|
|
خط ۲۵: |
خط ۲۵: |
| | پیش از = | | | پیش از = |
| }} | | }} |
| '''پا به پای آفتاب: گفتهها و ناگفتهها از زندگی امام خمینی(س)''' توسط [[ستوده، امیررضا|امیررضا ستوده]] گردآوری و تدوین شده است. | | '''پا به پای آفتاب: گفتهها و ناگفتهها از زندگی امام خمینی(س)''' مجموعهای است که توسط [[ستوده، امیررضا|امیررضا ستوده]] گردآوری و تدوین شده است و حکایت گفتهها و ناگفتههایی از زندگانی [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمینی(س)]] است. این مجموعه، خاطرات و مصاحبههایی درباره [[موسوی خمینی، سید روحالله|حضرت امام]] میباشد.برخي ديگر از خاطرات نيز از مصاحبهها و مقالات چاپ شده در روزنامهها و مجلات استخراج شده است و پارهاي نيز برگرفته از مصاحبههاي پخش شده از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ايران است. |
|
| |
|
| اینک ما در زمانه غیبت به سر میبریم و برای جبران خسارت قرن های پیش، تنها یک راه پیش رو داریم. ثبت دقیق و کامل خاطرات، سرگذشتها و لحظه های زندگی، اندیشه، اعمال و گفتار اولیای خدا و مردان الهی- که هیچ زمانهای خالی از آنها نخواهد ماند- و انتشار و ترویج آن، با این همه باید به خاطر داشت که تنها ثبت «سیر» زندگی این بزرگان نیست و باید «سیره» آنان را نیز حفظ کرد و اشاعه داد.
| | مجموع این مطالب در شش جلد تنظیم شده است. |
|
| |
|
| بیتردید در زمانه حاضر ثبت و اشاعه سیر و سیره هیچ یک از بندگان خاص خدا واجبتر و مؤثرتر از تدوین و نشر سیره [[موسوی خمینی، سید روحالله|حضرت امام خمینی]]، نیست.
| | '''جلد اول:''' |
|
| |
|
| مردی شگفت که مجموعه اضداد بود و تأمل در ژرفای وجودش اندیشهسوز است. مردی که بزرگترین حرکت و انقلاب قرن حاضر را پدید آورد، راهبری کرد، به سرانجام رساند و با کفر و ستم به ستیزی بیامان پرداخت و تمامی زرمداران و زورمداران و تزویرپیشگان را با هراسی ابدی از نام خویش دست به گریبان ساخت و در همان حال بال های فروتنی خویش را در برابر مؤمنان و ستمدیدگان بر خاک فرود آورد و نیمه شبان در پیشگاه کبریایی معبود خویش، سجاده را با اشک چشمان خدایش دریا ساخت.
| | فصل اول یا همان جلد اول مربوط به روایت اهل بیت و بستگان امام از ایشان است.این فصل به ترتیب سنی راویان خاطرات منظم شده است. از این رو ابتدا خاطرات [[آیتالله پسندیده]] را آمده و سپس خاطرات همسر امام و سپس سایر اعضای خانواده. |
|
| |
|
| پا به پای آفتاب حکایت همان مرد است. گفتهها و ناگفتههایی از زندگانی [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمینی(س)]]. این مجموعه، خاطرات و مصاحبههایی درباره [[موسوی خمینی، سید روحالله|حضرت امام]] میباشد.برخي ديگر از خاطرات نيز از مصاحبهها و مقالات چاپ شده در روزنامهها و مجلات استخراج شده است و پارهاي نيز برگرفته از مصاحبههاي پخش شده از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ايران است.
| | در بخشی از این کتاب مرحوم حجتالاسلام [[سید احمد خمینی]] درباره دوران تحصیل امام فرمایید؛ ظاهرًا امام در سن 21 سالگی وارد حوزه اراک شدند، مرحوم [[حائری یزدی، عبدالکریم|آیتالله حائری]] از اراک برای زیارت به قم میآیند. در قم تعدادی از علماء به گرد ایشان جمع می شوند و از ایشان درخواست میکنند که در قم ماندگار شوند، وقتی ایشان در قم میمانند حضرت امام نزد مرحوم [[حائری یزدی، عبدالکریم|آیتالله حائری]]، بیشتر دروس مقدماتی را فرا میگیرند. |
| | |
| مجموع این مطالب در شش جلد تنظیم شده است. فصل اول یا همان جلد اول مربوط به روایت اهل بیت و بستگان امام از ایشان است.این فصل به ترتیب سنی راویان خاطرات منظم شده است. از این رو ابتده خاطرات [[آیتالله پسندیده]] را می خوانیم. سپس خاطرات همسر امام و سپس سایر اعضای خانواده.
