۱۰۶٬۳۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'رده:سلسلهها، تقسیم بندی دوره ای' به 'رده:سلسلهها، تقسیمبندی دورهای') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'نه ای' به 'نهای') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
'''النزاع و التخاصم فی ما بین بنی أمیة و بنیهاشم'''، اثر [[مقریزی، احمد بن علی|تقیالدین مقریزی]] (845-766ق)، با تحقیق [[مونس، حسین|حسین مونس]]، کتابی است در مورد اختلافات بنیهاشم و بنیأمیه که به زبان عربی و در اوایل قرن نهم هجری نوشته شده است. | '''النزاع و التخاصم فی ما بین بنی أمیة و بنیهاشم'''، اثر [[مقریزی، احمد بن علی|تقیالدین مقریزی]] (845-766ق)، با تحقیق [[مونس، حسین|حسین مونس]]، کتابی است در مورد اختلافات بنیهاشم و بنیأمیه که به زبان عربی و در اوایل قرن نهم هجری نوشته شده است. | ||
این اثر، از کتابهای معتبر فلسفه علم تاریخ و | این اثر، از کتابهای معتبر فلسفه علم تاریخ و نمونهای از آراءاندیشمندان در این زمینه قلمداد میشود که قدرت تفکر و بیان و نگارش و استدلال مؤلف خود را به خوبی نشان میدهد.<ref>ر.ک: آذرفر، طاهره، 1380، ص35</ref> | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
مقریزی در اینجا میپرسد با همه آنچه گذشت، سالهاست این فکر در ذهن من خلجان دارد و از مشایخ علم پرس وجو میکنم و پاسخی درخور نمییابم که چه شد که بااین همه، امویان به خلافت رسیدند و بنیهاشم واماندند. وی میگوید: به هرحال هر ذیلی، رأسی دارد که مطلب از آنجا آغاز میشود. وی غالب مورخان را فاقداندیشه درست در این زمینه دانسته و جزاندکی، سایرین را به داشتن تعصب متهم میکند.<ref>ر.ک: همان</ref> | مقریزی در اینجا میپرسد با همه آنچه گذشت، سالهاست این فکر در ذهن من خلجان دارد و از مشایخ علم پرس وجو میکنم و پاسخی درخور نمییابم که چه شد که بااین همه، امویان به خلافت رسیدند و بنیهاشم واماندند. وی میگوید: به هرحال هر ذیلی، رأسی دارد که مطلب از آنجا آغاز میشود. وی غالب مورخان را فاقداندیشه درست در این زمینه دانسته و جزاندکی، سایرین را به داشتن تعصب متهم میکند.<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
مقریزی با اشاره به اینکه چندین اموی در روزهای آخر زندگی پیامبر(ص) از سوی ایشان مسئولیتهای صدقات و امارت بر نقاط مختلف داشتند، اما از بنیهاشم کسی مسئولیتی نداشت، همین را | مقریزی با اشاره به اینکه چندین اموی در روزهای آخر زندگی پیامبر(ص) از سوی ایشان مسئولیتهای صدقات و امارت بر نقاط مختلف داشتند، اما از بنیهاشم کسی مسئولیتی نداشت، همین را زمینهای برای امید امویان برای تصرف حکومت و ناامیدی بنیهاشم از این امر میداند. ابوبکر هم همین روش را به کار گرفت و یازده نفر از امویان و هم پیمانان مخزومی آنان را به امارت گمارد؛ همین طور زمان عمر. این بود که سبب شد امویان گردن کشیده، ابوسفیان سر قبر حمزه بگوید: «قاتلنا علی أمر صار إلینا».<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
تحلیل مقریزی از اقدام پیامبر(ص) برای دور کردن بنیهاشم از صدقات و سپردن آن به دیگران، بالا نگاه داشتن شأن بنیهاشم در خوردن از صدقات و حتی تحریم آن برای آنها و به عبارتی دور نگه داشتن آنان از دنیای دون و فاسد است. نبوت سهم آنان بوده، اما ملک و سلطنت دنیوی نه. در واقع، وی ضمن ارائه این تحلیل اجتماعی که روند روی کار آمدن امویان و گرفتن قدرت، نشأت گرفته از نوعی اقدامات برای قدرت گرفتن آنهاست، با ارائه یک تحلیل معنوی، شأن اهلبیت(ع) را برتر از آن میداند که اهل دنیا و سیاست باشند. وی میگوید عقیده من این است که اقدام پیامبر(ص) در سپردن برخی از کارها به امویان، اشاره او به این است که این خلافت، به امویان خواهد رسید. بااین حال به معنای اعتبار و شأن آنان نیست، بلکه به معنای پستی آنان است و به خصوص تأکید بر اینکه حضرت نمیخواست اوضاع به گونهای باشد که تصور شود خلافت از او به اهلبیت(ع)، به شکل موروثی است.<ref>ر.ک: همان</ref> | تحلیل مقریزی از اقدام پیامبر(ص) برای دور کردن بنیهاشم از صدقات و سپردن آن به دیگران، بالا نگاه داشتن شأن بنیهاشم در خوردن از صدقات و حتی تحریم آن برای آنها و به عبارتی دور نگه داشتن آنان از دنیای دون و فاسد است. نبوت سهم آنان بوده، اما ملک و سلطنت دنیوی نه. در واقع، وی ضمن ارائه این تحلیل اجتماعی که روند روی کار آمدن امویان و گرفتن قدرت، نشأت گرفته از نوعی اقدامات برای قدرت گرفتن آنهاست، با ارائه یک تحلیل معنوی، شأن اهلبیت(ع) را برتر از آن میداند که اهل دنیا و سیاست باشند. وی میگوید عقیده من این است که اقدام پیامبر(ص) در سپردن برخی از کارها به امویان، اشاره او به این است که این خلافت، به امویان خواهد رسید. بااین حال به معنای اعتبار و شأن آنان نیست، بلکه به معنای پستی آنان است و به خصوص تأکید بر اینکه حضرت نمیخواست اوضاع به گونهای باشد که تصور شود خلافت از او به اهلبیت(ع)، به شکل موروثی است.<ref>ر.ک: همان</ref> |