۱۴۴٬۵۹۹
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'صلّى اللّه علیه و آله' به 'صلّىاللّهعلیهوآله') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| (۶ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
{{کاربردهای دیگر|بصری ( | {{کاربردهای دیگر|بصری (ابهامزدایی)}} | ||
'''حسن بصری''' (21 -110ق)، با شهرت حسن بن ابوالحسن یسار، متکلم، مفسر، محدّث، واعظ، فقیه و یکی از هشت زاهد معروف قرن اول و دوم بوده است. وی به امامالتابعین، سیدالتابعین و شیخالاسلام ملقب و کنیهاش ابوسعید یا ابومحمد یا ابوعلی بود<ref>ر.ک: ثبوت، اکبر، ج13، ص283</ref>. | '''حسن بصری''' (21 -110ق)، با شهرت حسن بن ابوالحسن یسار، متکلم، مفسر، محدّث، واعظ، فقیه و یکی از هشت زاهد معروف قرن اول و دوم بوده است. وی به امامالتابعین، سیدالتابعین و شیخالاسلام ملقب و کنیهاش ابوسعید یا ابومحمد یا ابوعلی بود<ref>ر.ک: ثبوت، اکبر، ج13، ص283</ref>. | ||
| خط ۱۱۲: | خط ۱۱۲: | ||
==وثاقت او== | ==وثاقت او== | ||
پیشوایان حدیث به روایات مرسل او اعتماد کردهاند، زیرا او جز از ثقات نقل نمىکرد. على بن مدینى مىگوید: «مرسلات حسن، به شرط اینکه افراد ثقه از او روایت کنند از احادیث صحیح به شمار مىآید». ابوزرعه مىگوید: «من براى هر حدیثى که حسن گفته است: قال رسول اللّه، اصلى صحیح یافتهام». یونس بن عبید مىگوید: «از حسن سؤال کردم که: اى اباسعید! تو موقعى که نقل حدیث مىکنى مىگویى: پیامبر فرمود ...، در حالى که پیامبر را درک نکردهاى؟ پاسخ داد: اى برادرزاده! چیزى از من پرسیدى که کسى پیش از تو نپرسیده است؛ اگر منزلت مخصوص تو در نزد من نبود پاسخ تو را نمىدادم. من در زمانى قرار گرفتهام که تو خود مىدانى!- زمان فرمانروایى حجاج بر بصره- آنچه از من شنیدى که در نقل آنها گفتم: قال رسول اللّه همه از بیانات على بن ابىطالب دریافت شده است، ولى در زمانى به سر مىبرم که نمىتوانم نام على را ببرم». | پیشوایان حدیث به روایات مرسل او اعتماد کردهاند، زیرا او جز از ثقات نقل نمىکرد. على بن مدینى مىگوید: «مرسلات حسن، به شرط اینکه افراد ثقه از او روایت کنند از احادیث صحیح به شمار مىآید». ابوزرعه مىگوید: «من براى هر حدیثى که حسن گفته است: قال رسول اللّه، اصلى صحیح یافتهام». یونس بن عبید مىگوید: «از حسن سؤال کردم که: اى اباسعید! تو موقعى که نقل حدیث مىکنى مىگویى: پیامبر فرمود...، در حالى که پیامبر را درک نکردهاى؟ پاسخ داد: اى برادرزاده! چیزى از من پرسیدى که کسى پیش از تو نپرسیده است؛ اگر منزلت مخصوص تو در نزد من نبود پاسخ تو را نمىدادم. من در زمانى قرار گرفتهام که تو خود مىدانى!- زمان فرمانروایى حجاج بر بصره- آنچه از من شنیدى که در نقل آنها گفتم: قال رسول اللّه همه از بیانات على بن ابىطالب دریافت شده است، ولى در زمانى به سر مىبرم که نمىتوانم نام على را ببرم». | ||
سید مرتضى مىگوید: «حسن در فصاحت سرآمد بود، و در پند و اندرز دادن، نشان بلاغت داشت و از موعظههایى رسا و مؤثر و از دانشى فراوان برخوردار بود. سخنان او یا بیشتر آنچه در پند و اندرز و نکوهش دنیاست- عینا یا از لحاظ محتوا- از سخنان امیرمؤمنان على بن ابىطالب علیهالسّلام برگرفته شده است؛ چه اینکه آن حضرت الگویى فرزانه است»؛ لذا از وى حکمتها و پندهایى ارزشمند نقل کرده است. سید مرتضى ادامه مىدهد: «هر گاه حسن- در زمان بنىامیه- مىخواست از امیرمؤمنان چیزى نقل کند مىگفت: ابوزینب فرموده است ...». | سید مرتضى مىگوید: «حسن