۱۰۶٬۱۰۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '.↵↵رده:کتابشناسی' به '. ==وابستهها== {{وابستهها}} رده:کتابشناسی') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''') |
||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
#اين تفسير از نظر جامعيت روايات تفسيرى اهل تسنن، در بين تفاسير معروف، كمنظير بلكه بىنظير بوده و تفسيرى است كه ما را از روايات تفسيرى بخش عظيمى از كتابهاى اهل تسنن آگاه مىكند، بهويژه كه بعضى از كتابهایى كه مؤلف از آنها روايت نقل كرده، در دسترس نمىباشد و اختلاف و ترديدى نيست كه اين تفسير، مرجع خوبى براى پى بردن به روايات تفسيرى اهل تسنن است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/19069/57 بابايى، علىاكبر، ص57]</ref> | #اين تفسير از نظر جامعيت روايات تفسيرى اهل تسنن، در بين تفاسير معروف، كمنظير بلكه بىنظير بوده و تفسيرى است كه ما را از روايات تفسيرى بخش عظيمى از كتابهاى اهل تسنن آگاه مىكند، بهويژه كه بعضى از كتابهایى كه مؤلف از آنها روايت نقل كرده، در دسترس نمىباشد و اختلاف و ترديدى نيست كه اين تفسير، مرجع خوبى براى پى بردن به روايات تفسيرى اهل تسنن است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/19069/57 بابايى، علىاكبر، ص57]</ref> | ||
#ديگر ويژگى اين اثر، آن است كه نویسنده همه روايات را با حذف سند از مصادر اصلى آن (كتابهایى كه روايات را از آنها نقل كرده) آورده است و هر روايتى را با تعبير «أخرج» و ذكر نام مؤلف مصدر يا مصادر آن نقل كرده و در غالب موارد، به نام خود مصدر يا مصادر نيز اشاره نموده است. همچنين آنكه تعداد مصادرى كه براى هر روايت ذكر شده، مختلف است؛ در مواردى، مؤلف يك روايت را از يك مصدر و در مواردى از مصادر متعدد و گاهى يك روايت را از يازده مصدر نقل كرده است و در مواردى اندك به وضع سند روايات نيز اشاره كرده است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/19069/56 همان، ص56]</ref> | #ديگر ويژگى اين اثر، آن است كه نویسنده همه روايات را با حذف سند از مصادر اصلى آن (كتابهایى كه روايات را از آنها نقل كرده) آورده است و هر روايتى را با تعبير «أخرج» و ذكر نام مؤلف مصدر يا مصادر آن نقل كرده و در غالب موارد، به نام خود مصدر يا مصادر نيز اشاره نموده است. همچنين آنكه تعداد مصادرى كه براى هر روايت ذكر شده، مختلف است؛ در مواردى، مؤلف يك روايت را از يك مصدر و در مواردى از مصادر متعدد و گاهى يك روايت را از يازده مصدر نقل كرده است و در مواردى اندك به وضع سند روايات نيز اشاره كرده است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/19069/56 همان، ص56]</ref> | ||
#امتياز ديگر اين تفسير اين است كه بخشى از روايات فضائل ائمه اطهار(ع) را در بر دارد و براى دسترسى به روايات فضايلى كه در كتابهاى اهل تسنن آمده، منبع سودمندى است؛ براى نمونه، در ذيل آيه '''«فتلقى ءادم من ربه كلمات فتاب عليه»'''.<ref>بقره، 37</ref>، از طريق ابن نجار از ابن عباس نقل كرده است: «از رسول خدا(ص) كلماتى را كه حضرت آدم از پروردگارش تلقى كرد پرسيدم، فرمود: به حق محمد، على، فاطمه، حسن و حسین از خدا درخواست كرد كه توبهام را بپذير، پس توبهاش را پذيرفت.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/19069/57 همان، ص57]</ref> | #امتياز ديگر اين تفسير اين است كه بخشى از روايات فضائل ائمه اطهار(ع) را در بر دارد و براى دسترسى به روايات فضايلى كه در كتابهاى اهل تسنن آمده، منبع سودمندى است؛ براى نمونه، در ذيل آيه'''«فتلقى ءادم من ربه كلمات فتاب عليه»'''.