۱۰۶٬۲۵۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '،ذ' به '، ذ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''') |
||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
بغوى را مقرئ نيز لقب دادهاند، بدينجهت در تفسير خود به ذكر قراءات مىپردازد و مشهور از آنها را مطرح كرده به وجوه آن مىپردازد؛ خود در مقدمه مىنويسد: «در تفسير، قراءات مشهور را انتخاب و ذكر كردهام؛ زيرا اتفاق بر جواز قرائت آنها وجود دارد». وى سعى دارد بحث قرائت را به اختصار مطرح نمايد، امّا گاهى طولانى مىشود؛ مانند قرائت «صراط» در آيه 6 سوره فاتحه و قرائت «سفهاء» در آيه 13 بقره كه نظر قراء اهل كوفه و شام را بررسى مىكند. | بغوى را مقرئ نيز لقب دادهاند، بدينجهت در تفسير خود به ذكر قراءات مىپردازد و مشهور از آنها را مطرح كرده به وجوه آن مىپردازد؛ خود در مقدمه مىنويسد: «در تفسير، قراءات مشهور را انتخاب و ذكر كردهام؛ زيرا اتفاق بر جواز قرائت آنها وجود دارد». وى سعى دارد بحث قرائت را به اختصار مطرح نمايد، امّا گاهى طولانى مىشود؛ مانند قرائت «صراط» در آيه 6 سوره فاتحه و قرائت «سفهاء» در آيه 13 بقره كه نظر قراء اهل كوفه و شام را بررسى مىكند. | ||
بغوى در بحثهاى عقيدتى و كلامى به مثابه يكى از علماى اهل سنت عمل مىكند، اضطراب در كلمات وى به چشم مىخورد، در صفات خداوند گاهى مسلك سلف (عدم تأويل) را برمىگزيند و گاهى مسلك متأخرين (تأويل) را انتخاب مىكند. ذيل آيه 54 سوره اعراف ''' «ثم استوى على العرش» ''' در مقابل معتزله قرار مىگيرد و بيان «الاستواء غير مجهول و الكيف غير معقول و الإيمان به واجب» را نقل مىكند و راه عدم تأويل و الكيف مجهول را پيش مىگيرد. و در آيه 42 سوره قلم ''' «يوم يكشف عن ساق» ''' تأويل را انتخاب كرده مىگويد: «عن امر فظيع شديد». و در آيه 22 سوره الفجر ''' «و جاء ربك» ''' مىنويسد: «جاء امره و قضاؤه و قال الكلبى ينزل حكمه». | بغوى در بحثهاى عقيدتى و كلامى به مثابه يكى از علماى اهل سنت عمل مىكند، اضطراب در كلمات وى به چشم مىخورد، در صفات خداوند گاهى مسلك سلف (عدم تأويل) را برمىگزيند و گاهى مسلك متأخرين (تأويل) را انتخاب مىكند. ذيل آيه 54 سوره اعراف''' «ثم استوى على العرش»''' در مقابل معتزله قرار مىگيرد و بيان «الاستواء غير مجهول و الكيف غير معقول و الإيمان به واجب» را نقل مىكند و راه عدم تأويل و الكيف مجهول را پيش مىگيرد. و در آيه 42 سوره قلم''' «يوم يكشف عن ساق»''' تأويل را انتخاب كرده مىگويد: «عن امر فظيع شديد». و در آيه 22 سوره الفجر''' «و جاء ربك»''' مىنويسد: «جاء امره و قضاؤه و قال الكلبى ينزل حكمه». | ||
بغوى را محقق نيز دانستهاند، به همين جهت گاهى مبادرت به ذكر اقوال متعدد در تفسير آيه يا بيان معناى آن مىنمايد، بدون اينكه بين آنها ترجيحى قائل شود و يا اختلاف و اضطراب آن اقوال را بازگو كند. اما گاهى نيز به ترجيح يكى از اقوال مىپردازد كه اين كمتر اتفاق مىافتد. مانند آيه 34 سوره بقره ''' «و اذ قلنا...» ''' مىنويسد: «فيه قولان: الاصح...» و يا آيه 7 سوره آل عمران ''' «و ما يعلم تأويله...» ''' مىنويسد:''' «و اختلف العلماء في نظم هذه الآية...» ''' | بغوى را محقق نيز دانستهاند، به همين جهت گاهى مبادرت به ذكر اقوال متعدد در تفسير آيه يا بيان معناى آن مىنمايد، بدون اينكه بين آنها ترجيحى قائل شود و يا اختلاف و اضطراب آن اقوال را بازگو كند. اما گاهى نيز به ترجيح يكى از اقوال مىپردازد كه اين كمتر اتفاق مىافتد. مانند آيه 34 سوره بقره''' «و اذ قلنا...»''' مىنويسد: «فيه قولان: الاصح...» و يا آيه 7 سوره آل عمران''' «و ما يعلم تأويله...»''' مىنويسد:''' «و اختلف العلماء في نظم هذه الآية...»''' | ||
