سید برهان‌الدین، مرشد مولانا: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'نه ای' به 'نه‌ای'
جز (جایگزینی متن - 'ه های' به 'ه‌های')
جز (جایگزینی متن - 'نه ای' به 'نه‌ای')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۵۷: خط ۵۷:
به راستی که مولانا او را به خوبی توصیف و تعریف کرده است، فردی نورانی و از خود رسته و به تمامی‌به حق پیوسته، کسی که مولانا را تربیتِ دینی و عرفانی نموده، و مولانای بزرگ، بسیاری از داشته‌های ادب و آداب و سلوک و معرفتِ خود را وامدار و مدیون اوست، و این ابیات که تقریباً در ده‌ه‌ی آخر عمر مولانا سروده شده نشان‌ه‌ی این ارادت و حق  شناسی، و یادکرد عاشقانه و مریدانه نسبت به آن پیر آگاه و مجرّب طریقت عرفانی است. عشق و ارادت مولانا به این پیر مجرّب سلوک چنان بوده که محکمترین افکار وی با او گره خورده و خود را ساخته و پرداخت‌ه‌ی باورهای استوار او می‌دید، با او به غم و شادیهای بیکران می‌نشست، و با او به قبض و بسط می‌رسید، حالات او و سخنان او را مدام به گفت و تجربه می‌نشست، و این انفعالِ خوش چنان بر جان مولانا خوش نشسته بود که تا آخر، اینهمه را چونان گوهری گرانبها برای خود حفظ و نگهداری کرد. <ref>متن، صص 13-12</ref>.
به راستی که مولانا او را به خوبی توصیف و تعریف کرده است، فردی نورانی و از خود رسته و به تمامی‌به حق پیوسته، کسی که مولانا را تربیتِ دینی و عرفانی نموده، و مولانای بزرگ، بسیاری از داشته‌های ادب و آداب و سلوک و معرفتِ خود را وامدار و مدیون اوست، و این ابیات که تقریباً در ده‌ه‌ی آخر عمر مولانا سروده شده نشان‌ه‌ی این ارادت و حق  شناسی، و یادکرد عاشقانه و مریدانه نسبت به آن پیر آگاه و مجرّب طریقت عرفانی است. عشق و ارادت مولانا به این پیر مجرّب سلوک چنان بوده که محکمترین افکار وی با او گره خورده و خود را ساخته و پرداخت‌ه‌ی باورهای استوار او می‌دید، با او به غم و شادیهای بیکران می‌نشست، و با او به قبض و بسط می‌رسید، حالات او و سخنان او را مدام به گفت و تجربه می‌نشست، و این انفعالِ خوش چنان بر جان مولانا خوش نشسته بود که تا آخر، اینهمه را چونان گوهری گرانبها برای خود حفظ و نگهداری کرد. <ref>متن، صص 13-12</ref>.


از منابعی که زندگی مولانا را رقم زده‌اند و یادی از سیّد برهان کرده‌اند در هر دو دیده می‌شود که مولانا در دو مقطع زمانی متفاوت از راهنماییها و ارشادات سیّد برهان برخوردار بوده است، یکی دوران کودکی و یکی هم بعد از مرگ پدر در قونیه که به محض مطّلع شدن سیّد از مرگ استاد خود، خود را به مولانا رسانده و تعالیم سلوکیِ او را هم از بابت نظری و هم عملی به انتها رسانده است و این چیزی نیست که مورد انکار باشد. نویسند‌ه‌ی کتاب بر خلاف اغلب مفسّران قدیم و جدید بر این است که مولانا سلوک و فهم سلوکی و کمال معنوی خود را مدیون سیّد برهان بوده و از شمس تبریزی چیزی به عنوان سلوک وام نگرفته است که شمس را در این راستا ناقص و خام می‌دانسته و در سلوک و آداب آن در اشکالات عدیده. به گفت‌ه‌ی فرزند مولانا، [[سلطان‌ولد، محمد بن محمد|سلطان ولد]] با بازگشت سیّد برهان بعد از مرگ [[سلطان‌ولد، محمد بن محمد|بهاء ولد]] حدود نه سال دیگر [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] را همراهی و در کار سلوک یاری می‌کرده است. <ref>ولدنامه، صص 166-165</ref>. همین مطلب را [[افلاکی]] نیز در [[مناقب العارفین]] اشاره کرده است<ref>مناقب العارفین، ج1، ص 58</ref>. نویسنده در بخشی از کتاب اشاره به جامع حال و قال بودن سیّد برهان دارد و این بدان معناست که در نظر و عمل هر دو استادی تمام بوده است و مولانا نیز نمونه ای از شاگردان برجست‌ه‌ی او منظور می‌شده است، گر چه قبلاً [[صلاح الدّین زرکوب]] هم در زمر‌ه‌ی مریدان و شاکردان وی بوده است که مولانا او را به جهت کمالاتی که داشت مدّتی خلیف‌ه‌ی خود ساخته بود و با درگذشت او غزلی بسیار عالی و سوزناک در مصیبت او گفت که در [[دیوان کبیر]] وجود دارد.