| |
| | |
| مرحوم حجتالاسلام [[سید احمد خمینی]] لطفا درباره دوران تحصیل امام مطالبی را بیان فرمایید؛ ظاهرًا امام در سن 21 سالگی وارد حوزه اراک شدند، مرحوم [[حائری یزدی، عبدالکریم|آیتالله حائری]] از اراک برای زیارت به قم میآیند. در قم تعدادی از علماء به گرد ایشان جمع می شوند و از ایشان درخواست میکنند که در قم ماندگار شوند، وقتی ایشان در قم میمانند حضرت امام نزد مرحوم [[حائری یزدی، عبدالکریم|آیتالله حائری]]، بیشتر دروس مقدماتی را فرا میگیرند. | |
|
| |
|
| امام، فلسفه را نزد مرحوم [[رفیعی قزوینی، سید ابوالحسن|آیتالله رفیعی]] فرا میگیرند. درس منظومه را نزد ایشان و شرح اسفار را نزد آقای [[سیدابوالحسنی قزوینی|سید ابوالحسنی قزوینی]] بهره میگیرند. امام مقدار زیادی از اسفار را با مرحوم [[کمرهای، محمدباقر|کمره ای]] مباحثه میکنند. | | امام، فلسفه را نزد مرحوم [[رفیعی قزوینی، سید ابوالحسن|آیتالله رفیعی]] فرا میگیرند. درس منظومه را نزد ایشان و شرح اسفار را نزد آقای [[سیدابوالحسنی قزوینی|سید ابوالحسنی قزوینی]] بهره میگیرند. امام مقدار زیادی از اسفار را با مرحوم [[کمرهای، محمدباقر|کمره ای]] مباحثه میکنند. |
خط ۴۳: |
خط ۳۹: |
| حضرت امام نزد آقای [[شاهآبادی، محمدعلی|شاهآبادی]] شرح نصوص را خواندند و همچنین [[مفاتیح الغیب]] را. | | حضرت امام نزد آقای [[شاهآبادی، محمدعلی|شاهآبادی]] شرح نصوص را خواندند و همچنین [[مفاتیح الغیب]] را. |
|
| |
|
| لطفا قدری درباره تألیفات امام توضیح دهید؟
| | در ارتباط با تألیفات امام اولین کتاب وی حاشیه به رأس الجالوت بود. بعد شرح مستقلی بر این حدیث نوشتند. |
| | |
| اولین کتاب وی حاشیه به رأس الجالوت بود. بعد شرح مستقلی بر این حدیث نوشتند. | |
| | |
| در سن 27 سالگی [[مصباح الهداية إلی الخلافة والولاية|مصباح الهدایه]] و در سن 29 سالگی شرحی بر [[شرح دعاء السحر|دعای سحر]] را نگاشتند. هنوز متأهل نشده بود که اربعین حدیث را تألیف کردند….
| |
|
| |
| اگر ممکن است قدری در مورد فعالیتهای امام در حوزه علمیه قم، تا پیش از پانزده خرداد صحبت کنید؟
| |
| | |
| ایشان در کنار تهذیب نفس از فعالیتهای سیاسی غافل نبودند، چه در زمان آقای [[حائری یزدی، عبدالکریم|حائری]]، چه در زمان مرحوم [[بروجردی، سید حسین|آیت الله بروجردی]]. ایشان به تلخی از آن دوران یاد می کند و متذکر می شوند: دوران بسیار سختی بر ما گذشت. حتی نقل میکردند: من و چند نفر دیگر برای اینکه مورد هجوم حمله رضاخان قلدر قرار نگیریم روزها قبل از طلوع آفتاب به محلی بیرون از شهر قم میرفتیم و وقتی هوا تاریک می شد دوباره به خانه برمیگشتیم تا بتوانیم به درس و مباحثه برسیم و در عین حال دست از لباسمان نکشیم.
