۱۰۶٬۳۳۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'مقدمه ای' به 'مقدمهای') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'می آید' به 'میآید') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
ابن عربی در ابتدای رساله «روح القدس» در نامهای که به ابومحمد عبدالعزیز قرشی (مقیم تونس) به عنوان ولی خود نگاشته، از اوضاع آشفته اهل تصوف و خانقاه مصر و قاهره شکوه کرده است. وی میگوید: وقتی به این بلاد رسیدم، نخست از اهل طریقت و سیر و سلوک آن دیار پرسیدم. گفتند که بلاد مغرب، اهل حقیقتند نه طریقت و ما اهل طریقتیم نه حقیقت و همین کلام بر گمراهی این جمع کافی است که هرگز بدون طریقت نمیتوان به حقیقت رسید و به قول ابوسلیمان دارانی، این دسته از اصول؛ یعنی حقیقت با تضییع اصول؛ یعنی طریقت، خود را محروم ساختند. اینان کسانی از صوفیه هستند که تنها صوف و پشم آن را لباس تظاهر و ریا کردهاند و دنیا در قلوبشان عظیم گشته و حق در نفوسشان حقیر، حلال و حرام را تابع اهوای خود ساختهاند<ref>ر.ک: ایرانی، اکبر، ص307</ref> | ابن عربی در ابتدای رساله «روح القدس» در نامهای که به ابومحمد عبدالعزیز قرشی (مقیم تونس) به عنوان ولی خود نگاشته، از اوضاع آشفته اهل تصوف و خانقاه مصر و قاهره شکوه کرده است. وی میگوید: وقتی به این بلاد رسیدم، نخست از اهل طریقت و سیر و سلوک آن دیار پرسیدم. گفتند که بلاد مغرب، اهل حقیقتند نه طریقت و ما اهل طریقتیم نه حقیقت و همین کلام بر گمراهی این جمع کافی است که هرگز بدون طریقت نمیتوان به حقیقت رسید و به قول ابوسلیمان دارانی، این دسته از اصول؛ یعنی حقیقت با تضییع اصول؛ یعنی طریقت، خود را محروم ساختند. اینان کسانی از صوفیه هستند که تنها صوف و پشم آن را لباس تظاهر و ریا کردهاند و دنیا در قلوبشان عظیم گشته و حق در نفوسشان حقیر، حلال و حرام را تابع اهوای خود ساختهاند<ref>ر.ک: ایرانی، اکبر، ص307</ref> | ||
خرقه پاره کردن، در اوج حالت جذبه و وجد نیز از آدابیبود که در رهبانیت مسیحی، ابتدا توسط دو کشیش به نامهای بوس و آنطون بدعت نهاده شد. مطابق عقیده آنها، وقتی مستمع (واجد و مجذوب) به اوج وجد میرسد، به حرکت | خرقه پاره کردن، در اوج حالت جذبه و وجد نیز از آدابیبود که در رهبانیت مسیحی، ابتدا توسط دو کشیش به نامهای بوس و آنطون بدعت نهاده شد. مطابق عقیده آنها، وقتی مستمع (واجد و مجذوب) به اوج وجد میرسد، به حرکت درمیآید و با حرکات (موزون یا مضطرب)، دستار یا ردایی که بر اوست بر زمین میافکند، قوال آن را برمی دارد و دیگران برای گرفتن تکه ای از آن با قوال به کشمکش میپردازند؛ چون معتقدند خداوند به شخص واجد، عنایت فرموده و ردای او بابرکت شده و دقیقاً این آداب با اختلاف اندکی در صوفیه مرسوم شد و البته مورد منع و نهی بزرگان عرفان واقع شد. ابن عربی در رساله روح القدس این گروه از متظاهرین صوفیه را به شدت مورد طعن و نکوهش قرار میدهد. سماعی که او مطرح میکند، خالی از هرگونه شائبه و آداب و رسوم است و بلکه تنها سماع حقیقی همان سماع کلام حق و قرآن کریم است<ref>ر.ک: همان، ص297</ref> | ||
در بخشی از این جلد کتاب وصیت ابن عربی به یکی از فرزندانش از یک نسخه خطی نقل شده است. عبدالرحمن حسن محمود، ارجاعات و تحقیق و پاورقیهای آن را انجام داده است. ابن عربی در ابتدای این وصیت شیوه خود را مبتنی بر کتاب و سنت دانسته است. او تصوف را مبتنی بر هشت خصلت میداند و هریک را به پیامبری نسبت میدهد<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص619-616</ref> | در بخشی از این جلد کتاب وصیت ابن عربی به یکی از فرزندانش از یک نسخه خطی نقل شده است. عبدالرحمن حسن محمود، ارجاعات و تحقیق و پاورقیهای آن را انجام داده است. ابن عربی در ابتدای این وصیت شیوه خود را مبتنی بر کتاب و سنت دانسته است. او تصوف را مبتنی بر هشت خصلت میداند و هریک را به پیامبری نسبت میدهد<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص619-616</ref> |