۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (A-esmaili@noornet.net صفحهٔ روضة التسلیم را به روضة التسليم منتقل کرد) |
جز (جایگزینی متن - 'خواجه نصيرالدين طوسى' به 'خواجه نصيرالدين طوسى') |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
تصورات يا روضة التسليم، در موضوعات مختلفى؛ همچون مبداء و معاد و اخلاق و معاملات توسط خواجه نصيرالدين طوسى در قرن هفتم هجرى، خطاب به بدرالدين حسين نوشته شده است. لازم به يادآورى است كه خواجه اين كتاب را به زبان فارسى تأليف نموده است. | تصورات يا روضة التسليم، در موضوعات مختلفى؛ همچون مبداء و معاد و اخلاق و معاملات توسط [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] در قرن هفتم هجرى، خطاب به بدرالدين حسين نوشته شده است. لازم به يادآورى است كه خواجه اين كتاب را به زبان فارسى تأليف نموده است. | ||
طبق آنچه خود خواجه نصيرالدين در مقدمۀ كتاب آورده، اين كتاب تصورات مؤلف است كه كتابت آن را به خاطر قرابتى كه كتابت به مخيله دارد تا به مميّزه و سپس به حافظه برسد، انجام داده است. | طبق آنچه خود خواجه نصيرالدين در مقدمۀ كتاب آورده، اين كتاب تصورات مؤلف است كه كتابت آن را به خاطر قرابتى كه كتابت به مخيله دارد تا به مميّزه و سپس به حافظه برسد، انجام داده است. | ||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
خواجه در تصور سوم اقدام به اثبات قاعدۀ الواحد مىنمايد و مىفرمايد صدور واحد از خداوند متعال بالذات است و صدور كثير از آن بالعرض. ايشان با سه عبارت عقل اول را معرفى مىكند كه هر كدام به يك لحاظ متفاوت است آنها عبارات عقل اول، عقل فعال و عقل كل مىباشد، مىفرمايد عقل اول از آن لحاظ كه اولين مخلوق الهى است، عقل اول ناميده مىشود و از آن جهت كه از قوه به فعليّت در آمدن موجودات به وسيلۀ عقل اول صورت مىگيرد، عقل فعال ناميده مىشود و نهايتا چون تمام عقول در عالم آثار عقل اول هستند، عقل كل ناميده مىشود. | خواجه در تصور سوم اقدام به اثبات قاعدۀ الواحد مىنمايد و مىفرمايد صدور واحد از خداوند متعال بالذات است و صدور كثير از آن بالعرض. ايشان با سه عبارت عقل اول را معرفى مىكند كه هر كدام به يك لحاظ متفاوت است آنها عبارات عقل اول، عقل فعال و عقل كل مىباشد، مىفرمايد عقل اول از آن لحاظ كه اولين مخلوق الهى است، عقل اول ناميده مىشود و از آن جهت كه از قوه به فعليّت در آمدن موجودات به وسيلۀ عقل اول صورت مىگيرد، عقل فعال ناميده مىشود و نهايتا چون تمام عقول در عالم آثار عقل اول هستند، عقل كل ناميده مىشود. | ||
مرحوم خواجه نصيرالدين طوسى تصوراتى را به معرفى نفس، عقل و جسم انسانى اختصاص داده است. ايشان در تشريح جسد انسان آن را به شهرى تشبيه مىكند كه هر يك از قوا و اعضاء آن به مثابۀ نيروها و نظام يك مملكت هستند. عدهاى به عنوان سران يك كشورند، برخى به عنوان سربازان و لشكريان كشور و برخى ديگر نيز؛ مانند خدم و حشم و وكيل و رعيت آن مىباشند. ايشان ارادۀ الهى را تعيين كننده در سرنوشت انسان مختار مىداند و برابرى وقايع زندگى انسان با سعد و نحسى ايام و اوضاع كواكب را نيز از آن لحاظ كه همۀ افلاك و كواكب مخلوق الهىاند را به خداوند برمىگرداند و تنها مؤثر در حالات زندگى انسان را خدا مىداند. | مرحوم [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] تصوراتى را به معرفى نفس، عقل و جسم انسانى اختصاص داده است. ايشان در تشريح جسد انسان آن را به شهرى تشبيه مىكند كه هر يك از قوا و اعضاء آن به مثابۀ نيروها و نظام يك مملكت هستند. عدهاى به عنوان سران يك كشورند، برخى به عنوان سربازان و لشكريان كشور و برخى ديگر نيز؛ مانند خدم و حشم و وكيل و رعيت آن مىباشند. ايشان ارادۀ الهى را تعيين كننده در سرنوشت انسان مختار مىداند و برابرى وقايع زندگى انسان با سعد و نحسى ايام و اوضاع كواكب را نيز از آن لحاظ كه همۀ افلاك و كواكب مخلوق الهىاند را به خداوند برمىگرداند و تنها مؤثر در حالات زندگى انسان را خدا مىداند. | ||
