پرش به محتوا

آئینه حسن: خاطراتی از ویژگیهای ممتاز امام خمینی(س): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'می توان' به 'می‌توان'
جز (جایگزینی متن - 'می فرمود' به 'می‌فرمود')
جز (جایگزینی متن - 'می توان' به 'می‌توان')
خط ۵۰: خط ۵۰:
'''آقای احمد زرگر'''  
'''آقای احمد زرگر'''  


صبح یکی از روزهای زمستان سال 1367 که همه شدت سرمای آن را به یاد دارند، به خصوص برفی که توی شمیران می آمد. امام زنگ زدند سراسیمه خدمت ایشان رسیدم، دیدم اتاق ایشان کاملاً سرد است. امام درب را باز کردند، فقط یک زیر پیراهن تن ایشان بود که آن هم به خاطر چسلیت(نوعی چسب که در پزشکی استفاده می شود) عوض کردند. ما آن را در آوردیم، من از ایشان خواستم درب اتاق را ببندم. ایشان فرمودند: نه، موقع برگشتن دست به شوفاژ زدم، شوفاژ هم خاموش بود. تنها چیزی که در توجیه می توان گفت، این بود که امام با آن بدن نحیف، کسی نبود که بگوییم چربی بدنش آنقدر زیاد باشد تا گرمی بدن را تأمین کند. این پیرمرد نحیف رنجور می خواست زمستان سال 67 را بفهمد. آن مردمی را که حالا نفت ندارند، چه می کشند.
صبح یکی از روزهای زمستان سال 1367 که همه شدت سرمای آن را به یاد دارند، به خصوص برفی که توی شمیران می آمد. امام زنگ زدند سراسیمه خدمت ایشان رسیدم، دیدم اتاق ایشان کاملاً سرد است. امام درب را باز کردند، فقط یک زیر پیراهن تن ایشان بود که آن هم به خاطر چسلیت(نوعی چسب که در پزشکی استفاده می شود) عوض کردند. ما آن را در آوردیم، من از ایشان خواستم درب اتاق را ببندم. ایشان فرمودند: نه، موقع برگشتن دست به شوفاژ زدم، شوفاژ هم خاموش بود. تنها چیزی که در توجیه می‌توان گفت، این بود که امام با آن بدن نحیف، کسی نبود که بگوییم چربی بدنش آنقدر زیاد باشد تا گرمی بدن را تأمین کند. این پیرمرد نحیف رنجور می خواست زمستان سال 67 را بفهمد. آن مردمی را که حالا نفت ندارند، چه می کشند.


'''آیت‌الله سید محمد صادق لواسانی'''  
'''آیت‌الله سید محمد صادق لواسانی'''