در فصاحت سرآمد بود، و در پند و اندرز دادن، نشان بلاغت داشت و از موعظههایى رسا و مؤثر و از دانشى فراوان برخوردار بود. سخنان او یا بیشتر آنچه در پند و اندرز و نکوهش دنیاست- عینا یا از لحاظ محتوا- از سخنان امیرمؤمنان على بن ابىطالب علیهالسّلام برگرفته شده است؛ چه اینکه آن حضرت الگویى فرزانه است»؛ لذا از وى حکمتها و پندهایى ارزشمند نقل کرده است. سید مرتضى ادامه مىدهد: «هر گاه حسن- در زمان بنىامیه- مىخواست از امیرمؤمنان چیزى نقل کند مىگفت: ابوزینب فرموده است...». | ||
شیخ فریدالدین عطار نیشابورى مىگوید: «و ارادت او به على بوده است و در علوم رجوع باز به او کرده است و طریقت از او گرفت». | شیخ فریدالدین عطار نیشابورى مىگوید: «و ارادت او به على بوده است و در علوم رجوع باز به او کرده است و طریقت از او گرفت». | ||
| خط ۱۸۸: | خط ۱۸۸: | ||
سید مرتضى مىگوید: «روزى على بن الحسین علیهالسّلام بر حسن بصرى- در حالى که کنار حجر اسماعیل داستان مىگفت- وارد شده فرمود: آیا خودت را براى مرگ راضى ساختهاى؟ گفت: نه. حضرت فرمود: براى حسابرسى در روز قیامت عملى فراهم آوردهاى؟ گفت: نه. فرمود: آیا جاى دیگرى غیر از این دنیا براى عمل سراغ دارى؟ گفت: نه. فرمود: آیا خداوند در زمین پناهگاهى غیر این خانه (کعبه) براى بندگان دارد؟ عرض کرد: نه. حضرت فرمود: پس چرا مردم را از طواف باز مىدارى؟». همین حدیث را ابن خلکان با تبدیل «یا حسن» به «یا شیخ» روایت کرده و در پایان اضافه مىکند: «حسن بعد از آن دیگر به داستان سرایى ننشست». | سید مرتضى مىگوید: «روزى على بن الحسین علیهالسّلام بر حسن بصرى- در حالى که کنار حجر اسماعیل داستان مىگفت- وارد شده فرمود: آیا خودت را براى مرگ راضى ساختهاى؟ گفت: نه. حضرت فرمود: براى حسابرسى در روز قیامت عملى فراهم آوردهاى؟ گفت: نه. فرمود: آیا جاى دیگرى غیر از این دنیا براى عمل سراغ دارى؟ گفت: نه. فرمود: آیا خداوند در زمین پناهگاهى غیر این خانه (کعبه) براى بندگان دارد؟ عرض کرد: نه. حضرت فرمود: پس چرا مردم را از طواف باز مىدارى؟». همین حدیث را ابن خلکان با تبدیل «یا حسن» به «یا شیخ» روایت کرده و در پایان اضافه مىکند: «حسن بعد از آن دیگر به داستان سرایى ننشست». | ||
ابومحمد حسن بن على بن شعبه حرانى- از دانشمندان مشهور قرن چهارم- مىگوید: «حسن بصرى نامهاى نوشت که آن را خدمت سبط اکبر حسن بن على فرستاد و نظر حضرت را درباره قدر و استطاعت بندگان جویا شد، که در مقدمه آن، سخنانى است که کاشف از علاقه قلبى و اعتقاد راسخ درونى او نسبت به | ابومحمد حسن بن على بن شعبه حرانى- از دانشمندان مشهور قرن چهارم- مىگوید: «حسن بصرى نامهاى نوشت که آن را خدمت سبط اکبر حسن بن على فرستاد و نظر حضرت را درباره قدر و استطاعت بندگان جویا شد، که در مقدمه آن، سخنانى است که کاشف از علاقه قلبى و اعتقاد راسخ درونى او نسبت به اهلبیت پیامبر صلّىاللّهعلیهوآله است. در آن نامه آمده است: اما بعد، شما اى هاشمیان که کشتىهاى شناور در امواج خروشانید و پرچمهاى برافراشته درخشانید؛ یا به سان کشتى توحید که مؤمنان در آن نشسته و مسلمانان به برکت آن نجات یافتهاند. اى پسر رسول خدا! اکنون که جمعى در مسأله قضا و قدر و استطاعت به اختلاف نظر رسیدهایم و دچار سرگردانى شدهایم، این نامه را به محضرت نوشتم تا نظر خویش و پدرانت را درباره این موضوع ابراز دارى، چه اینکه علم شما از علم خداوند است و شما گواهان بر اعمال مردمید، و خداوند گواه بر شما؛ «ذُرِّیه بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ». | ||