| |
| در قضیه اعدام [[نواب صفوی]] و سایر اعضای فداییان اسلام، امام از مرحوم آقای [[بروجردی، سید حسین|بروجردی]] و مراجع دلخور شدند که چرا موضع محکمی بر ضد دستگاه شاه نگرفتند و آنان را نجات ندادند. امام در این قضیه خیلی صدمه روحی خوردند. در آن اوضاع و احوال، شرایط به گونه ای بود که از دیدگاه متحجران مبارزه با شاه ننگ بود….
| |
| | |
| لطفا مقداری نیز از ماجراهایی بگویید که در زمان اقامت امام در پاریس رخ داد.
| |
| | |
| پس از دو روز توقف به دهی در هفت فرسنگی در پاریس به نام نوفل لوشاتو رفتیم. آنجا منزل آقای عسگری بود…. رفت و آمدهای سیاستمداران ایرانی شروع شد. از ایران و کشورهای اروپایی، آسیایی و آمریکا تقریباً همه آمدند و گفتند: «به رفتن شاه راضی شوید، زیرا آمریکا و ارتش را نمی شود شکست داد.» ولی امام فرمودند: «شما به مردم کاری نداشته باشید. آنان جمهوری اسلامی را میخواهند. اگر بخواهید این مطالب را شما بگویید، شما را به مردم معرفی می کنم.»آیا در نخستین انتخابات ریاست جمهوری، امام به بنیصدر رأی دادند یا نه؟
| |
| | |
| امام به بنی صدر رأی ندادند. این را فقط من میدانم. من نزد امام بودم.در آن موقع حال امام بسیار بد بود. یعنی چند ساعت قبل از آوردن صندوق رأی، یک شوک به امام دست داده بود. این را فراموش نمی کنم که در همان حال که پزشکان اجازه نمی دادند امام حرف بزنند، ایشان با چشم به من اشاره کردند، من گوشم را بردم نزدیک دهانشان و ایشان به سختی فرمودند: «اگر حادثه اتفاق افتاد، تا شب کسی را مطلع نکنید».
| |
|
| |
|
| آیا [[موسوی خمینی، سید روحالله|حضرت امام]] به رشته خاصی از ورزش علاقهمند بودند؟ امام ورزش را دوست داشتند، ولی رشته خاصی را ترجیح نمیدادند.شاید بشود گفت که به کشتی و ورزش باستانی بیشتر علاقه داشتند، ولی ژیمناستیک بیشتر از سایر ورزشها جلب نظر ایشان را میکرد.
| | در سن 27 سالگی [[مصباح الهداية إلی الخلافة والولاية|مصباح الهدایه]] و در سن 29 سالگی شرحی بر [[شرح دعاء السحر|دعای سحر]] را نگاشتند. هنوز متأهل نشده بود که اربعین حدیث را تألیف کردند…. <ref> ر.ک: بینام، ص67-69</ref> |
|
| |
|
| آیا نظر حضرت امام راجع به موسیقی قبل و بعد انقلاب تفاوت داشت؟ بله، آقا اصلاً آن دو دوره را دو چیز می دانند. یک روزی مقام رهبری، آقای هاشمی، آقای موسوی نخست وزیر و آقای [[موسوی اردبیلی، سید عبدالکریم|موسوی اردبیلی]] و من جلسه داشتیم که امام وارد شدند. تلویزیون یکی از آهنگ های شجریان را گذاشته بود. امام آمدند و نشستند. آقای هاشمی به امام گفتند: «آقا شما که قبلاً موسیقی را حرام میدانستید، چرا الان حرام نمیدانید؟«امام گفتند:» من الان هم همین موسیقی را اگر از رادیوی عربستان پخش شود، حرام میدانم. من خبر رادیوی شاه را هم حرام می دانستم. موسیقی اش که جای خود دارد. اما این موسیقی از نظام اسلامی پخش می شود و حلال است ».
