پرش به محتوا

عقائد الشيخية: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' '''' به '''''
جز (جایگزینی متن - '،د' به '، د')
جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
خط ۴۶: خط ۴۶:
شیخیه و تابعین [[احسائی، احمد بن زین‌الدین|شیخ احمد احسائی]] کسانی هستند که به غلو مبتلا شدند و آل ‎محمد(ص) را به مقام خدایی رساندند؛ بدین منظور میرزا موسی احقاقی اسکوئی که یکی از شاگردان سید رشتی و از شیوخ شیخیه است، می‌گوید: «من وقتی به‌دقت به اخبار و روایات نگاه می‌کنم، بی‌تردید درمی‌یابم که خداوند بسیاری از امور خود را به آن‌ها تفویض نموده است؛ اموری چون خالقیت، رازقیت، مرگ‎ومیر. وقتی به مردم می‌گویی: میکائیل مسئول ارزاق، عزرائیل مسئول مرگ و جبرئیل عهده‌دار خلق است به‌راحتی این مسئله را می‌پذیرند؛ درصورتی‌که این‌ها همگی خدمت‌گزار و نوکران ائمه(ع) هستند و زمانی که گفته می‌شود: [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]]، ولی خداوند است؛ اوست که عهده‌دار اموری چون آفرینش، زنده کردن و میراندن موجودات به اذن خداوند است، به آسمان می‌پرند و پا به زمین می‌کوبند؛ به‌گونه‌ای که فکر می‌کنی عقلشان پریشان و زایل شده است...»<ref>ر.ک: همان، ص15-16</ref>.
شیخیه و تابعین [[احسائی، احمد بن زین‌الدین|شیخ احمد احسائی]] کسانی هستند که به غلو مبتلا شدند و آل ‎محمد(ص) را به مقام خدایی رساندند؛ بدین منظور میرزا موسی احقاقی اسکوئی که یکی از شاگردان سید رشتی و از شیوخ شیخیه است، می‌گوید: «من وقتی به‌دقت به اخبار و روایات نگاه می‌کنم، بی‌تردید درمی‌یابم که خداوند بسیاری از امور خود را به آن‌ها تفویض نموده است؛ اموری چون خالقیت، رازقیت، مرگ‎ومیر. وقتی به مردم می‌گویی: میکائیل مسئول ارزاق، عزرائیل مسئول مرگ و جبرئیل عهده‌دار خلق است به‌راحتی این مسئله را می‌پذیرند؛ درصورتی‌که این‌ها همگی خدمت‌گزار و نوکران ائمه(ع) هستند و زمانی که گفته می‌شود: [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]]، ولی خداوند است؛ اوست که عهده‌دار اموری چون آفرینش، زنده کردن و میراندن موجودات به اذن خداوند است، به آسمان می‌پرند و پا به زمین می‌کوبند؛ به‌گونه‌ای که فکر می‌کنی عقلشان پریشان و زایل شده است...»<ref>ر.ک: همان، ص15-16</ref>.


نویسنده می‌نویسد: وقتی به میرزا گفته می‌شود: چگونه جبرئیل، میکائیل و عزرائیل عهده‌دار چنین مسئولیت‎هایی هستند؟ درحالی‌که خداوند خود در آیه چهلم از سوره روم می‌فرماید: '''اَللّٰهُ اَلَّذِي خَلَقَكمْ ثُمَّ رَزَقَكمْ ثُمَّ يمِيتُكمْ ثُمَّ يحْييكمْ هَلْ مِنْ شُرَكٰائِكمْ مَنْ يفْعَلُ مِنْ ذٰلِكمْ مِنْ شَيءٍ سُبْحٰانَهُ وَ تَعٰالىٰ عَمّٰا يشْرِكونَ''' (خداست که شما را آفرید، آنگاه به شما روزی داد، سپس شما را می‌میراند و پس‎ از آن شما را زنده می‌کند؛ آیا از معبودان شما کسی هست که چیزی از این [کارها] را انجام دهد؟ او منزّه و برتر است از اینکه به او شرک ورزند) و امثال این آیه که خلق و رزق و احیاء و اماته را منحصر به خدا می‌دانند، وی از این آیات روی برمی‌تابد و متمسک به روایات ضعیفی که غالیان در کتب خود نقل کرده‌اند، می‌شود<ref>ر.ک: همان، ص28</ref>.
نویسنده می‌نویسد: وقتی به میرزا گفته می‌شود: چگونه جبرئیل، میکائیل و عزرائیل عهده‌دار چنین مسئولیت‎هایی هستند؟ درحالی‌که خداوند خود در آیه چهلم از سوره روم می‌فرماید:'''اَللّٰهُ اَلَّذِي خَلَقَكمْ ثُمَّ رَزَقَكمْ ثُمَّ يمِيتُكمْ ثُمَّ يحْييكمْ هَلْ مِنْ شُرَكٰائِكمْ مَنْ يفْعَلُ مِنْ ذٰلِكمْ مِنْ شَيءٍ سُبْحٰانَهُ وَ تَعٰالىٰ عَمّٰا يشْرِكونَ''' (خداست که شما را آفرید، آنگاه به شما روزی داد، سپس شما را می‌میراند و پس‎ از آن شما را زنده می‌کند؛ آیا از معبودان شما کسی هست که چیزی از این [کارها] را انجام دهد؟ او منزّه و برتر است از اینکه به او شرک ورزند) و امثال این آیه که خلق و رزق و احیاء و اماته را منحصر به خدا می‌دانند، وی از این آیات روی برمی‌تابد و متمسک به روایات ضعیفی که غالیان در کتب خود نقل کرده‌اند، می‌شود<ref>ر.ک: همان، ص28</ref>.


سید کاظم رشتی که دومین شخصیت بعد از احسائی در فرقه شیخیه است، می‌گوید: [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] خود فرموده: «... أنا ولي الله في أرضه و المفوض إليه أمره و الحاكم في عباده... أنا أحيي و أميت و أنا أخلق و أرزق...» (من ولی و جانشین خداوند در زمینش هستم. من آن‌کسی هستم که خداوند امرش را به من تفویض نموده است. من حاکم در میان بندگانش هستم... من زندگانی می‌بخشم و می‌میرانم. من می‌آفرینم و روزی می‌دهم...»<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>. او می‌گوید: این عباراتی که از زبان [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] صادر شده، صریح در این است که این افعال بر وجه حقیقت به آن حضرت منسوب است، نه بر وجه مجاز، آن‎چنان‌که برخی تصور نموده‌اند<ref>ر.ک: همان، ص21</ref>  
سید کاظم رشتی که دومین شخصیت بعد از احسائی در فرقه شیخیه است، می‌گوید: [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] خود فرموده: «... أنا ولي الله في أرضه و المفوض إليه أمره و الحاكم في عباده... أنا أحيي و أميت و أنا أخلق و أرزق...» (من ولی و جانشین خداوند در زمینش هستم. من آن‌کسی هستم که خداوند امرش را به من تفویض نموده است. من حاکم در میان بندگانش هستم... من زندگانی می‌بخشم و می‌میرانم. من می‌آفرینم و روزی می‌دهم...»<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>. او می‌گوید: این عباراتی که از زبان [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] صادر شده، صریح در این است که این افعال بر وجه حقیقت به آن حضرت منسوب است، نه بر وجه مجاز، آن‎چنان‌که برخی تصور نموده‌اند<ref>ر.ک: همان، ص21</ref>  
خط ۶۰: خط ۶۰:
[[احسائی، احمد بن زین‌الدین|شیخ احمد احسائی]] معتقد است آل ‎محمد(ص) معانی صفات الهی و وجه‌اللهی هستند که اولیای الهی‎ به آن متوجه می‌شوند؛ بنابراین معنای تسبیح، تحمید، تکبیر و تهلیل، اهل‎‌بیت(ع) هستند<ref>ر.ک: همان، ص51</ref>. شاگرد او سید رشتی می‌گوید: «الله» به پیامبر و «رحمان» به وصی او اختصاص یافته است. او معتقد است وقتی «یا الله» گفته می‌شود در واقع «یا محمد» گفته شده است و وقتی «یا محمد» گفته می‌شود به معنای «یا الله» است..<ref>ر.ک: همان، ص52</ref>. به‌طور خلاصه آنان معتقدند که جایز نیست برای خداوند لفظ و صفتی باشد؛ بنابراین ضمیر «هاء» در تمام مواضع قرآنی، به پیامبر و ائمه بازمی‌گردد؛ زیرا شأن خداوند بزرگ‎تر از این است که با عبارت یا اشاره‌ای از او تعبیر و به او اشاره شود<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>.
[[احسائی، احمد بن زین‌الدین|شیخ احمد احسائی]] معتقد است آل ‎محمد(ص) معانی صفات الهی و وجه‌اللهی هستند که اولیای الهی‎ به آن متوجه می‌شوند؛ بنابراین معنای تسبیح، تحمید، تکبیر و تهلیل، اهل‎‌بیت(ع) هستند<ref>ر.ک: همان، ص51</ref>. شاگرد او سید رشتی می‌گوید: «الله» به پیامبر و «رحمان» به وصی او اختصاص یافته است. او معتقد است وقتی «یا الله» گفته می‌شود در واقع «یا محمد» گفته شده است و وقتی «یا محمد» گفته می‌شود به معنای «یا الله» است..<ref>ر.ک: همان، ص52</ref>. به‌طور خلاصه آنان معتقدند که جایز نیست برای خداوند لفظ و صفتی باشد؛ بنابراین ضمیر «هاء» در تمام مواضع قرآنی، به پیامبر و ائمه بازمی‌گردد؛ زیرا شأن خداوند بزرگ‎تر از این است که با عبارت یا اشاره‌ای از او تعبیر و به او اشاره شود<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>.