بغوى سعى دارد كه اسرائيليات تفسير ثعلبى و شاگردش واحدى را نقل ننمايد؛ امّا با اينحال تعدادى از اينگونه روايات و قصههاى تاريخى در تفسير او يافت شده است و كمتر به ضعف و جعلى بودن آنها مىپردازد. قصههايى از قبيل شأن آدم و حوا و نزول آنها از بهشت ذيل آيه 36 سوره بقره ''' «و قلنا اهبطوا بعضكم لبعض عدو...» ''' و قصه غرق آل فرعون ذيل آيه 50 سوره بقره''' «و اذ فرقنا بكم البحر...» ''' كه مبالغه و مطالب موهن زيادى دارد. و نيز قصه هاروت و ماروت ذيل آيه 102 بقره و داستان طولانى قتل جالوت توسط داود، ذيل آيه 259 سوره بقره. | بغوى سعى دارد كه اسرائيليات تفسير ثعلبى و شاگردش واحدى را نقل ننمايد؛ امّا با اينحال تعدادى از اينگونه روايات و قصههاى تاريخى در تفسير او يافت شده است و كمتر به ضعف و جعلى بودن آنها مىپردازد. قصههايى از قبيل شأن آدم و حوا و نزول آنها از بهشت ذيل آيه 36 سوره بقره''' «و قلنا اهبطوا بعضكم لبعض عدو...»''' و قصه غرق آل فرعون ذيل آيه 50 سوره بقره''' «و اذ فرقنا بكم البحر...»''' كه مبالغه و مطالب موهن زيادى دارد. و نيز قصه هاروت و ماروت ذيل آيه 102 بقره و داستان طولانى قتل جالوت توسط داود، ذيل آيه 259 سوره بقره. | ||
بغوى به شيوه ثعلبى از آوردن روايات ائمه اطهار(ع) نيز دريغ نكرده است و هر جا روايتى، با شأن رفيع اهلبيت(ع) مناسبت داشته يا دليل بر منقبت و فضيلتى براى آنان بوده، بىپروا آن را بيان كرده است؛ مانند: آيه 61 سوره آل عمران (آيه مباهله) كه نام [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]]، فاطمة الزهرا(س) و حسنين(ع) را ضمن بيان داستان مباهله، ذكر مىكند. | بغوى به شيوه ثعلبى از آوردن روايات ائمه اطهار(ع) نيز دريغ نكرده است و هر جا روايتى، با شأن رفيع اهلبيت(ع) مناسبت داشته يا دليل بر منقبت و فضيلتى براى آنان بوده، بىپروا آن را بيان كرده است؛ مانند: آيه 61 سوره آل عمران (آيه مباهله) كه نام [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]]، فاطمة الزهرا(س) و حسنين(ع) را ضمن بيان داستان مباهله، ذكر مىكند. | ||
عدهاى در اين موضوع در برخى چاپها، خواستهاند كه برخى عبارتها را حذف نمايند ولى غافل از اينكه حذف آن آشكار خواهد شد. به عنوان نمونه، بغوى (به تبع ثعلبى) ذيل آيه 214 سوره شعراء ''' «و انذر عشيرتك الاقربين» ''' روايت معروف و مفصلى را كه مورخان و مفسران بهطور متواتر و با سندهاى صحيح از طريق [[ابن اسحاق، محمد|محمد بن اسحاق]]، سيرهنويس معروف و پدر تاريخ اسلامى، روايت كردهاند، آورده است، بدين مضمون: «پيامبر(ص) به على(ع) دستور داد تا فاميل و بستگان را دعوت كند و به آنان فرمود: هر كه از شما مرا يارى كند، برادر، وصىّ و جانشين من خواهد بود. تنها على(ع) برخاست و گفت: يا رسولالله(ص) من همواره ياور تو هستم. آنگاه پيامبر(ص) رو به آنان كرد و فرمود:إنّ هذا أخي و وصيي و خليفتي فيكم فاسمعوا له و اطيعوا»..<ref>تفسير بغوى، ج 3، ص481</ref>اين ذيل در چاپهاى مكرر حذف شده است، جز در چاپ دار احياء التراث عربى-بيروت (1420ق 2000م)چاپ حاضر، ولى تحريفكنندگان غافل مانده و ندانستهاند كه تفسير خازن كه برگرفته از تفسير بغوى است، حديث ياد شده را بهطور كامل نقل كرده است..