۱۰۶٬۳۱۲
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ابن سینا، حسین بن عبدالله' به 'ابن سینا، حسین بن عبدالله') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''') |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
#شارح محترم در مقدمهاش نوشته است كه اين كتاب حاصل تدريس شرح منظومه و مشتمل بر نكتههايى است كه در هنگام مذاكره مباحث به ذهن رسيده و براى حل مشكلات آن كتاب مهم تنظيم و نگاشته شده است. ايشان توضيحاتش را از اول مقصد دوم در جواهر و اعراض شروع كرده و تا پايان ادامه داده و بعد از آن مباحث باقيمانده از آغاز كتاب را شرح كرده است (مقدمه، ج 1، ص 2). | #شارح محترم در مقدمهاش نوشته است كه اين كتاب حاصل تدريس شرح منظومه و مشتمل بر نكتههايى است كه در هنگام مذاكره مباحث به ذهن رسيده و براى حل مشكلات آن كتاب مهم تنظيم و نگاشته شده است. ايشان توضيحاتش را از اول مقصد دوم در جواهر و اعراض شروع كرده و تا پايان ادامه داده و بعد از آن مباحث باقيمانده از آغاز كتاب را شرح كرده است (مقدمه، ج 1، ص 2). | ||
#با آنكه زبان اين شرح، عربى است ولى شارح محترم افزون بر اشعار عربى، به وفور به اشعار فارسى نيز استناد و استشهاد كرده است و گاه نيز تعليقهاش را نيز به زبان فارسى نوشته است (متن كتاب، ج 2، ص 324- 325). | #با آنكه زبان اين شرح، عربى است ولى شارح محترم افزون بر اشعار عربى، به وفور به اشعار فارسى نيز استناد و استشهاد كرده است و گاه نيز تعليقهاش را نيز به زبان فارسى نوشته است (متن كتاب، ج 2، ص 324- 325). | ||
#شارح در بحث اصالت وجود و اينكه هر ممكنى، زوجى تركيبى از ماهيت و وجود است، به برخى از آيات قرآن كريم استشهاد كرده است؛ آياتى مانند: ''' «وَ مِنْ كُلِّ شَىْءٍ خَلَقْنا زوجين لعَلَّكُمْ تَذَكَّرُون» '''(ذاريات/ 49) و ''' «سُبْحانَ الَّذى خَلَقَ الْأَزْواجَ كُلَّها مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمَّا لا يَعْلَمُون» '''(يس/ 36). و بعد افزوده است كه بساطت و احديت، اختصاص به خداى تعالى دارد و اوست كه هيچ شريكى در احديتش ندارد؛ همچنان كه در واحديتش نيز هيچ شريكى ندارد. ايشان سپس مطلبش را چنين تكميل كرده است: اگر كسى بگويد: «تركيب هر ممكنى از ماهيت و وجود» در نزد مشائيان ثابت است ولى در نزد اشراقيان و اصحاب حكمت متعاليه چنين نيست زيرا نفوس و موجودات برتر از آن، «انيّات محضه» و «وجودات بحته» بدون ماهيت هستند و به تعبير [[سهروردی، یحیی بن حبش|شيخ اشراق]]، انوار صرف بدون ظلمت هستند و او نفس را «نور مدبّر» و عقل را «نور مفارق» و خداى تعالى را «نورالأنوار» ناميده است. پاسخش اين است: مقصود آنان از اينكه نفوس و مافوق آن، وجود صِرف هستند اين است كه حكم وجود در آن موجودات غالب است و حكم ماهيت در آنها مغلوب. گويى مانند آن است كه در حقيقت هيچ ماهيتى براى آن نيست. آرى چگونه مىتوان گفت كه ممكن، ماهيت ندارد! در حالى كه ماهيت از حدّ وجود محدود، انتزاع مىشود و ممكن هرگونه كه باشد محدودالوجود است و وجودى كه حدّى ندارد عبارت از واجبى است كه مقتضاى وجوبش حدّ نداشتن اوست. (همان، ج 1، ص 23- 24). | #شارح در بحث اصالت وجود و اينكه هر ممكنى، زوجى تركيبى از ماهيت و وجود است، به برخى از آيات قرآن كريم استشهاد كرده است؛ آياتى مانند:''' «وَ مِنْ كُلِّ شَىْءٍ خَلَقْنا زوجين لعَلَّكُمْ تَذَكَّرُون»'''(ذاريات/ 49) و''' «سُبْحانَ الَّذى خَلَقَ الْأَزْواجَ كُلَّها مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمَّا لا يَعْلَمُون»'''(يس/ 36). و بعد افزوده است كه بساطت و احديت، اختصاص