آنان می‌گویند: ملائکه و پیامبران علم خود را از [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] آموخته‌اند. این اعتقاد نه‌تنها مخالف ضروریات دین است، بلکه در روایات فریقین نیز آمده که ملائکه علم خود را از خداوند و وصی علمش را از نبی(ص) می‌گیرد<ref>ر.ک: همان، ص58</ref>. خداوند در این‌باره می‌فرماید: '''وَ عَلَّمَ آدَمَ اَلْأَسْمٰاءَ كلَّهٰا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى اَلْمَلاٰئِكةِ فَقٰالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمٰاءِ هٰؤُلاٰءِ إِنْ كنْتُمْ صٰادِقِينَ قٰالُوا سُبْحٰانَك لاٰ عِلْمَ لَنٰا إِلاّٰ مٰا عَلَّمْتَنٰا إِنَّك أَنْتَ اَلْعَلِيمُ اَلْحَكيمُ''' (بقره: 31-32) (و خدا همه نام‎ها [یِ موجودات] را به آدم آموخت؛ سپس [هویت و حقایق ذات موجودات را] به فرشتگان ارائه کرد و گفت: مرا از نام‎های ایشان خبر دهید، اگر [در ادعای سزاوار بودنتان به جانشینی] راستگویید. گفتند: تو از هر عیب و نقصی منزّهی، ما را دانشی جز آنچه خودت به ما آموخته‌ای نیست، یقیناً تویی که بسیار دانا و حکیمی)<ref>ر.ک: همان، ص61</ref>.
آنان می‌گویند: ملائکه و پیامبران علم خود را از [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] آموخته‌اند. این اعتقاد نه‌تنها مخالف ضروریات دین است، بلکه در روایات فریقین نیز آمده که ملائکه علم خود را از خداوند و وصی علمش را از نبی(ص) می‌گیرد<ref>ر.ک: همان، ص58</ref>. خداوند در این‌باره می‌فرماید:'''وَ عَلَّمَ آدَمَ اَلْأَسْمٰاءَ كلَّهٰا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى اَلْمَلاٰئِكةِ فَقٰالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمٰاءِ هٰؤُلاٰءِ إِنْ كنْتُمْ صٰادِقِينَ قٰالُوا سُبْحٰانَك لاٰ عِلْمَ لَنٰا إِلاّٰ مٰا عَلَّمْتَنٰا إِنَّك أَنْتَ اَلْعَلِيمُ اَلْحَكيمُ''' (بقره: 31-32) (و خدا همه نام‎ها [یِ موجودات] را به آدم آموخت؛ سپس [هویت و حقایق ذات موجودات را] به فرشتگان ارائه کرد و گفت: مرا از نام‎های ایشان خبر دهید، اگر [در ادعای سزاوار بودنتان به جانشینی] راستگویید. گفتند: تو از هر عیب و نقصی منزّهی، ما را دانشی جز آنچه خودت به ما آموخته‌ای نیست، یقیناً تویی که بسیار دانا و حکیمی)<ref>ر.ک: همان، ص61</ref>.


یکی دیگر از عقاید فرقه غالی شیخیه این است که آن‌ها می‌گویند: نزول وحی بر پیامبر(ص) با اذن و امر [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] بوده است. سید رشتی در این‌باره می‌گوید: هیچ‎وقت جبرئیل بر پیامبر(ص) وارد نشد، مگر اینکه از [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] اجازه گرفت و همواره او به اذن [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] بر پیامبر وارد می‌شد<ref>همان، ص66</ref>. نویسنده، این عقیده غالیان و عقاید دیگر آنان را درباره پیامبر(ص) و ائمه(ع)، مفصلا نقد می‌کند.
یکی دیگر از عقاید فرقه غالی شیخیه این است که آن‌ها می‌گویند: نزول وحی بر پیامبر(ص) با اذن و امر [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] بوده است. سید رشتی در این‌باره می‌گوید: هیچ‎وقت جبرئیل بر پیامبر(ص) وارد نشد، مگر اینکه از [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] اجازه گرفت و همواره او به اذن [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] بر پیامبر وارد می‌شد<ref>همان، ص66</ref>. نویسنده، این عقیده غالیان و عقاید دیگر آنان را درباره پیامبر(ص) و ائمه(ع)، مفصلا نقد می‌کند.