۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'كتاب' به 'کتاب') |
جز (جایگزینی متن - 'صفدى' به 'صفدى') |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
ابن عصفور را با توجه به آثارى كه در نحو از وى برجاى مانده، نمىتوان به مكتب خاصى وابسته دانست. با اين همه، گويى به مكتب بصره تمايل بيشترى داشته است، اگرچه گاهى آراء كوفيان و يا بغداديان را بر بصريان ترجيح مىداده. بسيارى از نحويان از جمله ابوحيان غرناطى و ابن هشام در آثار خود به آراء و نظرات او استناد كردهاند. | ابن عصفور را با توجه به آثارى كه در نحو از وى برجاى مانده، نمىتوان به مكتب خاصى وابسته دانست. با اين همه، گويى به مكتب بصره تمايل بيشترى داشته است، اگرچه گاهى آراء كوفيان و يا بغداديان را بر بصريان ترجيح مىداده. بسيارى از نحويان از جمله ابوحيان غرناطى و ابن هشام در آثار خود به آراء و نظرات او استناد كردهاند. | ||
وى شعر نيز مىسرود، اما از اشعار او به جز يك دو بيتى كه صفدى نقل كرده، اثرى بر جاى نمانده است. در اين دو بيتى وى به عدم تقيد خويش به احكام شرع اشاره مىكند. صفدى نيز او را از پارسايى دور مىداند. علاوه بر اين، زندگى او در دربار المستنصر و حكايتى كه درباره مرگش نقل كردهاند، مؤيد اين قول است. او در دهه 670ق و به گفتهاى در 669ق و يا 663ق در تونس درگذشت و ابن منيّر در رثاى او ابياتى سرود. روايتى كه در اين باره شهرت يافته، از اين قرار است كه گويند در مجلس شراب، نديمان با وى شوخىهاى خشن كردند و او را با نارنج چندان بزدند كه جان داد، اما به روايت زركشى سبب مرگ او، شوخى نابجاى سلطان المستنصر بالله بود كه در مجلس عيش و نوش فرمود تا ابن عصفور را در حوض آبى انداختند و وى به علت سرماى شديد، بيمار شد و 3 روز بعد درگذشت. البته روايت صفدى غريب جلوه مىكند و روايت دوم نيز بسيار متأخر است. از اين رو قباوه در کتاب ابن عصفور و تصريف دو روايت را در هم آميخته و بهتر آن ديده كه وى نخست در اثر شوخى سلطان بيمار شود و 3 روز بعد در اثر ضربات نارنج نديمان جان دهد. اما اين تحليل هم خالى از تكلف نيست. بنابراين امكان دارد كه در اصل روايت تحريفى رخ داده باشد. | وى شعر نيز مىسرود، اما از اشعار او به جز يك دو بيتى كه [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] نقل كرده، اثرى بر جاى نمانده است. در اين دو بيتى وى به عدم تقيد خويش به احكام شرع اشاره مىكند. [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] نيز او را از پارسايى دور مىداند. علاوه بر اين، زندگى او در دربار المستنصر و حكايتى كه درباره مرگش نقل كردهاند، مؤيد اين قول است. او در دهه 670ق و به گفتهاى در 669ق و يا 663ق در تونس درگذشت و ابن منيّر در رثاى او ابياتى سرود. روايتى كه در اين باره شهرت يافته، از اين قرار است كه گويند در مجلس شراب، نديمان با وى شوخىهاى خشن كردند و او را با نارنج چندان بزدند كه جان داد، اما به روايت زركشى سبب مرگ او، شوخى نابجاى سلطان المستنصر بالله بود كه در مجلس عيش و نوش فرمود تا ابن عصفور را در حوض آبى انداختند و وى به علت سرماى شديد، بيمار شد و 3 روز بعد درگذشت. البته روايت [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] غريب جلوه مىكند و روايت دوم نيز بسيار متأخر است. از اين رو قباوه در کتاب ابن عصفور و تصريف دو روايت را در هم آميخته و بهتر آن ديده كه وى نخست در اثر شوخى سلطان بيمار شود و 3 روز بعد در اثر ضربات نارنج نديمان جان دهد. اما اين تحليل هم خالى از تكلف نيست. بنابراين امكان دارد كه در اصل روايت تحريفى رخ داده باشد. | ||
== آثار== | == آثار== |
ویرایش