مرحوم صدوق در «امالى» از ابومسلم نقل مىکند که گفت: «با حسن بصرى و انس بن مالک به راه افتادیم تا اینکه به در خانه ام سلمه رسیدیم. انس جلوى در نشست و من با حسن وارد خانه شدیم. شنیدم که حسن مىگفت: السلام علیک یا اماه و | مرحوم صدوق در «امالى» از ابومسلم نقل مىکند که گفت: «با حسن بصرى و انس بن مالک به راه افتادیم تا اینکه به در خانه ام سلمه رسیدیم. انس جلوى در نشست و من با حسن وارد خانه شدیم. شنیدم که حسن مىگفت: السلام علیک یا اماه و رحمهاللّه و برکاته. ام سلمه پاسخ داد: و علیک السلام؛ تو که هستى پسرم؟ | ||
گفت: من حسن بصرىام. گفت: چرا اینجا آمدهاى؟ گفت: آمدهام تا حدیثى را که از پیامبر درباره على بن ابىطالب شنیدهاى برایم نقل کنى. ام سلمه گفت: به خدا سوگند اکنون برایت حدیثى نقل مىکنم که با همین دو گوشم- که اگر دروغ گفته باشم کر شوند- از پیامبر شنیدهام و با دو چشم خود- که اگر دروغ گفته باشم کور شوند- دیدهام و با قلب خود دریافتم که اگر خلاف این باشد خداوند بر قلبم مهر- خاموشى- نهد، و زبانم لال شود، اگر نشنیده باشم از رسول خدا که به على بن ابىطالب فرمود: اى على! هر کسى که بمیرد و منکر ولایت تو باشد، در حالى بر خدا وارد خواهد شد که بتى پرستیده و در مقابل صنمى سر خم کرده باشد»؛ یعنى مشرک خواهد مرد. ابومسلم مىگوید: «در این هنگام حسن بصرى را دیدم که مىگفت: اللّه اکبر، شهادت مىدهم که على مولاى من و مولاى همه مؤمنان است. چون حسن از خانه خارج شد، انس بن مالک به او گفت: چه شده است که تو را تکبیر گویان مىبینم؟ گفت: از ام سلمه خواستم حدیثى را که از پیامبر درباره على شنیده است بازگو نماید و او به من چنین و چنان ... گفت؛ لذا تکبیر گفتم و شهادت دادم که على مولاى من و هر مؤمنى است. ابومسلم مىگوید: در این هنگام از انس بن مالک شنیدم که مىگفت: گواهى مىدهم که این حدیث را سه یا چهار بار از رسول خدا شنیدهام». | گفت: من حسن بصرىام. گفت: چرا اینجا آمدهاى؟ گفت: آمدهام تا حدیثى را که از پیامبر درباره على بن ابىطالب شنیدهاى برایم نقل کنى. ام سلمه گفت: به خدا سوگند اکنون برایت حدیثى نقل مىکنم که با همین دو گوشم- که اگر دروغ گفته باشم کر شوند- از پیامبر شنیدهام و با دو چشم خود- که اگر دروغ گفته باشم کور شوند- دیدهام و با قلب خود دریافتم که اگر خلاف این باشد خداوند بر قلبم مهر- خاموشى- نهد، و زبانم لال شود، اگر نشنیده باشم از رسول خدا که به على بن ابىطالب فرمود: اى على! هر کسى که بمیرد و منکر ولایت تو باشد، در حالى بر خدا وارد خواهد شد که بتى پرستیده و در مقابل صنمى سر خم کرده باشد»؛ یعنى مشرک خواهد مرد. ابومسلم مىگوید: «در این هنگام حسن بصرى را دیدم که مىگفت: اللّه اکبر، شهادت مىدهم که على مولاى من و مولاى همه مؤمنان است. چون حسن از خانه خارج شد، انس بن مالک به او گفت: چه شده است که تو را تکبیر گویان مىبینم؟ گفت: از ام سلمه خواستم حدیثى را که از پیامبر درباره على شنیده است بازگو نماید و او به من چنین و چنان... گفت؛ لذا تکبیر گفتم و شهادت دادم که على مولاى من و هر مؤمنى است. ابومسلم مىگوید: در این هنگام از انس بن مالک شنیدم که مىگفت: گواهى مىدهم که این حدیث را سه یا چهار بار از رسول خدا شنیدهام». | ||