<ref>تفسير خازن، ج 3، ص333</ref> | عدهاى در اين موضوع در برخى چاپها، خواستهاند كه برخى عبارتها را حذف نمايند ولى غافل از اينكه حذف آن آشكار خواهد شد. به عنوان نمونه، بغوى (به تبع ثعلبى) ذيل آيه 214 سوره شعراء''' «و انذر عشيرتك الاقربين»''' روايت معروف و مفصلى را كه مورخان و مفسران بهطور متواتر و با سندهاى صحيح از طريق [[ابن اسحاق، محمد|محمد بن اسحاق]]، سيرهنويس معروف و پدر تاريخ اسلامى، روايت كردهاند، آورده است، بدين مضمون: «پيامبر(ص) به على(ع) دستور داد تا فاميل و بستگان را دعوت كند و به آنان فرمود: هر كه از شما مرا يارى كند، برادر، وصىّ و جانشين من خواهد بود. تنها على(ع) برخاست و گفت: يا رسولالله(ص) من همواره ياور تو هستم. آنگاه پيامبر(ص) رو به آنان كرد و فرمود:إنّ هذا أخي و وصيي و خليفتي فيكم فاسمعوا له و اطيعوا»..<ref>تفسير بغوى، ج 3، ص481</ref>اين ذيل در چاپهاى مكرر حذف شده است، جز در چاپ دار احياء التراث عربى-بيروت (1420ق 2000م)چاپ حاضر، ولى تحريفكنندگان غافل مانده و ندانستهاند كه تفسير خازن كه برگرفته از تفسير بغوى است، حديث ياد شده را بهطور كامل نقل كرده است..<ref>تفسير خازن، ج 3، ص333</ref> | ||
== تحقيق اثر == | == تحقيق اثر == | ||
خط ۱۰۵: | خط ۱۰۵: | ||
محقق در بحث احاديث جعلى و موضوع، اشاره به برخى مصاديق مىنمايد كه از جمله آنها، مأثورات منقول ذيل آيه 55 سوره مائده است، ايشان حديث صدقه دادن انگشتر توسط [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] را كه صحابه، تابعين و مفسرين مختلف شيعه و سنى آن را نقل نمودهاند، از موارد مجعول دانسته و براى اثبات سخن خود به نقل قولى از [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] كه «انه من وضع الرافضة» و بيانى از ديگران اكتفا مىكند. وى هرگونه بيان مصداق را از جمله در آيه 7 سوره رعد ''' «و لكل قوم هاد» ''' و آيه 12 سوره حاقه ''' «و تعيها اذن واعيه» ''' كه [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] را به عنوان مصداق اعلاى آيه بيان مىدارد، جعلى خوانده است. ايشان فراموش نمودهاند كه يكى از راههاى تبيين و تفسير آيات قرآن كه از تفسير لفظى فراتر است (و در مدار آن محسوب نمىگردد) بيان مصداقهاى آيات است كه توسط پيامبر(ص)، صحابه، تابعين و مفسران پيشين انجام گرفته است و نيز برخى از اين احاديث و منقولات، شأن و سبب نزول آيات بوده است كه ارزيابى آنها بايد بهدور از تعصبات مذهبى قرار گيرد. اين بخش از سخنان عبدالرزاق مهدى بايسته نقدى متكى بر تحقيق در روايات و مأثوراتى است كه درصدد بيان مصاديق آيات هستند و نيز مأثوراتى كه اسباب نزول آيات را بيان داشته است. فقط به ذكر اين نكته بسنده مىكنم، كه 24 حديث از اهل سنت نقل شده كه اين آيه (55 سوره مائده) درباره [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] نازل شده است. روايات مربوطه را از صحابه افرادى مانند ابوذر، [[ابن عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]]، انس بن مالك، عمار، جابر، سلمة بن كهيل، ابورافع، عمرو بن عاص و [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] كه اعلم، اعدل و اتقاى صحابه بوده نقل نمودهاند، در بين ائمه(ع)، امام حسین(ع)، [[امام سجاد(ع)]]، امام باقر(ع)، [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و امام هادى(ع) نيز اين روايات را داشتهاند. علماى اهل سنت نيز بر نقل آن بدون رد و جرح اتفاق داشتهاند؛ مانند احمد، نسايى، [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]]، طبرانى، و عبدبن حميد، كه اينها خود از ائمه تفسير مأثور و از حفاظ و ائمه حديث اهل سنت محسوب مىگردند. متكلمين نيز اينگونه روايتها را تلقى به قبول نمودهاند. | محقق در بحث احاديث جعلى و موضوع، اشاره به برخى مصاديق مىنمايد كه از جمله آنها، مأثورات منقول ذيل آيه 55 سوره مائده است، ايشان حديث صدقه دادن انگشتر توسط [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] را كه صحابه، تابعين و مفسرين مختلف شيعه و سنى آن را نقل نمودهاند، از موارد مجعول دانسته و براى اثبات سخن خود به نقل قولى از [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] كه «انه من وضع الرافضة» و بيانى از ديگران اكتفا مىكند. وى هرگونه بيان مصداق را از جمله در آيه 7 سوره رعد''' «و لكل قوم هاد»''' و آيه 12 سوره حاقه''' «و تعيها اذن واعيه»''' كه [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] را به عنوان مصداق اعلاى آيه بيان مىدارد، جعلى خوانده است. ايشان فراموش نمودهاند كه يكى از راههاى تبيين و تفسير آيات قرآن كه از تفسير لفظى فراتر است (و در مدار آن محسوب نمىگردد) بيان مصداقهاى آيات است كه توسط پيامبر(ص)، صحابه، تابعين و مفسران پيشين انجام گرفته است و نيز برخى از اين احاديث و منقولات، شأن و سبب نزول آيات بوده است كه ارزيابى آنها بايد بهدور از تعصبات مذهبى قرار گيرد. اين بخش از سخنان عبدالرزاق مهدى بايسته نقدى متكى بر تحقيق در روايات و مأثوراتى است كه درصدد بيان مصاديق آيات هستند و نيز مأثوراتى كه اسباب نزول آيات را بيان داشته است. فقط به ذكر اين نكته بسنده مىكنم، كه 24 حديث از اهل سنت نقل شده كه اين آيه (55 سوره مائده) درباره [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] نازل شده است. روايات مربوطه را از صحابه افرادى مانند ابوذر، [[ابن عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]]، انس بن مالك، عمار، جابر، سلمة بن كهيل، ابورافع، عمرو بن عاص و [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] كه اعلم، اعدل و اتقاى صحابه بوده نقل نمودهاند، در بين ائمه(ع)، امام حسین(ع)، [[امام سجاد(ع)]]، امام باقر(ع)، [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و امام هادى(ع) نيز اين روايات را داشتهاند. علماى اهل سنت نيز بر نقل آن بدون رد و جرح اتفاق داشتهاند؛ مانند احمد، نسايى، [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]]، طبرانى، و عبدبن حميد، كه اينها خود از ائمه تفسير مأثور و از حفاظ و ائمه حديث اهل سنت محسوب مىگردند. متكلمين نيز اينگونه روايتها را تلقى به قبول نمودهاند. | ||
فقها در مسئله «فعل كثير در نماز» و بحث «آيا صدقه مستحبى، زكاة ناميده مىشود يا خير؟» آنها را مطرح كردهاند. در صحت انطباق آيه بر روايات، بزرگان تفسير و ادب مانند زمخشرى، [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] و ابوحيان در تفسير خود و راويان احاديث كه خود از اهل لسان عرب مىباشند، مناقشهاى ننمودهاند. بنابراین نمىتوان ادعاى ضعف سند و جعلى بودن را پذيرفت و از اينگونه روايات چشمپوشى نمود. | فقها در مسئله «فعل كثير در نماز» و بحث «آيا صدقه مستحبى، زكاة ناميده مىشود يا خير؟» آنها را مطرح كردهاند. در صحت انطباق آيه بر روايات، بزرگان تفسير و ادب مانند زمخشرى، [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] و ابوحيان در تفسير خود و راويان احاديث كه خود از اهل لسان عرب مىباشند، مناقشهاى ننمودهاند. بنابراین نمىتوان ادعاى ضعف سند و جعلى بودن را پذيرفت و از اينگونه روايات چشمپوشى نمود. |