۱۱۱٬۴۵۲
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' ]]' به ']]') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''') |
||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
بهمنظور آشنایی بیشتر با محتوای مطالب، از میان مجموع مضاف و منسوبهای کتاب، به برخی از موارد مرتبط با باورهای عامه اشاره میشود: | بهمنظور آشنایی بیشتر با محتوای مطالب، از میان مجموع مضاف و منسوبهای کتاب، به برخی از موارد مرتبط با باورهای عامه اشاره میشود: | ||
# '''حجّام ساباط''': در بیکاری و فراغت به او مثل میزنند. میگویند او هر روز مادرش را بیرون میآورد و حجامت میکرد تا مردم کارش را ببینند و به او مراجعه کنند تا سرانجام خون مادرش خشکید و مرد. از قضا روزی خسرو پرویز را حجامت کرد و خسرو او را بینیاز گردانید. | #'''حجّام ساباط''': در بیکاری و فراغت به او مثل میزنند. میگویند او هر روز مادرش را بیرون میآورد و حجامت میکرد تا مردم کارش را ببینند و به او مراجعه کنند تا سرانجام خون مادرش خشکید و مرد. از قضا روزی خسرو پرویز را حجامت کرد و خسرو او را بینیاز گردانید. | ||
# '''بارانخواهی''': عربهای جاهلی برای طلب باران گاوهایی را جمع میکردند و به دم و پای آنها هیزمهایی از درخت «سَلَع» میبستند و بر سر کوه برده و آتش میزدند که به این رسم «نارالاستمطار» گفته میشد. | #'''بارانخواهی''': عربهای جاهلی برای طلب باران گاوهایی را جمع میکردند و به دم و پای آنها هیزمهایی از درخت «سَلَع» میبستند و بر سر کوه برده و آتش میزدند که به این رسم «نارالاستمطار» گفته میشد. | ||
# '''بلاگردانی''': برای بلاگردانی کنیز سیاهی پیشاپیش عروس راه میرفت و در برابر او میایستاد تا زیباییهای عروس بیشتر جلوهگر شود و او بلاگردان زیبایی عروس باشد. | #'''بلاگردانی''': برای بلاگردانی کنیز سیاهی پیشاپیش عروس راه میرفت و در برابر او میایستاد تا زیباییهای عروس بیشتر جلوهگر شود و او بلاگردان زیبایی عروس باشد. | ||
# '''طیرالعراقیب''': اعراب دیدن برخی از پرندگان را برای شتر به فال بد میگیرند و در اصطلاح به آن طیرالعراقیب میگویند. گویا دیدن این پرنده سبب میشود که شتر را پی کنند. | #'''طیرالعراقیب''': اعراب دیدن برخی از پرندگان را برای شتر به فال بد میگیرند و در اصطلاح به آن طیرالعراقیب میگویند. گویا دیدن این پرنده سبب میشود که شتر را پی کنند. | ||
# '''اشیاء مبارک و ستودنی''': در فرهنگ عرب فراخی کف دست ستودنی و تنگی و کوچکی آن مایه نکوهش است. کف دست پیامبر(ص) نیز پهن بوده است. در میان دانهها نیز گندم ارجمندی دارد و امالطعام است. | #'''اشیاء مبارک و ستودنی''': در فرهنگ عرب فراخی کف دست ستودنی و تنگی و کوچکی آن مایه نکوهش است. کف دست پیامبر(ص) نیز پهن بوده است. در میان دانهها نیز گندم ارجمندی دارد و امالطعام است. | ||
# '''سعد و نحس ایام هفته''': اعراب به ثقلالاربعاء، یعنی سنگینی چهارشنبه معتقدند و چهارشنبه را سنگینترین روز هفته میدانند. [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] به نقل از مزدوجی شاعر، چهارشنبه را روزی انباشته از وحشت، نحسی و شومی میداند که در این روز بخشیدن و گرفتن از خویشاوندان و نزدیکان خطاست. نیز وی حدیثی از پیامبر(ص) نقل میکند که در آن آخرین چهارشنبه هر ماه نحس دانسته شده است. افزون بر چهارشنبه، غالباً یکشنبه نیز چنین است و [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] نیز از حدّالاحد یعنی تیزی روز یکشنبه سخن گفته است. بر این اساس برخی حوادث ناگوار و عذابهای الٰهی در این دو روز