درباره اتهام اعتقاد به قدر- بر اساس تفسیر اهل عدل - در گذشته دیدیم که سید مرتضى درباره او گفت: «یکى از متقدمان که آشکارا به عدل الهى عقیده داشت حسن بصرى بود؛ او گفته است: همه چیز بر اساس قضا و قدر الهى است مگر گناهان»، ولى این نسبت به مذاق اشاعره- که بیشتر اهل سنتاند- خوش نیامده است و نتوانستهاند آن را درباره فردى چون حسن بصرى که پیشوایى مسلم نزد همگان است بپذیرند؛ لذا دست به تأویل سخن او در این خصوص زدهاند و یا آن را بر نظر قدیمش- که به زعم آنان از آن توبه کرده و به نظر مورد پسند ایشان بازگشت کرده است- حمل نمودهاند. | درباره اتهام اعتقاد به قدر- بر اساس تفسیر اهل عدل - در گذشته دیدیم که سید مرتضى درباره او گفت: «یکى از متقدمان که آشکارا به عدل الهى عقیده داشت حسن بصرى بود؛ او گفته است: همه چیز بر اساس قضا و قدر الهى است مگر گناهان»، ولى این نسبت به مذاق اشاعره- که بیشتر اهل سنتاند- خوش نیامده است و نتوانستهاند آن را درباره فردى چون حسن بصرى که پیشوایى مسلم نزد همگان است بپذیرند؛ لذا دست به تأویل سخن او در این خصوص زدهاند و یا آن را بر نظر قدیمش- که به زعم آنان از آن توبه کرده و به نظر مورد پسند ایشان بازگشت کرده است- حمل نمودهاند. | ||
| خط ۲۰۵: | خط ۲۰۵: | ||
==آثار== | ==آثار== | ||
حسن بصرى درباره تفسیر نظریاتى معروف دارد؛ که مشهورترین روایات آن از طریق عمرو بن عبید معتزلى (متوفاى 144) نقل شده است. ثعلبى در تفسیر «الکشف و البیان» از آن استفاده کرده است و بقایایى از آن در «تاریخ طبرى» با همین سند موجود است: ابن حمید از سلمه از ابن اسحاق از عمرو بن عبید از حسن ... | حسن بصرى درباره تفسیر نظریاتى معروف دارد؛ که مشهورترین روایات آن از طریق عمرو بن عبید معتزلى (متوفاى 144) نقل شده است. ثعلبى در تفسیر «الکشف و البیان» از آن استفاده کرده است و بقایایى از آن در «تاریخ طبرى» با همین سند موجود است: ابن حمید از سلمه از ابن اسحاق از عمرو بن عبید از حسن... | ||
شوّاخ مىگوید: «چنین به نظر مىرسد که طبرى نقلهاى ابن اسحاق را- چنان که فؤاد سزگین گفته است- به کار مىبرده است. مقدار زیادى از این تفسیر در لابهلاى کتابهاى تفسیرى نیز به جاى مانده است». او علاوه بر این- طبق گفته عادل نویهض- دو کتاب دیگر به نامهاى «نزول القرآن» و «العدد فی القرآن» نیز دارد<ref>معرفت، محمدهادی، ج1، ص338-351</ref>. | شوّاخ مىگوید: «چنین به نظر مىرسد که طبرى نقلهاى ابن اسحاق را- چنان که [[سزگین، فؤاد|فؤاد سزگین]] گفته است- به کار مىبرده است. مقدار زیادى از این تفسیر در لابهلاى کتابهاى تفسیرى نیز به جاى مانده است». او علاوه بر این- طبق گفته [[نویهض، عادل|عادل نویهض]]- دو کتاب دیگر به نامهاى «نزول القرآن» و «العدد فی القرآن» نیز دارد<ref>معرفت، محمدهادی، ج1، ص338-351</ref>. | ||
به گفته ابن سعد، حسن همه کتابهایش را، بهجز یکی، سوزاند. با وجود این، چندین اثر به او منسوب است، از جمله: نامهای به عبدالملک بن مروان در رد قدریه یا رساله حکایت قضا و قدر به فارسی؛ شروط الإمامة؛ الأسماء الإدريسية، در تصوف و نزول القرآن<ref>ر.ک: ثبوت، اکبر، ص286</ref>. | به گفته ابن سعد، حسن همه کتابهایش را، بهجز یکی، سوزاند. با وجود این، چندین اثر به او منسوب است، از جمله: نامهای به عبدالملک بن مروان در رد قدریه یا رساله حکایت قضا و قدر به فارسی؛ شروط الإمامة؛ الأسماء الإدريسية، در تصوف و نزول القرآن<ref>ر.ک: ثبوت، اکبر، ص286</ref>. | ||
| خط ۲۲۶: | خط ۲۲۶: | ||
[[رسائل العدل و التوحيد]] | [[رسائل العدل و التوحيد]] | ||
[[فضائل مكة و السكن فيها]] | |||
[[کتاب زهد]] | |||
[[رده:زندگینامه]] | [[رده:زندگینامه]] | ||