به خداى تعالى دارد و اوست كه هيچ شريكى در احديتش ندارد؛ همچنان كه در واحديتش نيز هيچ شريكى ندارد. ايشان سپس مطلبش را چنين تكميل كرده است: اگر كسى بگويد: «تركيب هر ممكنى از ماهيت و وجود» در نزد مشائيان ثابت است ولى در نزد اشراقيان و اصحاب حكمت متعاليه چنين نيست زيرا نفوس و موجودات برتر از آن، «انيّات محضه» و «وجودات بحته» بدون ماهيت هستند و به تعبير [[سهروردی، یحیی بن حبش|شيخ اشراق]]، انوار صرف بدون ظلمت هستند و او نفس را «نور مدبّر» و عقل را «نور مفارق» و خداى تعالى را «نورالأنوار» ناميده است. پاسخش اين است: مقصود آنان از اينكه نفوس و مافوق آن، وجود صِرف هستند اين است كه حكم وجود در آن موجودات غالب است و حكم ماهيت در آنها مغلوب. گويى مانند آن است كه در حقيقت هيچ ماهيتى براى آن نيست. آرى چگونه مىتوان گفت كه ممكن، ماهيت ندارد! در حالى كه ماهيت از حدّ وجود محدود، انتزاع مىشود و ممكن هرگونه كه باشد محدودالوجود است و وجودى كه حدّى ندارد عبارت از واجبى است كه مقتضاى وجوبش حدّ نداشتن اوست. (همان، ج 1، ص 23- 24). | ||
#شارح در مبحث تعريف و تقسيم حدوث و قدم، تعريف [[سبزواری، هادی|حكيم سبزوارى]] را تعريفى جامع دانسته كه شامل مطلق قدم مىشود و آن، أعمّ از ذاتى، زمانى، حقيقى و اضافى است. و بعد افزوده است كه حدوث زمانى عبارت از مسبوقيت وجود حادث به عدم زمانى است كه با وجودش در زمان جمع نمىشود و جهان طبيعى، بنا بر حركت جوهرى همهاش حادث زمانى است و حدوث دهرى كه محقق داماد ابراز كرده، تفاوتش با حدوث زمانى در اين است كه عدم سابق در حدوث زمانى، زمانى و در افق زمان است ولى در حدوث دهرى، در افق دهر و در طول زمان واقع شده است (همان، ج 1، ص251- 252). | #شارح در مبحث تعريف و تقسيم حدوث و قدم، تعريف [[سبزواری، هادی|حكيم سبزوارى]] را تعريفى جامع دانسته كه شامل مطلق قدم مىشود و آن، أعمّ از ذاتى، زمانى، حقيقى و اضافى است. و بعد افزوده است كه حدوث زمانى عبارت از مسبوقيت وجود حادث به عدم زمانى است كه با وجودش در زمان جمع نمىشود و جهان طبيعى، بنا بر حركت جوهرى همهاش حادث زمانى است و حدوث دهرى كه محقق داماد ابراز كرده، تفاوتش با حدوث زمانى در اين است كه عدم سابق در حدوث زمانى، زمانى و در افق زمان است ولى در حدوث دهرى، در افق دهر و در طول زمان واقع شده است (همان، ج 1، ص251- 252). | ||
#شارح در بحث از علم خداى تعالى به اشياء و بيان مقصود [[سبزواری، هادی|حكيم سبزوارى]] از «عقل بسيط» و «اضافه اشراقى»، نوشته است كه منظور از عقل بسيط، علم اجمالى است و به خاطر دو وجه تعبير به عقل بسيط كرده است: اول براى اقتدا كردن به حكيمان و دوم براى تنزيه خداى تعالى از علم احساسى و تخيلى و توهمى. و مراد از اضافه اشراقى عبارت است از وجود منبسط كه فعل خداست. پس عقل بسيط اشاره به علم اجمالى بسيط كمالى است كه در ذات خداست و اضافه اشراقى اشاره به علم فعلى است كه در مرتبه فعل خداى تعالى قرار دارد (همان، ج 2، ص 2). | #شارح در بحث از علم خداى تعالى به اشياء و بيان مقصود [[سبزواری، هادی|حكيم سبزوارى]] از «عقل بسيط» و «اضافه اشراقى»، نوشته است كه منظور از عقل بسيط، علم اجمالى است و به خاطر دو وجه تعبير به عقل بسيط كرده است: اول براى اقتدا كردن به حكيمان و دوم براى تنزيه خداى تعالى از علم احساسى و تخيلى و توهمى. و مراد از اضافه اشراقى عبارت است از وجود منبسط كه فعل خداست. پس عقل بسيط اشاره به علم اجمالى بسيط كمالى است كه در ذات خداست و اضافه اشراقى اشاره به علم فعلى است كه در مرتبه فعل خداى تعالى قرار دارد (همان، ج 2، ص 2). |