| | '''جلد دوم:''' |
|
| |
|
| مرحوم حجت الاسلام [[اشراقی، شهابالدین|شهابالدین اشراقی]]
| | در دومين كتاب از مجموعه »پاي به پاي آفتاب »گفته و ناگفتههايي از زندگي امام خميني )ره( از قول اعضاي دفتر و كاركنان بيت ايشان بازگو ميشود .از جمله اين افراد عبارتاند از« :حجت االسالم و المسلمين علي اكبر آشتياني«، »هاني افسريان«، »حجت االسالم و المسلمين سيد مهدي امام جماراني«، »حجت االسالم و المسلمين محمدعلي انصاري كرماني«، »خانم ربابه افقي«، »سيد احمد بهاء الديني«، »آيتاهلل محمدرضا توسلي«، »حجت االسالم و المسلمين سيد محمود دعايي .« گفتني است مجموعه حاضر در شش مجلد تدوين شده است كه در هر جلد از آن گوشههايي از زندگي امام در قالب خاطراتي از نزديكان و ياران ايشان منعكس ميگردد . |
|
| |
|
| مرحوم [[خمینی، سید مصطفی|آیتالله سید مصطفی]] می گفتند: «پس از دو ماه که امام در ترکیه محبوس بودند، خدمت ایشان رسیدم و دیدم امام پرده های اتاق را در آن دو ماه کنار نزدهاند. یعنی دو ماه در اتاقی به سر برده و بیرون را تماشا نکرده بودند. گفتم: چرا این کار را کردید؟ امام در جواب فرمودند: برای چه این کار را بکنم؟
| | '''جلد سوم:''' |
|
| |
|
| برای ایشان این مسائل مطرح نبود. بیرون برای ایشان تماشا نداشت. من از ایشان خواستم که پرده را کنار بزنم. امام به خاطر من موافقت کردند و بعد از دو ماه، منظره بیرون را که بسیار وسیع و گلکاری شده بود، دیدند. این نشان دهنده حالت روحی امام بود که زندان و تبعید برای ایشان مفهوم نداشت.
| | در این جلد از مجموعه پابه پای آفتاب به روایت یاران، شاگردان و دوستان حضرت امام پرداخته شده است. این کتاب به خاطراتی از حجتاالسالم و المسلمین عبدالعلی قرهی، آیتاهلل سید جعفر کریمی، حجتاالسالم و المسلمین سید علی اکبر محتشمی، حجتاالسالم و المسلمین علی اکبر مسعودی خمینی، حجتاالسالم و المسلمین محمدرضا ناصری، آیتاهلل سید علی خامنهای، آقای شمس آلاحمد، حجتاالسالم و المسلمین احمد احمدی، آیتاهلل محمدعلی اراکی، حجتاالسالم و المسلمین رضا استادی، آیتاهلل محمد امامی کاشانی، آیتاهلل ابراهیم امینی، آیتاهلل سیدرضا بهاءالدینی، آیتاهلل شیخ علی پناه اشتهاردی، حجتاالسالم و المسلمین مرتضی تهرانی، عالمه محمدتقی جعفری، حجتاالسالم و المسلمین محمد جعفری اراکی، حجتاالسالم و المسلمین حیدر علی جاللی خمینی اختصاص دارد. گوشههايي از زندگي امام خميني )ره( که در خاطرات ياران، بستگان و نزديكان ايشان منعكس ميگردد؛ برخي از آنها براي نخستين بار در این کتاب بازگو ميشوند. |
|
| |
|
| ًخانم فریده مصطفوی لطفا خودتان را معرفی کنید؟
| | '''جلد چهارم:''' |
|
| |
|
| من فریده مصطفوی، دومین دختر حضرت امام هستم.
