پرش به محتوا

نجم‌الدین کبری پیر ولی تراش: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'می کنند' به 'می‌کنند'
جز (جایگزینی متن - '.ر' به '. ر')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'می کنند' به 'می‌کنند')
خط ۳۵: خط ۳۵:
ساختار کتاب نقدی ـ تحلیلی است و در عین حال بیان بخشی از تاریخ را هم به همراه خود دارد. خواهی نخواهی از آنجا که زندگی شیخ در قرن شش و هفت مدّ نظر است نظری بر تاریخ آن دوران نیز الزام می‌شود و ما به تا اندازه‌ای با بلاد گوناگون و افرادی که در تعامل با شیخ بودند مواجه می‌شویم که اگر وجود شیخ نبود شاید برخی از این افراد را هرگز مورد توجّه قرار نمی‌دادیم.
ساختار کتاب نقدی ـ تحلیلی است و در عین حال بیان بخشی از تاریخ را هم به همراه خود دارد. خواهی نخواهی از آنجا که زندگی شیخ در قرن شش و هفت مدّ نظر است نظری بر تاریخ آن دوران نیز الزام می‌شود و ما به تا اندازه‌ای با بلاد گوناگون و افرادی که در تعامل با شیخ بودند مواجه می‌شویم که اگر وجود شیخ نبود شاید برخی از این افراد را هرگز مورد توجّه قرار نمی‌دادیم.


از بخشی از مقدّمه چنین حاصل می‌شود که این کتاب در همان مجموعه مشاهیر عرفان و فلسفه بوده و هفتمین کتاب آن مجموعه منظور می شود، چنانکه نویسنده می‌گوید: و امّا هفتمین کتاب از این مجموعه به عارفی بزرگ و بی نظیر که اختصاصات ویژه‌ای دارد اختصاص یافته است. حضرت شیخ [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]]، فقیه، اصولی، متکلّم، فیلسوف، محدّث، مفسّر، عارف و صوفی نامداری که دارای دو لقب منحصر به فرد است، یکی «پیر ولی تراش» و دیگر «شیخ شهید»! کارهای بزرگی که او در سلوک عملی و بیان نظریّات عرفانی به انجام رسانیده سبب شده تا بخش اعظمِ فرهنگ عرفانی را در آراء و آثار او و خلفای دانشمند او بیابیم. اعمال و سلوک عجیب او با آن همه دانش و معرفت از او مردی ساخته که برخی «اَبَر مرد» تاریخ عرفانش دانسته‌اند، به هر جهت با همه ی عظمت و بزرگی او عجیب است که تا همین زمان نیز ناشناخته باقی مانده است و بسیاری گمان می کنند که او همان نجم رازی است و این در حالی است که وی مرید و شاگرد آن شیخ کبیر است و باز عجیب است که شاگرد از استاد شناخته تر و مشهورتر است. و این را باید به حساب جفای روزگار، بی دقّتی و کم کاری محقّقان، و شاید هم بی انصافیّ برخی از کم دانان طریقت و مغرضان تصوّف گذاشت<ref>مقدّمه، صص 10-9</ref>.
از بخشی از مقدّمه چنین حاصل می‌شود که این کتاب در همان مجموعه مشاهیر عرفان و فلسفه بوده و هفتمین کتاب آن مجموعه منظور می شود، چنانکه نویسنده می‌گوید: و امّا هفتمین کتاب از این مجموعه به عارفی بزرگ و بی نظیر که اختصاصات ویژه‌ای دارد اختصاص یافته است. حضرت شیخ [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]]، فقیه، اصولی، متکلّم، فیلسوف، محدّث، مفسّر، عارف و صوفی نامداری که دارای دو لقب منحصر به فرد است، یکی «پیر ولی تراش» و دیگر «شیخ شهید»! کارهای بزرگی که او در سلوک عملی و بیان نظریّات عرفانی به انجام رسانیده سبب شده تا بخش اعظمِ فرهنگ عرفانی را در آراء و آثار او و خلفای دانشمند او بیابیم. اعمال و سلوک عجیب او با آن همه دانش و معرفت از او مردی ساخته که برخی «اَبَر مرد» تاریخ عرفانش دانسته‌اند، به هر جهت با همه ی عظمت و بزرگی او عجیب است که تا همین زمان نیز ناشناخته باقی مانده است و بسیاری گمان می‌کنند که او همان نجم رازی است و این در حالی است که وی مرید و شاگرد آن شیخ کبیر است و باز عجیب است که شاگرد از استاد شناخته تر و مشهورتر است. و این را باید به حساب جفای روزگار، بی دقّتی و کم کاری محقّقان، و شاید هم بی انصافیّ برخی از کم دانان طریقت و مغرضان تصوّف گذاشت<ref>مقدّمه، صص 10-9</ref>.




