پرش به محتوا

بوستان: تفاوت میان نسخه‌ها

۱ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۶ ژوئن ۲۰۲۳
جز
جز (جایگزینی متن - '}}↵↵↵'''' به '}} '''')
 
خط ۴۸: خط ۴۸:


[[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدى]] دست يافتن به چنين عشقى والا و معنوى- نه عشق صورى و از پى رنگ را- كه رمز تكامل روحى آدمى در آن است- چونان عارفان صاحبدل روشن ضمير، در تهذيب نفس و زدودن زنگارهاى درونى و صفاى قلب مى‌شناسد و با توجه به اهميت چنين عشقى است كه عقيده دارد:
[[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدى]] دست يافتن به چنين عشقى والا و معنوى- نه عشق صورى و از پى رنگ را- كه رمز تكامل روحى آدمى در آن است- چونان عارفان صاحبدل روشن ضمير، در تهذيب نفس و زدودن زنگارهاى درونى و صفاى قلب مى‌شناسد و با توجه به اهميت چنين عشقى است كه عقيده دارد:
{{شعر}}{{ب|''هركو شراب عشق نخوردست و درد درد''|2=''آن است كز حيات جهانش نصيب نيست ''}}{{پایان شعر}}
{{شعر}}{{ب|''هركو شراب عشق نخوردست و درد درد''|2=''آن است كز حيات جهانش نصيب نيست ''}}{{پایان شعر}}


او عشقبازى را از نفس‌پرستى جدا مى‌داند و حريم عشق معنوى را بسى بالاتر از آن مى‌شناسد كه به شهوات و تمايلات نفسانى آلوده گردد. بنابراین به اعتقاد او، حتى علمى كه انسان را به قلمرو عشق حقيقى رهنمون نشود و به خداى نرساند، چيزى جز گمراهى و جهالت نيست.
او عشقبازى را از نفس‌پرستى جدا مى‌داند و حريم عشق معنوى را بسى بالاتر از آن مى‌شناسد كه به شهوات و تمايلات نفسانى آلوده گردد. بنابراین به اعتقاد او، حتى علمى كه انسان را به قلمرو عشق حقيقى رهنمون نشود و به خداى نرساند، چيزى جز گمراهى و جهالت نيست.
خط ۶۵: خط ۶۴:


وى در بهره‌گيرى از آرايه‌هاى ادبى، برخلاف بسيارى ديگر از سخن‌سرايان، اندازه نگه داشته است و با آگاهى از تمام امكانات و ظرفيت‌هاى زبانى و با شناخت دقيقى كه از ويژگى‌هاى روان‌شناسى واژه‌ها و تركيب‌ها دارد، دست به آفرينش زده و تقليدپذيرترين شعرها را مى‌سرايد كه به درستى «سهل ممتنع» ناميده شده است.يكى از شگردهاى شيرين سعدى، بزينى واژه‌ها و تركيب‌هاست. ذوق سليم او در عين آنكه حكايت‌ها را به روانى و شيوايى مى‌پردازد، شايسته‌ترين واژه‌ها را نيز در پيوند با هم برمى‌گزيند و آن‌ها را چون مرواريدهاى مناسبى در رشته سخن مى‌كشد. در داستان حاتم طايى (باب دوم) مى‌خوانيم:
وى در بهره‌گيرى از آرايه‌هاى ادبى، برخلاف بسيارى ديگر از سخن‌سرايان، اندازه نگه داشته است و با آگاهى از تمام امكانات و ظرفيت‌هاى زبانى و با شناخت دقيقى كه از ويژگى‌هاى روان‌شناسى واژه‌ها و تركيب‌ها دارد، دست به آفرينش زده و تقليدپذيرترين شعرها را مى‌سرايد كه به درستى «سهل ممتنع» ناميده شده است.يكى از شگردهاى شيرين سعدى، بزينى واژه‌ها و تركيب‌هاست. ذوق سليم او در عين آنكه حكايت‌ها را به روانى و شيوايى مى‌پردازد، شايسته‌ترين واژه‌ها را نيز در پيوند با هم برمى‌گزيند و آن‌ها را چون مرواريدهاى مناسبى در رشته سخن مى‌كشد. در داستان حاتم طايى (باب دوم) مى‌خوانيم:
{{شعر}}{{ب|''زمين مرده و ابر گريان بر او''|2=''صبا كرده بار دگر جان در او ''}}{{ب|''به منزلگه حاتم آمد فرود''|2=''برآسود چون تشنه بر زنده‌رود''}}{{پایان شعر}}
{{شعر}}{{ب|''زمين مرده و ابر گريان بر او''|2=''صبا كرده بار دگر جان در او ''}}{{ب|''به منزلگه حاتم آمد فرود''|2=''برآسود چون تشنه بر زنده‌رود''}}{{پایان شعر}}


در اين دو بيت- به جز اينكه تصوير زيبا و زنده‌اى از بارندگى ديده مى‌شود، واژه‌هاى «مرده، گريان، جان، فرود، تشنه و زنده» به شايستگى با هم در پيوسته‌اند تا بر آهنگ معنوى بيت بيفزايند. اما آنچه از اين هم زيباتر رخ نموده، واژه زنده‌رود است. شاعر مى‌توانست مثلاًبه جاى «زنده»؛ واژه آشناى «طرف» را به كار برد و بگويد «برآسود چون تشنه بر طرف رود»، اما مى‌بينيم كه پيوند واژه «زنده» با واژه‌هاى ديگر اين دو بيت به ويژه تقابل آن با زمين مرده چگونه بيت را بركشيده است و بخش عمده واژه «فرود» (رود) با «تشنه» و «زنده رود» در پيوند است. سعدى بى‌گمان فعل «فرود آمدن» را براى همين منظور برگزيده است.
در اين دو بيت- به جز اينكه تصوير زيبا و زنده‌اى از بارندگى ديده مى‌شود، واژه‌هاى «مرده، گريان، جان، فرود، تشنه و زنده» به شايستگى با هم در پيوسته‌اند تا بر آهنگ معنوى بيت بيفزايند. اما آنچه از اين هم زيباتر رخ نموده، واژه زنده‌رود است. شاعر مى‌توانست مثلاًبه جاى «زنده»؛ واژه آشناى «طرف» را به كار برد و بگويد «برآسود چون تشنه بر طرف رود»، اما مى‌بينيم كه پيوند واژه «زنده» با واژه‌هاى ديگر اين دو بيت به ويژه تقابل آن با زمين مرده چگونه بيت را بركشيده است و بخش عمده واژه «فرود» (رود) با «تشنه» و «زنده رود» در پيوند است. سعدى بى‌گمان فعل «فرود آمدن» را براى همين منظور برگزيده است.