغة اللّه»، در جامه جان زده. اين چنين عروسى را حق، به خودى خود ستوده، ميان نيكوان ملكوت گفت: '''«صوركم فأحسن صوركم» '''؛ قيل آدم(ع)، زيرا كه صفىّ مملكت بود و بديع فطرت و خزانه امانت و كارخانه حكمت و نوآمده مسافران شاه‌راه قدم از ولايت عدم، صلوات اللّه عليه»
در جاى ديگر گويد: «چون بذر فطرت از قالب قدرت به تربيت حسن قدم از شاه‌راه عدم به جهان حدثان درآورد، خلعت خلافت پوشيد و علم'''«علم آدم الأسماء كلها»''' در خزانه اسرار به گوش جان، از حق نيوشيد. افسر شاهى از نور كبريايى بر سر نهاد و كمر عبوديّت در مقام حرّيت در ميان بسته، به لباس صفات و انوار ذات مزيّن شده، چهره را به خلوق جمال قدم، به رشته صبغ«صبغة اللّه»، در جامه جان زده. اين چنين عروسى را حق، به خودى خود ستوده، ميان نيكوان ملكوت گفت:'''«صوركم فأحسن صوركم»'''؛ قيل آدم(ع)، زيرا كه صفىّ مملكت بود و بديع فطرت و خزانه امانت و كارخانه حكمت و نوآمده مسافران شاه‌راه قدم از ولايت عدم، صلوات اللّه عليه»


و در موضع ديگر آرد: «در كتاب مجيد گفت بعد از قسم: '''«لقد خلقنا الإنسان فى أحسن تقويم»'''؛ حسن تقويم در راه خلق و خلق آدم را از آن آمد كه جوهر طينتش در قالب فعل ريخته شد و آن موضع را در تربيت صبغ قدرت داد، به حليه صفات او را بياراست.»
و در موضع ديگر آرد: «در كتاب مجيد گفت بعد از قسم:'''«لقد خلقنا الإنسان فى أحسن تقويم»'''؛ حسن تقويم در راه خلق و خلق آدم را از آن آمد كه جوهر طينتش در قالب فعل ريخته شد و آن موضع را در تربيت صبغ قدرت داد، به حليه صفات او را بياراست.»


3. يوسف: يوسف، مثل و انموذج جمال است و سوره يوسف، به مدلول قرآن، '''«أحسن القصص»'''، بدين جهت، روزبهان، به يوسف و سوره يوسف توجه خاصى دارد. وى، گويد: «جمال يوسف، به همّت التباس از راه'''«هذا ربى»'''، خليل برداشت، گفت: '''«إنى رأيت أحد عشر كوكبا و الشمس و القمر رأيتهم لى ساجدين»'''... عشق يعقوب بر يوسف(ع) مر عاشقان را دليلى عظيم است در عشق انسانى، زيرا كه عشق او جز عشق حق نبود و جمالش جمال حق را در عشق وسيلت بود. آن همه براى آن بود كه (محمّد)(ص)، يوسف را(ع)، (گفت) كه: «اعطى نصف الحسن» و حسن او را معجزات و آيات آمد... عشق يعقوب بر آن شاهد حق از آن آمد كه هر كه در آن مجلس ديده‌ور بود، همچون زليخا جاى وى از چشمه حسن وى در جان ساخت. '''«أكرمى مثواه»'''، برخوان و عقل را از اين عقيلت برهان كه چون حق آن شاهد را از جمال قدم جمال پوشيد، از عاشق و معشوق عذر'''«و لقد همت به و هم بها»''' نيوشيد.»
3. يوسف: يوسف، مثل و انموذج جمال است و سوره يوسف، به مدلول قرآن،'''«أحسن القصص»'''، بدين جهت، روزبهان، به يوسف و سوره يوسف توجه خاصى دارد. وى، گويد: «جمال يوسف، به همّت التباس از راه'''«هذا ربى»'''، خليل برداشت، گفت:'''«إنى رأيت أحد عشر كوكبا و الشمس و القمر رأيتهم لى ساجدين»'''... عشق يعقوب بر يوسف(ع) مر عاشقان را دليلى عظيم است در عشق انسانى، زيرا كه عشق او جز عشق حق نبود و جمالش جمال حق را در عشق وسيلت بود. آن همه براى آن بود كه (محمّد)(ص)، يوسف را(ع)، (گفت) كه: «اعطى نصف الحسن» و حسن او را معجزات و آيات آمد... عشق يعقوب بر آن شاهد حق از آن آمد كه هر كه در آن مجلس ديده‌ور بود، همچون زليخا جاى وى از چشمه حسن وى در جان ساخت.'''«أكرمى مثواه»'''، برخوان و عقل را از اين عقيلت برهان كه چون حق آن شاهد را از جمال قدم جمال پوشيد، از عاشق و معشوق عذر'''«و لقد همت به و هم بها»''' نيوشيد.»


در جاى ديگر آرد: «مگر نشنيده‌اى كه يوسف(ع) هر روز زيباتر و نيكوتر بودى؛ «و ألقيت عليك محبة منى». در شيخوخت، نور حسن از روى موسى(ع)، ساطع‌تر بود، چنان‌كه ايشان را هر دو پيوسته برقع بر روى بودى و اگر نه چنان بودى، امّت در عشق از عبوديّت بازماندندى.»
در جاى ديگر آرد: «مگر نشنيده‌اى كه يوسف(ع) هر روز زيباتر و نيكوتر بودى؛ «و ألقيت عليك محبة منى». در شيخوخت، نور حسن از روى موسى(ع)، ساطع‌تر بود، چنان‌كه ايشان را هر دو پيوسته برقع بر روى بودى و اگر نه چنان بودى، امّت در عشق از عبوديّت بازماندندى.»