پرش به محتوا

شرح منظومة السبزواري (گرامی): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'خواجه نصيرالدين طوسى' به 'خواجه نصيرالدين طوسى'
جز (جایگزینی متن - 'حكيم سبزوارى' به 'حكيم سبزوارى')
جز (جایگزینی متن - 'خواجه نصيرالدين طوسى' به 'خواجه نصيرالدين طوسى')
خط ۶۴: خط ۶۴:
7- شارح درباره واضع علم منطق، توضيح داده است كه ارسطو هر چند اولين مؤلف در علم منطق بود ولى واضع و مبتكرش نبود چون خدا منطق را ابداع كرده است. همان كه قديم ذاتى و صفاتى است و از صفاتش فياضيت مطلقه است و همو كه دانايى است كه بشر و ساير موجودات را تعليم مى‌دهد و با اسم عليم با آنان ارتباط برقرار مى‌كند و افزون بر منطق، همه علوم كلى اصالى همانند فلسفه را نيز ابداع كرده است <ref>همان، ص 60- 62</ref>.
7- شارح درباره واضع علم منطق، توضيح داده است كه ارسطو هر چند اولين مؤلف در علم منطق بود ولى واضع و مبتكرش نبود چون خدا منطق را ابداع كرده است. همان كه قديم ذاتى و صفاتى است و از صفاتش فياضيت مطلقه است و همو كه دانايى است كه بشر و ساير موجودات را تعليم مى‌دهد و با اسم عليم با آنان ارتباط برقرار مى‌كند و افزون بر منطق، همه علوم كلى اصالى همانند فلسفه را نيز ابداع كرده است <ref>همان، ص 60- 62</ref>.


8- شارح درباره معناى ايساغوجى نكته‌اى را متذكر شده است: بر اساس ظاهر كلمات خواجه نصيرالدين طوسى در «أساس الاقتباس»، علامه قطب‌الدين شيرازى در «درّة التاج»، ابن نديم در «الفهرست»، غزالى در «مقاصد الفلاسفة»، فروغى در «سير حكمت در اروپا» و نيز «المنجد»، ايساغوجى به معنى مدخل و مقدمه است؛ نه كليات خمس فقط بلكه شامل هر آن چيزى مى‌شود كه در مقدمه منطق ذكر مى‌شود مانند مبحث الفاظ و كلى و جزئى و ذاتى و عرضى. به نظر مى‌رسد كه افراد مذكور يا برخى از آنان، به زبان يونانى و اصطلاحات قدما آگاه‌تر از [[سبزواری، هادی|حكيم سبزوارى]] هستند. البته همين اشكال بر ملاعبدالله در حاشيه و نوبخت در منطقش وارد است كه ايساغوجى را كليات خمس شمرده‌اند. شهابى در «رهبر خرد» گفته است كه درست است كه لغت ايساغوجى اعم است ولى اصطلاح اخص است و ايساغوجى در اصطلاح، فقط كليات خمس است؛ ولى اين مطلب هم درست نيست زيرا عبارت محقق طوسى صريح است كه اصطلاح هم اعمّ است <ref>همان، ص 64- 65</ref>.
8- شارح درباره معناى ايساغوجى نكته‌اى را متذكر شده است: بر اساس ظاهر كلمات [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] در «أساس الاقتباس»، علامه قطب‌الدين شيرازى در «درّة التاج»، ابن نديم در «الفهرست»، غزالى در «مقاصد الفلاسفة»، فروغى در «سير حكمت در اروپا» و نيز «المنجد»، ايساغوجى به معنى مدخل و مقدمه است؛ نه كليات خمس فقط بلكه شامل هر آن چيزى مى‌شود كه در مقدمه منطق ذكر مى‌شود مانند مبحث الفاظ و كلى و جزئى و ذاتى و عرضى. به نظر مى‌رسد كه افراد مذكور يا برخى از آنان، به زبان يونانى و اصطلاحات قدما آگاه‌تر از [[سبزواری، هادی|حكيم سبزوارى]] هستند. البته همين اشكال بر ملاعبدالله در حاشيه و نوبخت در منطقش وارد است كه ايساغوجى را كليات خمس شمرده‌اند. شهابى در «رهبر خرد» گفته است كه درست است كه لغت ايساغوجى اعم است ولى اصطلاح اخص است و ايساغوجى در اصطلاح، فقط كليات خمس است؛ ولى اين مطلب هم درست نيست زيرا عبارت محقق طوسى صريح است كه اصطلاح هم اعمّ است <ref>همان، ص 64- 65</ref>.


9- شارح بعد از توضيح معناى علم حصولى و حضورى و تفاوت آن‌دو، يادآور شده است كه علم منطق درباره علم حضورى بحثى نمى‌كند چون منطق براى اصلاح فكر در مطالب تصورى و تصديقى است تا اشتباهى رخ ندهد و در حضور، اشتباهى نيست چه در يافتن واقع شىء، اشتباهى قابل تصور نيست. همين نكته، وجه خارج ساختن علم حضورى از بحث منطقى است؛ نه آنچه گفته مى‌شود و ظاهر كلام [[سبزواری، هادی|حكيم سبزوارى]] است كه مقسم تصور و تصديق، علم حصولى است و چون بحث از تصور و تصديق است پس علم حضورى، خارج است. چون مقسم قرار دادن علم حصولى، اصطلاح است وگرنه تصور و تصديق در علم حضورى هم جارى است: ما ذات خودمان را مى‌يابيم و اين، نظير تصور است و مى‌يابيم كه ما قادريم يا عاجزيم يا گرسنه و اين به‌منزله تصديق است <ref>همان، ص 66- 68</ref>.
9- شارح بعد از توضيح معناى علم حصولى و حضورى و تفاوت آن‌دو، يادآور شده است كه علم منطق درباره علم حضورى بحثى نمى‌كند چون منطق براى اصلاح فكر در مطالب تصورى و تصديقى است تا اشتباهى رخ ندهد و در حضور، اشتباهى نيست چه در يافتن واقع شىء، اشتباهى قابل تصور نيست. همين نكته، وجه خارج ساختن علم حضورى از بحث منطقى است؛ نه آنچه گفته مى‌شود و ظاهر كلام [[سبزواری، هادی|حكيم سبزوارى]] است كه مقسم تصور و تصديق، علم حصولى است و چون بحث از تصور و تصديق است پس علم حضورى، خارج است. چون مقسم قرار دادن علم حصولى، اصطلاح است وگرنه تصور و تصديق در علم حضورى هم جارى است: ما ذات خودمان را مى‌يابيم و اين، نظير تصور است و مى‌يابيم كه ما قادريم يا عاجزيم يا گرسنه و اين به‌منزله تصديق است <ref>همان، ص 66- 68</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش