۱۰۶٬۳۲۲
ویرایش
Wikinoor.ir (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '↵↵↵\{\{کاربردهای\sدیگر\|(.*)\s\(ابهام\sزدایی\)\}\}↵↵↵' به ' {{کاربردهای دیگر|$1 (ابهام زدایی)}} ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'آن ها' به 'آنها') |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
از جمله روایاتی که در کتاب آمده، حدیثی است که به روایت الطیر معروف است<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص225</ref>. بر طبق این روایت که در فضیلت [[امام علی علیهالسلام|حضرت علی(ع)]] میباشد، پیامبر(ص) قصد تناول گوشت پرندهای بریان را داشت و از خدا خواست با محبوبترین خلق همغذا شود. طولی نکشید که [[امام علی علیهالسلام|امام علی(ع)]] آمد و با او همغذا شد. متن این روایت، چنین است: «إنَّ النَّبِي(ص) كانَ عِندَهُ طائِرٌ، فَقالَ: اللَّهُمَ ائتِنیبِأَحَبِّ خَلقِك إلَيك، يأكلُ مَعي مِن هذَا الطَّيرِ؛ فَجاءَ أبوبَكرٍ، فَرَدَّهُ، ثُمَّ جاءَ عُمَرُ، فَرَدَّهُ، ثُمَّ جاءَ عَلِي، فَأَذِنَ لَهُ»، (برای پیامبر(ص) مرغی آورده شده بود. پیامبر فرمود: خدایا، محبوبترین خلق خود را نزد من بفرست تا از این مرغ بخورد. پس از آن ابوبکر آمد، ولی پیامبر(ص) او را نپذیرفت. سپس عمر آمد، او را هم نپذیرفت. سپس [[امام علی علیهالسلام|علی(ع)]] آمد، به او اجازه داد). [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزی]] این حدیث را با برخى سندهایش آورده و گاهى آن را تضعیف کرده، اما از ذکر برخى از سندهاى دیگر حدیث، چشمپوشى نموده است. | از جمله روایاتی که در کتاب آمده، حدیثی است که به روایت الطیر معروف است<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص225</ref>. بر طبق این روایت که در فضیلت [[امام علی علیهالسلام|حضرت علی(ع)]] میباشد، پیامبر(ص) قصد تناول گوشت پرندهای بریان را داشت و از خدا خواست با محبوبترین خلق همغذا شود. طولی نکشید که [[امام علی علیهالسلام|امام علی(ع)]] آمد و با او همغذا شد. متن این روایت، چنین است: «إنَّ النَّبِي(ص) كانَ عِندَهُ طائِرٌ، فَقالَ: اللَّهُمَ ائتِنیبِأَحَبِّ خَلقِك إلَيك، يأكلُ مَعي مِن هذَا الطَّيرِ؛ فَجاءَ أبوبَكرٍ، فَرَدَّهُ، ثُمَّ جاءَ عُمَرُ، فَرَدَّهُ، ثُمَّ جاءَ عَلِي، فَأَذِنَ لَهُ»، (برای پیامبر(ص) مرغی آورده شده بود. پیامبر فرمود: خدایا، محبوبترین خلق خود را نزد من بفرست تا از این مرغ بخورد. پس از آن ابوبکر آمد، ولی پیامبر(ص) او را نپذیرفت. سپس عمر آمد، او را هم نپذیرفت. سپس [[امام علی علیهالسلام|علی(ع)]] آمد، به او اجازه داد). [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزی]] این حدیث را با برخى سندهایش آورده و گاهى آن را تضعیف کرده، اما از ذکر برخى از سندهاى دیگر حدیث، چشمپوشى نموده است. | ||
[[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]] به شتابزدگى در صدور حکم معروف است و نهتنها به تضعیف، بلکه بهطور شتابزده به جعلى و ساختگى بودن حدیث نیز حکم مىدهد. اما چهبسیار احادیثى که در صحاح موجود بودند و او به تضعیف و تخریب | [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]] به شتابزدگى در صدور حکم معروف است و نهتنها به تضعیف، بلکه بهطور شتابزده به جعلى و ساختگى بودن حدیث نیز حکم مىدهد. اما چهبسیار احادیثى که در صحاح موجود بودند و او به تضعیف و تخریب آنها در کتابهاى خویش پرداخته و یا آنها را تکذیب نموده است. به همین دلیل محدثان بزرگ از محققان اهل سنت تأکید مىکنند که از اعتماد کردن به حکم [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]] خوددارى شود و دیگران را به هنگام بررسى روایات، به ضرورت پایبندى به این نکته فرامىخوانند. عجیب اینکه برخى از آنها به [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]] نسبت مىدهند که او حدیث طیر را در کتاب «الموضوعات» آورده است. ملا على قارى در کتاب «المرقاة في شرح المشكاة» و برخى دیگر از عالمان اهل سنت در کتابهاى خود به [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]] نسبت دادهاند که او به جعلى و ساختگى بودن این حدیث شریف، حکم داده و آن را در کتاب «الموضوعات» آورده است؛ درصورتىکه این حدیث شریف در کتاب «الموضوعات» وجود ندارد، بلکه با برخى از اسناد، در کتاب «العلل المتناهية» وارد شده است؛ چراکه وى درباره رجال برخى از سندهاى این حدیث، تردید ایجاد میکند، اما درباره سندهاى دیگر این حدیث، سکوت اختیار کرده است<ref>ر.ک: بینام</ref>. | ||
در روایت دیگری در کتاب، به سند مؤلف از محمد بن عبدالمالک بن خیرون، از ابومحمد حسن بن علی جوهری، از ابوالحسن دارقطنی از ابیحاتم ابن حبان از محمد بن علی صیرفی از ابوکامل جحدری از عبدالله بن جعفر والد علی بن مدینی از عبدالله بن دینار از ابن عمر، چنین آمده است که: «كنا عند رسولالله(ص)، فجاء رجل أقبح الناس وجها وأقبح الناس ثيابا وأنتن الناس ريحا، حافيا يتخطى رقاب الناس فجلس بين يدي رسولالله(ص)، فقال: من خلقك؟ قال: الله. قال: فمن خلق السماء؟ قال: الله. قال: فمن خلق الأرض؟ قال: الله. قال: فمن خلق الله؟! قال رسولالله(ص): هذا إبليس جاء یشككم في دينكم» (نزد پیامبر(ص) بودیم که مردی با زشتترین چهره و لباس و با پای برهنه و بوی متعفن آمده و نزد پیامبر(ص) نشست و پرسید: چه کسی تو را آفرید؟ پیامبر(ص) فرمود: خدا. پرسید: چه کسی آسمان را آفرید؟ فرمود: خدا. پرسید چه کسی زمین را آفرید؟ فرمود: خدا. پرسید: چه کسی خدا را آفرید؟ پیامبر(ص) فرمود: این ابلیس است که آمده است تا شما را در دینتان به تردید افکند). [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزی]] در بررسی این روایت، اشکالاتی بر آن گرفته است، از جمله آنکه به نقل از ابن حبان، عبدالله بن جعفر را اهل خطا و قلب دانسته است<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص3</ref>. | در روایت دیگری در کتاب، به سند مؤلف از محمد بن عبدالمالک بن خیرون، از ابومحمد حسن بن علی جوهری، از ابوالحسن دارقطنی از ابیحاتم ابن حبان از محمد بن علی صیرفی از ابوکامل جحدری از عبدالله بن جعفر والد علی بن مدینی از عبدالله بن دینار از ابن عمر، چنین آمده است که: «كنا عند رسولالله(ص)، فجاء رجل أقبح الناس وجها وأقبح الناس ثيابا وأنتن الناس ريحا، حافيا يتخطى رقاب الناس فجلس بين يدي رسولالله(ص)، فقال: من خلقك؟ قال: الله. قال: فمن خلق السماء؟ قال: الله. قال: فمن خلق الأرض؟ قال: الله. قال: فمن خلق الله؟! قال رسولالله(ص): هذا إبليس جاء یشككم في دينكم» (نزد پیامبر(ص) بودیم که مردی با زشتترین چهره و لباس و با پای برهنه و بوی متعفن آمده و نزد پیامبر(ص) نشست و پرسید: چه کسی تو را آفرید؟ پیامبر(ص) فرمود: خدا. پرسید: چه کسی آسمان را آفرید؟ فرمود: خدا. پرسید چه کسی زمین را آفرید؟ فرمود: خدا. پرسید: چه کسی خدا را آفرید؟ پیامبر(ص) فرمود: این ابلیس است که آمده است تا شما را در دینتان به تردید افکند). [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزی]] در بررسی این روایت، اشکالاتی بر آن گرفته است، از جمله آنکه به نقل از ابن حبان، عبدالله بن جعفر را اهل خطا و قلب دانسته است<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص3</ref>. |