| | »حاوي گفتهها و ناگفتههايي است از زندگي امام خميني )ره( كه در قالب خاطرات نزديكان، ياران و شاگردان ايشان روايت شده است. این کتاب دربردارنده خاطرات و مصاحبههایی با افراد ذیل میباشد: آیتاهلل محمد ابراهیم جناتی، مهدی چمران، حائری شیرازی، حسن حبیبی، استاد حجت همدانی، حجتاالسالم و المسلمین سید محمد باقر حجتی، شهید دکتر سید محمد حسینی بهشتی، عبدالکریم حقشناس، دکتر کمال خرازی، آیتاهلل ابوالقاسم خزعلی، آیتاهلل صادق خلخالی، آیتاهلل سید مصطفی خوانساری و حجتاالسالم و المسلمین سید هاشم دستغیب، حجتاالسالم و المسلمین علی دوانی، مرحوم آیتاهلل عبدالرحیم ربانی شیرازی، مرحوم حجتاالسالم و المسلمین محمد مهدی ربانی املشی، مرحوم آقای صادق شاهآبادی، آیتاهلل جعفر سبحانی ....... |
|
| |
|
| ًلطفا در مورد نام خانوادگی امام و خودتان توضیح دهید؟
| | '''جلد پنجم:''' |
|
| |
|
| چون امام از خمین به حوزه آمده بودند، در مدرسه فیضیه به نام خمینی معروف شدند. یعنی هر طلبهای میخواست بگوید فلانی، میگفت آن شخص که از خمین آمد یا سید خمینی، یواش یواش ایشان به خمینی مشهور شدند بعد، قرار شد افراد شناسنامه بگیرند و بنا بر این شد که هرکس نام خانوادگی انتخاب کند. در آن زمان حضرت امام، نام خانوادگی «مصطفوی» را دوست داشتند. حال به چه دلیل، ما نمیدانیم. ایشان نام مصطفوی را انتخاب کردند. عموی بزرگم »پسندیده» را و عموی دیگرم «هندی» را، به همین جهت، نام خانوادگی هر کدام از آنان متفاوت است.
| | . این کتاب به خاطراتی از حجتاالسالم عباسعلی عمید زنجانی، آیتاهلل محمد فاضل لنکرانی، حجتاالسالم و المسلمین محمد فاضلی اشتهاردی، سردار سرتیپ حاج علی فضلی، حجتاالسالم لطفعلی فقیهی، حجتاالسالم و المسلمین محمد علی فیض، آیتاهلل سید محمد صادق لواسانی، آیتاهلل محمد محمدی گیالنی، مرتضی مرتضایی، آیتاهلل محمدهادی معرفت، آیت ّ اهلل علیرضا ممجد، حجتاالسالم و المسلمین سید علی غیوری، آیتاهلل حسین مظاهری، آیتاهلل محمد صادق کرباسچی )تهرانی(، حجتاالسالم و المسلمین عباس محفوظی اختصاص دارد. |
|
| |
|
| شما اطلاع داشتید که بیماری حضرت امام چنین سرانجامی دارد؟
| | '''جلد ششم:''' |
|
| |
|
| خیر، پزشکان هم خیلی دیر فهمیدند. یعنی روزی که معده حضرت امام خونریزی کرد، فردایش آندوسکوپی کردند و این بیماری را تشخیص دادند و به حضرت امام گفتند: اگر عمل نکنیم، احتمال دارد تا سه یا شما شش ماه دیگر، خونریزی معده همراه با درد داشته باشید که قطعا را از بین میبرد. اگر عمل کنید یا 15 سال عمر خوب خواهید داشت یا مؤثر نمیافتد. <ref> ر.ک: بینام، ص67-69</ref>
| | ششمين شماره از مجموعه »پا به پاي آفتاب »حاوي گفتهها و ناگفتههايي از زندگي امام خميني )ره( است كه از قول ياران، شاگردان و نزديكان ايشان بازگو ميشود . برخي از اين افراد عبارتاند از :شهيد حجت االسالم و المسلمين فضلاهلل محالتي، سيد محمد مهري، حجت االسالم و المسلمين علي اكبر ناطق نوري، آيتاهلل سيد احمد نجفي، مرحوم آيتاهلل ريحاناهلل نخعي گلپايگاني، عباسعلي وكيلي، آيتاهلل سيد اسماعيل هاشمي، حجتاالسالم و المسلمين علي اكبر هاشمي رفسنجاني، و آيت اهلل محمد يزدي .در بخشي از كتاب حاضر نيز خاطراتي از گروه پزشكي درباره امام بازگو شده كه از جمله راويان، عبارتاند از :دكتر اسدزاده، دكتر اعلمي هرندي، دكتر هدايتاهلل الياسي، دكتر دوايي، دكتر زالي، دكتر ايرج فاضل، دكتر عليرضا يلدا . |
|
| |
|
| ==پانويس == | | ==پانويس == |