<ref>بقره، 37</ref>، از طريق ابن نجار از ابن عباس نقل كرده است: «از رسول خدا(ص) كلماتى را كه حضرت آدم از پروردگارش تلقى كرد پرسيدم، فرمود: به حق محمد، على، فاطمه، حسن و حسین از خدا درخواست كرد كه توبهام را بپذير، پس توبهاش را پذيرفت.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/19069/57 همان، ص57]</ref> | ||
اين تفسير گرچه جامعترين تفسير روايى اهل تسنن است و از كتابهاى زيادى روايات تفسيرى را گرد آورده، ولى بايد توجه داشت كه همه جا، همه روايات را نياورده است؛ براى مثال، در تعدادى از كتابهاى اهل تسنن، مانند «الفصول المهمة» (ص47)، «إحياء علوم الدين» (ج 3، ص244)، «كفاية الطلاب» (ص 239) و... روايت شده است كه آيه كريمه '''«و من الناس من يشتري نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رءوف بالعباد»'''.<ref>بقره، 207</ref>، در مدح على(ع)، در قضيه «ليلةالمبيت» نازل شده است، اما [[سيوطى]] در اين باره هيچ روايتى را نقل نكرده است. همچنين [[حسکانی، عبیدالله بن عبدالله|حاكم حسكانى]] در «[[شواهد التنزيل لقواعد التفضيل|شواهد التنزيل]]» در ذيل آيه '''«أطيعوا الله و أطيعوا الرسول و أولی الأمر منكم»'''.<ref>نساء، 59</ref>، رواياتى را دال بر اينكه [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) از مصاديق اولی الأمر هستند، آورده، ولى [[سيوطى]] آنها را در اين تفسير، ذكر نكرده است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/19069/58 همان، ص58]</ref> | اين تفسير گرچه جامعترين تفسير روايى اهل تسنن است و از كتابهاى زيادى روايات تفسيرى را گرد آورده، ولى بايد توجه داشت كه همه جا، همه روايات را نياورده است؛ براى مثال، در تعدادى از كتابهاى اهل تسنن، مانند «الفصول المهمة» (ص47)، «إحياء علوم الدين» (ج 3، ص244)، «كفاية الطلاب» (ص 239) و... روايت شده است كه آيه كريمه'''«و من الناس من يشتري نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رءوف بالعباد»'''.<ref>بقره، 207</ref>، در مدح على(ع)، در قضيه «ليلةالمبيت» نازل شده است، اما [[سيوطى]] در اين باره هيچ روايتى را نقل نكرده است. همچنين [[حسکانی، عبیدالله بن عبدالله|حاكم حسكانى]] در «[[شواهد التنزيل لقواعد التفضيل|شواهد التنزيل]]» در ذيل آيه'''«أطيعوا الله و أطيعوا الرسول و أولی الأمر منكم»'''.<ref>نساء، 59</ref>، رواياتى را دال بر اينكه [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) از مصاديق اولی الأمر هستند، آورده، ولى [[سيوطى]] آنها را در اين تفسير، ذكر نكرده است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/19069/58 همان، ص58]</ref> | ||
همچنين در ذيل آيه '''«إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهلالبيت و يطهركم تطهيرا»'''.<ref>احزاب، 33</ref>، [[سيوطى]] بيست روايت آورده، ولى [[حسکانی، عبیدالله بن عبدالله|حاكم حسكانى]] در «[[شواهد التنزيل لقواعد التفضيل|شواهد التنزيل]]»، 138 روايت نقل كرده است. بنابراین نبايد تصور كرد كه با مراجعه به اين تفسير، به همه روايات تفسيرى اهل سنت دست يافته و از مراجعه به ساير كتب روايى و يا تفسيرى آنان، بىنياز هستيم و حتى از كتابهایى كه در اين تفسير از آنها روايت نقل شده نيز نمىتوان خود را بىنياز دانست؛ زيرا معلوم نيست همه روايات تفسيرى آن كتابها در اين تفسير آمده باشد.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/19069/59 همان، ص59]</ref> | همچنين در ذيل آيه'''«إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهلالبيت و يطهركم تطهيرا»'''.<ref>احزاب، 33</ref>، [[سيوطى]] بيست روايت آورده، ولى [[حسکانی، عبیدالله بن عبدالله|حاكم حسكانى]] در «[[شواهد التنزيل لقواعد التفضيل|شواهد التنزيل]]»، 138 روايت نقل كرده است. بنابراین نبايد تصور كرد كه با مراجعه به اين تفسير، به همه روايات تفسيرى اهل سنت دست يافته و از مراجعه به ساير كتب روايى و يا تفسيرى آنان، بىنياز هستيم و حتى از كتابهایى كه در اين تفسير از آنها روايت نقل شده نيز نمىتوان خود را بىنياز دانست؛ زيرا معلوم نيست همه روايات تفسيرى آن كتابها در اين تفسير آمده باشد.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/19069/59 همان، ص59]</ref> | ||
ذكر اين نكته نيز ضرورى است كه همه روايات نقلشده در اين تفسير، بهنحوى با قرآن ارتباط دارند، ولى قسمت زيادى از آنها، روايات تفسيرى و روشنگر معنا و مفاد آيات نيست؛ براى مثال، مؤلف درباره سوره حمد بيش از 290 روايت را نقل كرده، ولى حدود 64 روايت از آنها را قبل از ورود به تفسير و پيش از ذكر '''«بسم الله الرحمن الرحيم»''' آورده است كه هيچيك از آنها، تفسيرى نيست؛ بخشى از آنها در بيان فضايل سوره حمد است، از قبيل اينكه اين سوره، از زير عرش نازل شده و شيطان در وقت نزول آن، ناله كرده و اين سوره، معادل ثلث يا دو ثلث قرآن است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/19069/60 همان، ص60]</ref> | ذكر اين نكته نيز ضرورى است كه همه روايات نقلشده در اين تفسير، بهنحوى با قرآن ارتباط دارند، ولى قسمت زيادى از آنها، روايات تفسيرى و روشنگر معنا و مفاد آيات نيست؛ براى مثال، مؤلف درباره سوره حمد بيش از 290 روايت را نقل كرده، ولى حدود 64 روايت از آنها را قبل از ورود به تفسير و پيش از ذكر'''«بسم الله الرحمن الرحيم»''' آورده است كه هيچيك از آنها، تفسيرى نيست؛ بخشى از آنها در بيان فضايل سوره حمد است، از قبيل اينكه اين سوره، از زير عرش نازل شده و شيطان در وقت نزول آن، ناله كرده و اين سوره، معادل ثلث يا دو ثلث قرآن است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/19069/60 همان، ص60]</ref> | ||
هرچند سند بخش زيادى از روايات اين تفسير را مىتوان از مصادر اصلى به دست آورد، ولى بايد توجه داشت كه صحت سند بيشتر روايات اين تفسير، براى غير اهل تسنن قابل اثبات نيست؛ حتى رواياتى را كه خود [[سيوطى]] از وثاقت رجال سندش خبر داده و يا سندش را صحيح يا جيد معرفى كرده و يا تصحيح ديگران را در مورد آن نقل كرده، در نزد غير اهل تسنن، صحيح، جيد و موثق بشمار نمىآيد.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/19069/62 همان، ص62]</ref> | هرچند سند بخش زيادى از روايات اين تفسير را مىتوان از مصادر اصلى به دست آورد، ولى بايد توجه داشت كه صحت سند بيشتر روايات اين تفسير، براى غير اهل تسنن قابل اثبات نيست؛ حتى رواياتى را كه خود [[سيوطى]] از وثاقت رجال سندش خبر داده و يا سندش را صحيح يا جيد معرفى كرده و يا تصحيح ديگران را در مورد آن نقل كرده، در نزد غير اهل تسنن، صحيح، جيد و موثق بشمار نمىآيد.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/19069/62 همان، ص62]</ref> |