وقوع یافته است. قدار بن سالف و همپیمانان او از قوم ثمود، شتر صالح را در چهارشنبه پی کردند و سپیدهدم یکشنبه بر آنها عذاب نازل شد<ref>[https://www.cgie.org.ir/fa/article/240426/%D8%AB%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D9%82%D9%84%D9%88%D8%A8 همان]</ref>. | #'''سعد و نحس ایام هفته''': اعراب به ثقلالاربعاء، یعنی سنگینی چهارشنبه معتقدند و چهارشنبه را سنگینترین روز هفته میدانند. [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] به نقل از مزدوجی شاعر، چهارشنبه را روزی انباشته از وحشت، نحسی و شومی میداند که در این روز بخشیدن و گرفتن از خویشاوندان و نزدیکان خطاست. نیز وی حدیثی از پیامبر(ص) نقل میکند که در آن آخرین چهارشنبه هر ماه نحس دانسته شده است. افزون بر چهارشنبه، غالباً یکشنبه نیز چنین است و [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] نیز از حدّالاحد یعنی تیزی روز یکشنبه سخن گفته است. بر این اساس برخی حوادث ناگوار و عذابهای الٰهی در این دو روز وقوع یافته است. قدار بن سالف و همپیمانان او از قوم ثمود، شتر صالح را در چهارشنبه پی کردند و سپیدهدم یکشنبه بر آنها عذاب نازل شد<ref>[https://www.cgie.org.ir/fa/article/240426/%D8%AB%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D9%82%D9%84%D9%88%D8%A8 همان]</ref>. | ||
در پایان اشاره به این نکته ضروری است که «ثمار القلوب» نخستین اثری نیست که مضاف و منسوبها را جمعآوری کرده است؛ قبل از [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] نیز کتابهای دیگری تدوین شده که در بخشی از آنها، به مضاف و منسوبها و عمدتاً مضاف و منسوبهای مربوط به اماکن و شهرها پرداختهاند، که ازجمله میتوان به «[[البلدان، اليعقوبي|البلدان]]» [[یعقوبی، احمد بن اسحاق|یعقوبی]]، «[[البلدان (ابن الفقيه)|البلدان]]» [[ابن فقیه، احمد بن محمد|ابن فقیه]]، و «[[المسالك و الممالك، ابن خرداذبه|المسالک و الممالک]]» [[ابن خردادبه، عبیدالله بن عبدالله|ابن خردادبه]] اشاره کرد. چنین طرحی بعد از [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] نیز سابقه دارد، اما ابتکاری که او در این امر نشان داده و حوزه شمول مضاف و منسوبها را گسترده کرده، در نوع خود بیسابقه است<ref>[https://www.cgie.org.ir/fa/article/240426/%D8%AB%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D9%82%D9%84%D9%88%D8%A8 ر.ک: همان]</ref>. | در پایان اشاره به این نکته ضروری است که «ثمار القلوب» نخستین اثری نیست که مضاف و منسوبها را جمعآوری کرده است؛ قبل از [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] نیز کتابهای دیگری تدوین شده که در بخشی از آنها، به مضاف و منسوبها و عمدتاً مضاف و منسوبهای مربوط به اماکن و شهرها پرداختهاند، که ازجمله میتوان به «[[البلدان، اليعقوبي|البلدان]]» [[یعقوبی، احمد بن اسحاق|یعقوبی]]، «[[البلدان (ابن الفقيه)|البلدان]]» [[ابن فقیه، احمد بن محمد|ابن فقیه]]، و «[[المسالك و الممالك، ابن خرداذبه|المسالک و الممالک]]» [[ابن خردادبه، عبیدالله بن عبدالله|ابن خردادبه]] اشاره کرد. چنین طرحی بعد از [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] نیز سابقه دارد، اما ابتکاری که او در این امر نشان داده و حوزه شمول مضاف و منسوبها را گسترده کرده، در نوع خود بیسابقه است<ref>[https://www.cgie.org.ir/fa/article/240426/%D8%AB%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D9%82%D9%84%D9%88%D8%A8 ر.ک: همان]</ref>. |