خواجه در اين كتاب علم را به چهارگونۀ ضرورى، نظرى، تعليمى و تأييدى تقسيم نموده، در مفهوم علم ضرورى مىگويد، علمى است كه به وسيلۀ وهم و حس و فكر ادراك مىگردد و تعليم در آن نقشى ندارد. وى علم نظرى را نيز در واقع نتيجۀ رفتار عقل در ادراكات خود مىداند؛ يعنى مثلا وقتى انسان چيزى را مىبيند و در مورد آن فكر كرده، به نتيجهاى مىرسد، اين همان علم نظرى است. علم تعليمى را نيز به علمى كه از معلّم كلّى تعليم گرفته شده، معنا مىنمايد؛ مثل ادراك انسان از مفاهيم توحيدى و امثال ذلك. ايشان پى بردن به چنين مسائلى را اگر به وسيلۀ معلّمى كلّى صورت گرفته باشد و با چينش صغرا و كبرا و برهان و استدلال همراه باشد، علم تعليمى و اگر فهم آن دفعة واحدة و به يكباره انجام گيرد، علم تأييدى مىنامد. | خواجه در اين كتاب علم را به چهارگونۀ ضرورى، نظرى، تعليمى و تأييدى تقسيم نموده، در مفهوم علم ضرورى مىگويد، علمى است كه به وسيلۀ وهم و حس و فكر ادراك مىگردد و تعليم در آن نقشى ندارد. وى علم نظرى را نيز در واقع نتيجۀ رفتار عقل در ادراكات خود مىداند؛ يعنى مثلا وقتى انسان چيزى را مىبيند و در مورد آن فكر كرده، به نتيجهاى مىرسد، اين همان علم نظرى است. علم تعليمى را نيز به علمى كه از معلّم كلّى تعليم گرفته شده، معنا مىنمايد؛ مثل ادراك انسان از مفاهيم توحيدى و امثال ذلك. ايشان پى بردن به چنين مسائلى را اگر به وسيلۀ معلّمى كلّى صورت گرفته باشد و با چينش صغرا و كبرا و برهان و استدلال همراه باشد، علم تعليمى و اگر فهم آن دفعة واحدة و به يكباره انجام گيرد، علم تأييدى مىنامد. | ||
خواجه نصيرالدين طوسى وجودى بر شرّ قائل نبوده و شرور واقع شده در عالم را، در واقع امورى نسبى مىپندارد كه با ديد ما و تصور ما از آن واقعه شر بوده، ولى اصلش همان خير محض مىباشد؛ مانند سيلى كه خانهاى را ويران مىكند، ظاهرا شرّ است؛ ولى مىگويد شرّ آن است كه در عالم آبى نباشد تا سيلى پديد آيد و امّا اينكه آب باشد و تمامآبادى و عمران عالم از آب به وجود آيد، اين خير است و به نسبت مراتبى شرور پديد مىآيد كه از واقع عدم خير در آن مورد است. | [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] وجودى بر شرّ قائل نبوده و شرور واقع شده در عالم را، در واقع امورى نسبى مىپندارد كه با ديد ما و تصور ما از آن واقعه شر بوده، ولى اصلش همان خير محض مىباشد؛ مانند سيلى كه خانهاى را ويران مىكند، ظاهرا شرّ است؛ ولى مىگويد شرّ آن است كه در عالم آبى نباشد تا سيلى پديد آيد و امّا اينكه آب باشد و تمامآبادى و عمران عالم از آب به وجود آيد، اين خير است و به نسبت مراتبى شرور پديد مىآيد كه از واقع عدم خير در آن مورد است. | ||
بهشت و دوزخ حقيقى از مسائلى هستند كه خواجه در مورد آنها مفصلا سخن گفته و در جسمانى بودن معاد مناقشه مىنمايد. ايشان در مفهوم بهشت حقيقى مىگويد: بهشت حقيقى عقل مستقيم است و دوزخ حقيقىعقل منكوس است. همچنين صراط را نيز به صراط منكوس و مقلوب و مستقيم تقسيم مىكند. | بهشت و دوزخ حقيقى از مسائلى هستند كه خواجه در مورد آنها مفصلا سخن گفته و در جسمانى بودن معاد مناقشه مىنمايد. ايشان در مفهوم بهشت حقيقى مىگويد: بهشت حقيقى عقل مستقيم است و دوزخ حقيقىعقل منكوس است. همچنين صراط را نيز به صراط منكوس و مقلوب و مستقيم تقسيم مىكند. |
ویرایش