۱۰۶٬۸۳۷
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== وابستهها == ' به '==وابستهها== {{وابستهها}} ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'می شود' به 'میشود') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
جلد اول، دربردارنده مجموعا 293 حکایت و مطلب میباشد که از جمله آنها میتوان به حکایتی اشاره نمود که در آن، [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] در زمان خلافت خود با یک مسیحی بر سر زرهی که متعلق به آن حضرت بوده و از ایشان سرقت شده، اختلاف پیدا کرده و برای حل این اختلاف، به نزد قاضی میروند، اما زمانی که قاضی از آن حضرت بینهای دال بر ملکیت ایشان نسبت به آن زره درخواست میکنند و آن حضرت بینهای در اختیار ندارند، قاضی حکم به ملکیت مسیحی بر زره میکند. در این هنگام، فرد مسیحی که عدالت آن حضرت را میبیند، اعتراف میکند که زره متعلق به ایشان بوده و مسلمان میشود<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص7</ref>. | جلد اول، دربردارنده مجموعا 293 حکایت و مطلب میباشد که از جمله آنها میتوان به حکایتی اشاره نمود که در آن، [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] در زمان خلافت خود با یک مسیحی بر سر زرهی که متعلق به آن حضرت بوده و از ایشان سرقت شده، اختلاف پیدا کرده و برای حل این اختلاف، به نزد قاضی میروند، اما زمانی که قاضی از آن حضرت بینهای دال بر ملکیت ایشان نسبت به آن زره درخواست میکنند و آن حضرت بینهای در اختیار ندارند، قاضی حکم به ملکیت مسیحی بر زره میکند. در این هنگام، فرد مسیحی که عدالت آن حضرت را میبیند، اعتراف میکند که زره متعلق به ایشان بوده و مسلمان میشود<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص7</ref>. | ||
در جلد دوم، مجموعا 269 حکایت، نقل شده است. از جمله این حکایات، میتوان به حکایتی مربوط به برادر حاتم طایی اشاره نمود بدین مضمون که پس از وفات حاتم، برادرش قصد داشت تا راه او را ادامه داده تا مانند او دارای اسم و | در جلد دوم، مجموعا 269 حکایت، نقل شده است. از جمله این حکایات، میتوان به حکایتی مربوط به برادر حاتم طایی اشاره نمود بدین مضمون که پس از وفات حاتم، برادرش قصد داشت تا راه او را ادامه داده تا مانند او دارای اسم و رسمیشود، اما مادرش به او گفت: تو هرگز مانند حاتم نخواهی شد، پس بیهوده خود را خسته مکن. وی پرسید: چرا مرا از این کار منع میکنی، درحالیکه حاتم برادرم و مانند من بود. مادرش گفت: تو هرگز مانند او نبودی؛ زیرا زمانی که هر دو شیرخوار بودید، حاتم هیچگاه از شیر من نمینوشید، مگر آنکه کودک دیگری از پستان دیگرم شیر مینوشید، اما زمانی که تو شیر میخوردی، اگر کودک دیگری داخل میشد، تا زمان خروج او گریه میکردی<ref>ر.ک: همان، ج2، ص51</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |