۱۰۶٬۲۷۵
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'رحمه اللّه' به 'رحمهاللّه') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
==جابر در کلام بزرگان== | ==جابر در کلام بزرگان== | ||
ابن حجر مىگوید: «ابونعیم از ثورى نقل مىکند که هر گاه جابر در موقع نقل حدیث بگوید: حدثنا و أخبرنا، روایت او صحیح است. ابن مهدى از سفیان نقل مىکند: در مقام نقل حدیث، پرهیزگارتر از او ندیدهام. ابن علیه از شعبه نقل مىکند که: جابر در نقل حدیث صدوق است. یحیى بن | [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] مىگوید: «ابونعیم از ثورى نقل مىکند که هر گاه جابر در موقع نقل حدیث بگوید: حدثنا و أخبرنا، روایت او صحیح است. ابن مهدى از سفیان نقل مىکند: در مقام نقل حدیث، پرهیزگارتر از او ندیدهام. ابن علیه از شعبه نقل مىکند که: جابر در نقل حدیث صدوق است. یحیى بن ابىبکیر از شعبه نقل مىکند که: هر گاه جابر بگوید: حدثنا و سمعت، از موثقترین مردم است. از زهیر بن معاویه نیز نقل شده است: وقتى مىگفت: سمعت یا سألت، از راستگوترین مردم بود. وکیع مىگوید: در هر چه خواستید شک کنید، ولى در اینکه جابر ثقه است شک روا مدارید». | ||
==وثاقت== | ==وثاقت== | ||
نیز روایاتى در دست است که نشان مىدهد او از صاحبان سرّ اهل بیت | نیز روایاتى در دست است که نشان مىدهد او از صاحبان سرّ اهل بیت علیهمالسّلام بوده است؛ لذا کوته نظران او را به غلو متهم نموده رافضىاش خواندهاند، گر چه در عین حال او را راستگو و پرهیزگار مىدانستند؛ که همین شناخت و اعتراف به صحت گفتار و استوارى ایمان او، در ستایش او کافى است. | ||
نجاشى مىگوید: «در باورهایش نارسایى وجود دارد.» آرى، او درباره امامان اهل بیت علیهم¬السّلام عقیدهاى برتر و والاتر از دیگران داشت و همین موجب گردید که او را غالى بشمارند. ابوعمرو محمد بن عمر بن عبدالعزیز کشى از ابوالعلاء روایت مىکند: «وقتى ولید کشته شد وارد مسجد شدم؛ مردم گرد آمده بودند من هم به جمع آنان پیوستم؛ در این هنگام جابر جعفى را دیدم که عمامهاى از خز سرخ به سر داشت و مىگفت: وصى اوصیا و وارث علم انبیا، محمد بن على علیه¬السّلام به من فرمود... | [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]] مىگوید: «در باورهایش نارسایى وجود دارد.» آرى، او درباره امامان اهل بیت علیهم¬السّلام عقیدهاى برتر و والاتر از دیگران داشت و همین موجب گردید که او را غالى بشمارند. ابوعمرو محمد بن عمر بن عبدالعزیز کشى از ابوالعلاء روایت مىکند: «وقتى ولید کشته شد وارد مسجد شدم؛ مردم گرد آمده بودند من هم به جمع آنان پیوستم؛ در این هنگام جابر جعفى را دیدم که عمامهاى از خز سرخ به سر داشت و مىگفت: وصى اوصیا و وارث علم انبیا، محمد بن على علیه¬السّلام به من فرمود... | ||
که در این هنگام مردم گفتند: جابر دیوانه شده؛ جابر دیوانه شده است»؛ از این روست که جریر مىگوید: «نقل روایت از جابر را جایز نمىشمرم؛ او به رجعت عقیده داشت». ابوالأحوص مىگوید: «هر گاه از کنار جابر مىگذشتم از خدا طلب عافیت مىکردم» ... و نکاتى از این قبیل که قصور فهم عامه، تاب شنیدن آن را نداشت. امام باقر علیه¬السّلام به او سفارش کرد که چیزى از اسرار آنان را فاش نسازد و براى مردم چیزى را که عقلشان توان شنیدن ندارد بیان نکند. حضرت به او فرمود: «اى جابر! سخن ما به غایت مشکل است که جز مؤمنان امتحان شده تاب شنیدن آن را ندارند». | که در این هنگام مردم گفتند: جابر دیوانه شده؛ جابر دیوانه شده است»؛ از این روست که جریر مىگوید: «نقل روایت از جابر را جایز نمىشمرم؛ او به رجعت عقیده داشت». ابوالأحوص مىگوید: «هر گاه از کنار جابر مىگذشتم از خدا طلب عافیت مىکردم» ... و نکاتى از این قبیل که قصور فهم عامه، تاب شنیدن آن را نداشت. امام باقر علیه¬السّلام به او سفارش کرد که چیزى از اسرار آنان را فاش نسازد و براى مردم چیزى را که عقلشان توان شنیدن ندارد بیان نکند. حضرت به او فرمود: «اى جابر! سخن ما به غایت مشکل است که جز مؤمنان امتحان شده تاب شنیدن آن را ندارند». |