از منابعی که زندگی مولانا را رقم زده‌اند و یادی از سیّد برهان کرده‌اند در هر دو دیده می‌شود که مولانا در دو مقطع زمانی متفاوت از راهنماییها و ارشادات سیّد برهان برخوردار بوده است، یکی دوران کودکی و یکی هم بعد از مرگ پدر در قونیه که به محض مطّلع شدن سیّد از مرگ استاد خود، خود را به مولانا رسانده و تعالیم سلوکیِ او را هم از بابت نظری و هم عملی به انتها رسانده است و این چیزی نیست که مورد انکار باشد. نویسند‌ه‌ی کتاب بر خلاف اغلب مفسّران قدیم و جدید بر این است که مولانا سلوک و فهم سلوکی و کمال معنوی خود را مدیون سیّد برهان بوده و از شمس تبریزی چیزی به عنوان سلوک وام نگرفته است که شمس را در این راستا ناقص و خام می‌دانسته و در سلوک و آداب آن در اشکالات عدیده. به گفت‌ه‌ی فرزند مولانا، [[سلطان‌ولد، محمد بن محمد|سلطان ولد]] با بازگشت سیّد برهان بعد از مرگ [[سلطان‌ولد، محمد بن محمد|بهاء ولد]] حدود نه سال دیگر [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] را همراهی و در کار سلوک یاری می‌کرده است. <ref>ولدنامه، صص 166-165</ref>. همین مطلب را [[افلاکی]] نیز در [[مناقب العارفین]] اشاره کرده است<ref>مناقب العارفین، ج1، ص 58</ref>. نویسنده در بخشی از کتاب اشاره به جامع حال و قال بودن سیّد برهان دارد و این بدان معناست که در نظر و عمل هر دو استادی تمام بوده است و مولانا نیز نمونه‌ای از شاگردان برجست‌ه‌ی او منظور می‌شده است، گر چه قبلاً [[صلاح الدّین زرکوب]] هم در زمر‌ه‌ی مریدان و شاکردان وی بوده است که مولانا او را به جهت کمالاتی که داشت مدّتی خلیف‌ه‌ی خود ساخته بود و با درگذشت او غزلی بسیار عالی و سوزناک در مصیبت او گفت که در [[دیوان کبیر]] وجود دارد.


از سیّد برهان‌الدّین نیز به مانند [[سلطان‌ولد، محمد بن محمد|بهاء ولد]] [[معارف]]ی باقی مانده که بسیار مختصر است و از لحاظ حجم و نگارش به پای کتاب بهاء ولد نمی‌رسد ولی همان‌اندک مقالات نیز نشان از عمق معنا و گستر‌ه‌ی فهم سیّد دارد. قهراً کسی که با عرفان آشنا باشد و به آن رساله نظری بیندازد درک و دانش سیّد را می‌تواند حدس بزند. از آن کتاب نیز چیزهای زیادی در مثنوی مولانا وارد شده است که نشان هم ارادت و علاقه‌ی مولانا به آنگونه مطالب و هم باور به آنها است. نویسنده در این باره می‌نویسد: برهان‌الدّین [[معارف]] را در طول ده سال، یعنی بین سالهای (629 ق) تا آخر عمر، یعنی (638 ق) تقریر و بیان نموده است، این کتاب از جهاتی چند ارزشمند است، یکی از این بابت که به احتمال بسیار زیاد عین عبارات و اقوال خود سیّد است، دیگر آنکه برخی از اقوال و خصلتهای پدر مولانا از این کتاب به دست می‌آید، سه دیگر اینکه با توجّه به خدمت و حضور نُه ساله‌ی مولانا که در حضور شریف سیّد بوده قهراً این عبارات و کلمات به خود مولانا نیز تعلیم و القاء شده است و وجود مشابهاتی چند که در [[مثنوی معنوی|مثنوی]] هست نیز مؤیّد همی‌ن مطلب می‌تواند باشد. کتاب [[معارف]] نشان می‌دهد که سیّد بر عرفان و تصوّف زمان خود و بر آنچه که پیش از زمان خود در این باره وجود داشته است تسلّط و اشرافی تام داشته