خط ۵۸: خط ۵۸:
در فصلی دیگر به مسئله‌ی پیر طریقت و ضرورت آن در تصوّف و عرفان توجّه شده است و مقوله‌ی پیر و مرشد را از مناظر گوناگون و از دید عارفان بزرگی چون: [[مولانا]]، [[ابوعلی جوزجانی]]، [[ابراهیم ادهم]]، [[احمد غزالی]]، [[عطار نیشابوری]]، و برخی دیگر از مشاهیر بیان کرده است. [[امیر  حسین هروی]] در [[زاد المسافرین]] به مقوله‌ی رهبری در سلوک اشارات وسیعی دارد که چنین می‌نماید برای رسیدن به مراد خود باید پیری برای آدمی وجود داشته باشد و چنانچه بدون رهبر و مرشد گامی نهاده شود احتمال گمشدن و گمراهی حتمی و قطعی است و لذا اگر کسی قصد سلوک یافت و طلب طریقت را در کار کرد باید در اوّل کار پیری آگاه را برای خود طلب کند و بعد از آن تن به سلوک بسپارد<ref>متن، ص 53</ref>.
در فصلی دیگر به مسئله‌ی پیر طریقت و ضرورت آن در تصوّف و عرفان توجّه شده است و مقوله‌ی پیر و مرشد را از مناظر گوناگون و از دید عارفان بزرگی چون: [[مولانا]]، [[ابوعلی جوزجانی]]، [[ابراهیم ادهم]]، [[احمد غزالی]]، [[عطار نیشابوری]]، و برخی دیگر از مشاهیر بیان کرده است. [[امیر  حسین هروی]] در [[زاد المسافرین]] به مقوله‌ی رهبری در سلوک اشارات وسیعی دارد که چنین می‌نماید برای رسیدن به مراد خود باید پیری برای آدمی وجود داشته باشد و چنانچه بدون رهبر و مرشد گامی نهاده شود احتمال گمشدن و گمراهی حتمی و قطعی است و لذا اگر کسی قصد سلوک یافت و طلب طریقت را در کار کرد باید در اوّل کار پیری آگاه را برای خود طلب کند و بعد از آن تن به سلوک بسپارد<ref>متن، ص 53</ref>.


[[مولانا]] نیز در [[مثنوی معنوی]] به وفور از ضرورت پیر یاد کرده و چنان می‌داند که هر که بدون مرشدی در کار شود گرفتار غولان می‌شود و به چاه فرو می افتد، و مراد از چاه نیز هواهای نفسانی است. در عین حال از آنجا که غولان راهزن و راهبران ابلیسی در لباس پیران طریقت خود را برای سالکان ظاهر می کنند این هشدار کولانا نیز از مهمّات سلوک و طریقت معنوی است که گفت:
[[مولانا]] نیز در [[مثنوی معنوی]] به وفور از ضرورت پیر یاد کرده و چنان می‌داند که هر که بدون مرشدی در کار شود گرفتار غولان می‌شود و به چاه فرو می افتد، و مراد از چاه نیز هواهای نفسانی است. در عین حال از آنجا که غولان راهزن و راهبران ابلیسی در لباس پیران طریقت خود را برای سالکان ظاهر می‌کنند این هشدار کولانا نیز از مهمّات سلوک و طریقت معنوی است که گفت:
{{شعر}}  
{{شعر}}  
{{ب|''ای بسا ابلیس آدم رو که هست''|2=''پس به هر دستی نشاید داد دست''<ref>مثنوی، د1، ب 316</ref>}}
{{ب|''ای بسا ابلیس آدم رو که هست''|2=''پس به هر دستی نشاید داد دست''<ref>مثنوی، د1، ب 316</ref>}}