۱۰۶٬۳۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ')ر' به ') ر') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
از عبارتها و تعبيرات ابوالمعالى به هنگام نقل حديث، چنين برمىآيد كه او از علم حديث نيز بهرهاى داشته و از طرفى مىدانيم كه وى فقيه نيز بوده است، اما از مشايخ و استادان او در فقه و حديث چيزى نمىدانيم، جز اينكه وى بدون واسطه از قاضى القضاة ابوالفتح عبدالرحيم بن عبدالله صيرفى حديث نقل مىكند. | از عبارتها و تعبيرات ابوالمعالى به هنگام نقل حديث، چنين برمىآيد كه او از علم حديث نيز بهرهاى داشته و از طرفى مىدانيم كه وى فقيه نيز بوده است، اما از مشايخ و استادان او در فقه و حديث چيزى نمىدانيم، جز اينكه وى بدون واسطه از قاضى القضاة ابوالفتح عبدالرحيم بن عبدالله صيرفى حديث نقل مىكند. | ||
ابوالمعالى در هيچ جاى کتابش مذهب خود را صريحاً اظهار نكرده و از منابع ديگر نيز در این مورد مطلبى به دست نمىآيد.با مطالعۀ بيان الاديان در بادى امر چنين به نظر مىرسد كه نویسنده از اهل سنت است به خصوص كه وى در منطقهاى مىزيسته كه اكثريت با اهل سنت به ویژه حنفيها بوده است، اما هيچ یک از این قرائن احتمالات ديگر را دربارۀ مذهب ابوالمعالى منتفى نمىسازد.از این رو برخى تشيع و يا دست كم گرايش وى به تشيع را مطرح كردهاند.در این مورد به ویژه توجه به چند نكته لازم است؛ نخست آنكه وى زمانى كه از فرق اسلامى صحبت مىكند، بيش از همه به شيعه و بالاخص شيعۀ اثناعشرى مىپردازد و فهرستى از ائمۀ شيعۀ اثناعشرى را با ذكر جزئيات مربوط به تاريخ زندگى آنان به دست مىدهد.ديگر اينكه وى در موارد بسيارى به نقل آراء فقهى خاص شيعۀ امامیه مىپردازد و سعى دارد شيعه را با فقهش معرفى نمايد، حال آنكه دربارۀ ديگر فرق، جز یکى دو مورد به آراء فقهى توجهى ندارد، و نيز حديث مشهور 73فرقه را كه از طريق عامه و خاصه به طور مستقل روايت شده است، در ضمن حديث غيرمشهورى از طريق ائمه امامیه(ع)روايت مىكند كه شامل حديث غدير، حديث ثقلين و برخى باورهاى ديگر شيعى است.ابوالمعالى این حديث را داراى بهترين سند و طريق مىداند.تركيب حديث به گونهاى است كه گویا مىخواهد به خواننده این باور را القا كند كه فرقۀ ناجيه جز پيروان اهلبيت، فرقۀ ديگرى نمىتواند باشد. | ابوالمعالى در هيچ جاى کتابش مذهب خود را صريحاً اظهار نكرده و از منابع ديگر نيز در این مورد مطلبى به دست نمىآيد.با مطالعۀ بيان الاديان در بادى امر چنين به نظر مىرسد كه نویسنده از اهل سنت است به خصوص كه وى در منطقهاى مىزيسته كه اكثريت با اهل سنت به ویژه حنفيها بوده است، اما هيچ یک از این قرائن احتمالات ديگر را دربارۀ مذهب ابوالمعالى منتفى نمىسازد.از این رو برخى تشيع و يا دست كم گرايش وى به تشيع را مطرح كردهاند.در این مورد به ویژه توجه به چند نكته لازم است؛ نخست آنكه وى زمانى كه از فرق اسلامى صحبت مىكند، بيش از همه به شيعه و بالاخص شيعۀ اثناعشرى مىپردازد و فهرستى از ائمۀ شيعۀ اثناعشرى را با ذكر جزئيات مربوط به تاريخ زندگى آنان به دست مىدهد.ديگر اينكه وى در موارد بسيارى به نقل آراء فقهى خاص شيعۀ امامیه مىپردازد و سعى دارد شيعه را با فقهش معرفى نمايد، حال آنكه دربارۀ ديگر فرق، جز یکى دو مورد به آراء فقهى توجهى ندارد، و نيز حديث مشهور 73فرقه را كه از طريق عامه و خاصه به طور مستقل روايت شده است، در ضمن حديث غيرمشهورى از طريق ائمه امامیه(ع) روايت مىكند كه شامل حديث غدير، حديث ثقلين و برخى باورهاى ديگر شيعى است.ابوالمعالى این حديث را داراى بهترين سند و طريق مىداند.تركيب حديث به گونهاى است كه گویا مىخواهد به خواننده این باور را القا كند كه فرقۀ ناجيه جز پيروان اهلبيت، فرقۀ ديگرى نمىتواند باشد. | ||
آنچه به خصوص پژوهنده را دربارۀ سنىبودن ابوالمعالى به ترديد مىاندازد، این است كه وى ضمن برشمردن 73فرقۀ اسلام،6فرقه را به اهل سنت اختصاص مىدهد و با این كار، از اهل سنت و شيوۀ معمول ايشان در تقسيم و برشمردن فرق، بسيار فاصله مىگیرد. در میان اهل سنت چنين متداول است كه 72فرقه را به فرق ضاله و یکى را به فرقۀ ناجيه يعنى اهل سنت و جماعت اختصاص مىدهند.<ref>حبیبی مظاهری، مسعود، ج6، ص266-269</ref> | آنچه به خصوص پژوهنده را دربارۀ سنىبودن ابوالمعالى به ترديد مىاندازد، این است كه وى ضمن برشمردن 73فرقۀ اسلام،6فرقه را به اهل سنت اختصاص مىدهد و با این كار، از اهل سنت و شيوۀ معمول ايشان در تقسيم و برشمردن فرق، بسيار فاصله مىگیرد. در میان اهل سنت چنين متداول است كه 72فرقه را به فرق ضاله و یکى را به فرقۀ ناجيه يعنى اهل سنت و جماعت اختصاص مىدهند.<ref>حبیبی مظاهری، مسعود، ج6، ص266-269</ref> |