پرش به محتوا

التعریف بطبقات الأمم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'بهره مند' به 'بهره‌مند'
جز (جایگزینی متن - 'مهم تر' به 'مهم‌تر')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'بهره مند' به 'بهره‌مند')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۰: خط ۴۰:
محقق کتاب، شرح و توضیح مفصلی را با عنوان مقدمه، در آغاز کتاب آورده که تقریباً به مقدار اصل کتاب حجم دارد و در آن ضمن ارائه شرح زندگی و تخصص‌های نویسنده و کارهای رصدی وی، تحقیق مفصلی درباره آثار او و سرنوشت آنان کرده است. نسخه‌های خطی و چاپی کتاب را پیگیری و شناسایی کرده و نقدهای تفصیلی به بعضی چاپ‌های آن نگاشته است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1805/39 سلطانی، محمدعلی، 1376، ص39]</ref>
محقق کتاب، شرح و توضیح مفصلی را با عنوان مقدمه، در آغاز کتاب آورده که تقریباً به مقدار اصل کتاب حجم دارد و در آن ضمن ارائه شرح زندگی و تخصص‌های نویسنده و کارهای رصدی وی، تحقیق مفصلی درباره آثار او و سرنوشت آنان کرده است. نسخه‌های خطی و چاپی کتاب را پیگیری و شناسایی کرده و نقدهای تفصیلی به بعضی چاپ‌های آن نگاشته است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1805/39 سلطانی، محمدعلی، 1376، ص39]</ref>


نویسنده در باب نخست، به تقسیم امت‌های قدیم می‌پردازد و محدوده هفت امت کهن: امت فارسی، کلدانی، یونانی، قبطی، ترک، هندی و چین را تبیین کرده و گوناگونی‌های دینی و زبانی در درون هرکدام از امت‌های مزبور را از امور متأخر می‌شمارد. در باب دوم، به تفاوت‌های فکری و ذوقی اقوام می‌پردازد و همه را در دو گروه مهتمان به علم و بی اهتمامان به آن جای می‌دهد. باب سوم را به دو ملت ترک و چین که هر دو از دیدگاه وی جزو ملت‌های بی اهتمام به دانش هستند، اختصاص می‌دهد؛ با این تفاوت که چینیان را هنرمند و ترکان را جنگجو معرفی می‌کند. در ادامه به گروه‌های دیگر که علاقه ای به علم ندارند و به هنر و جنگ هم اهتمام نمی‌ورزند، اشاره می‌کند و آن را از آثار شرایط آب و هوایی دانسته و چنین مردمی را همتای بهایم می‌شمارد. از دیدگاه قاضی ارزشمندی انسان در اهتمام به معارف دینی، بشری، فلسفه و مسائل از این دست است. هنرمندی و یا تخصص در فنون جنگاوری در مرحله پایین تری قرار دارد و افراد و اقوامی که نه از آن بهره مند هستند و نه از این سهمی دارند، هم رتبه بهایم به حساب می‌آیند.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1805/38 همان، ص38]</ref>
نویسنده در باب نخست، به تقسیم امت‌های قدیم می‌پردازد و محدوده هفت امت کهن: امت فارسی، کلدانی، یونانی، قبطی، ترک، هندی و چین را تبیین کرده و گوناگونی‌های دینی و زبانی در درون هرکدام از امت‌های مزبور را از امور متأخر می‌شمارد. در باب دوم، به تفاوت‌های فکری و ذوقی اقوام می‌پردازد و همه را در دو گروه مهتمان به علم و بی اهتمامان به آن جای می‌دهد. باب سوم را به دو ملت ترک و چین که هر دو از دیدگاه وی جزو ملت‌های بی اهتمام به دانش هستند، اختصاص می‌دهد؛ با این تفاوت که چینیان را هنرمند و ترکان را جنگجو معرفی می‌کند. در ادامه به گروه‌های دیگر که علاقه ای به علم ندارند و به هنر و جنگ هم اهتمام نمی‌ورزند، اشاره می‌کند و آن را از آثار شرایط آب و هوایی دانسته و چنین مردمی را همتای بهایم می‌شمارد. از دیدگاه قاضی ارزشمندی انسان در اهتمام به معارف دینی، بشری، فلسفه و مسائل از این دست است. هنرمندی و یا تخصص در فنون جنگاوری در مرحله پایین تری قرار دارد و افراد و اقوامی که نه از آن بهره‌مند هستند و نه از این سهمی دارند، هم رتبه بهایم به حساب می‌آیند.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1805/38 همان، ص38]</ref>


نویسنده در باب چهارم که مهم‌ترین و طولانی ترین بخش است، طی ده فصل به تاریخچه علم در میان اقوام علاقه مند به آن می‌پردازد و از آنجایی که سرچشمه دانش و دین را هندیان می‌داند، فصل نخست را به آنان اختصاص می‌دهد. ضمن اعتراف به کمبود منابع جهت اطلاع از هند، آنان را در بسیاری علوم و دانش‌ها برتر از دیگران می‌شمارد. آنان را موحد می‌داند و ظواهر شرک آمیز ادیان هندی را توجیه می‌کند. در فصل دوم به قوم فارس می‌پردازد و آنان را قومی شریف، باعزت، سیاستمدار و عدالت جو می‌شمارد و به علت قدرت و سیطره و توانمندی پادشاهان فارس، تعبیر «ملک الملوک» را لایق آنان می‌داند. علاقه مندی‌های ایرانیان را یاد می‌کند و بحث نه چندان طولانی درباره تاریخ پادشاهی ایران ارائه می‌دهد. بعضی از کتب ایرانیان را ذکر می‌کند و آنان را مردمی موحد و تابع دین نوح می‌شمارد که بعدها توسط زردشت مجوس شدند.
نویسنده در باب چهارم که مهم‌ترین و طولانی ترین بخش است، طی ده فصل به تاریخچه علم در میان اقوام علاقه مند به آن می‌پردازد و از آنجایی که سرچشمه دانش و دین را هندیان می‌داند، فصل نخست را به آنان اختصاص می‌دهد. ضمن اعتراف به کمبود منابع جهت اطلاع از هند، آنان را در بسیاری علوم و دانش‌ها برتر از دیگران می‌شمارد. آنان را موحد می‌داند و ظواهر شرک آمیز ادیان هندی را توجیه می‌کند. در فصل دوم به قوم فارس می‌پردازد و آنان را قومی شریف، باعزت، سیاستمدار و عدالت جو می‌شمارد و به علت قدرت و سیطره و توانمندی پادشاهان فارس، تعبیر «ملک الملوک» را لایق آنان می‌داند. علاقه مندی‌های ایرانیان را یاد می‌کند و بحث نه چندان طولانی درباره تاریخ پادشاهی ایران ارائه می‌دهد. بعضی از کتب ایرانیان را ذکر می‌کند و آنان را مردمی موحد و تابع دین نوح می‌شمارد که بعدها توسط زردشت مجوس شدند.