و برخی از عبارات و مفاهیم را در این خصوص نقد و نقل می‌کند و بسیار نکته سنجانه و نافذ به مسائل عرفانی نظر نموده است. کتاب معارف به انضمام دو تفسیر مجزّا از سوره‌های محمّد(ص) و فتح که توسط مرحوم [[فروزانفر، بدیع‌الزمان|بدیع‌الزّمان فروزانفر]] به چاپ رسیده کاری بسیار گران و پسندیده است و در شناخت مولانا و افکار او قدمی‌بلند و تمهیدی گسترده به حساب می‌آید. آنچه که در معارف سیّد آمده نه تنها در مثنوی و دیگر آثار مولانا به مانند [[دیوان کبیر]] و [[فیه ما فیه]] تأثیر گذاشته بلکه در آثار دیگری که در شناخت مولانا مؤثّر است به مانند [[ولدنامه]]، [[مناقب العارفين|مناقب العارفین]]، و نیز [[رسال‌ه‌ی سپهسالار|رساله‌ی سپهسالار]] تأثیری ژرف گذاشته است و برخی از سخنان سیّد به تمامی‌در این کتابها ذکر و تکرار شده است<ref>متن، صص 42-41</ref>.
از سیّد برهان‌الدّین نیز به مانند [[سلطان‌ولد، محمد بن محمد|بهاء ولد]] [[معارف]]ی باقی مانده که بسیار مختصر است و از لحاظ حجم و نگارش به پای کتاب بهاء ولد نمی‌رسد ولی همان‌اندک مقالات نیز نشان از عمق معنا و گستر‌ه‌ی فهم سیّد دارد. قهراً کسی که با عرفان آشنا باشد و به آن رساله نظری بیندازد درک و دانش سیّد را می‌تواند حدس بزند. از آن کتاب نیز چیزهای زیادی در مثنوی مولانا وارد شده است که نشان هم ارادت و علاقه‌ی مولانا به آنگونه مطالب و هم باور به آنها است. نویسنده در این باره می‌نویسد: برهان‌الدّین [[معارف]] را در طول ده سال، یعنی بین سالهای (629 ق) تا آخر عمر، یعنی (638 ق) تقریر و بیان نموده است، این کتاب از جهاتی چند ارزشمند است، یکی از این بابت که به احتمال بسیار زیاد عین عبارات و اقوال خود سیّد است، دیگر آنکه برخی از اقوال و خصلتهای پدر مولانا از این کتاب به دست می‌آید، سه دیگر اینکه با توجّه به خدمت و حضور نُه ساله‌ی مولانا که در حضور شریف سیّد بوده قهراً این عبارات و کلمات به خود مولانا نیز تعلیم و القاء شده است و وجود مشابهاتی چند که در [[مثنوی معنوی|مثنوی]] هست نیز مؤیّد همی‌ن مطلب می‌تواند باشد. کتاب [[معارف]] نشان می‌دهد که سیّد بر عرفان و تصوّف زمان خود و بر آنچه که پیش از زمان خود در این باره وجود داشته است تسلّط و اشرافی تام داشته و برخی از عبارات و مفاهیم را در این خصوص نقد و نقل می‌کند و بسیار نکته سنجانه و نافذ به مسائل عرفانی نظر نموده است. کتاب معارف به انضمام دو تفسیر مجزّا از سوره‌های محمّد(ص) و فتح که توسط مرحوم [[فروزانفر، بدیع‌الزمان|بدیع‌الزّمان فروزانفر]] به چاپ رسیده کاری بسیار گران و پسندیده است و در شناخت مولانا و افکار او قدمی‌بلند و تمهیدی گسترده به حساب می‌آید. آنچه که در معارف سیّد آمده نه تنها در مثنوی و دیگر آثار مولانا به مانند [[دیوان کبیر]] و [[فیه ما فیه]] تأثیر گذاشته بلکه در آثار دیگری که در شناخت مولانا مؤثّر است به مانند [[ولدنامه]]، [[مناقب العارفين|مناقب العارفین]]، و نیز [[رسال‌ه‌ی سپهسالار|رساله‌ی سپهسالار]] تأثیری ژرف گذاشته است و برخی از سخنان سیّد به تمامی‌در این کتابها ذکر و تکرار شده است<ref>متن، صص 42-41</ref>.