پرش به محتوا

هداية الأبرار إلی طريق الأئمة الأطهار علیهم‌السلام: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '(عليه السلام)' به '(ع)'
جز (جایگزینی متن - '(صلى الله عليه و آله)' به '(ص)')
جز (جایگزینی متن - '(عليه السلام)' به '(ع)')
خط ۸۵: خط ۸۵:
از طرفى هم اصحاب ائمه(عليهم السلام) همگى تقريبا دست‌رسى به اين ذوات مقدسه داشته‌اند و به هنگام نياز، مسائل را با خود آنها در ميان گذاشته و جواب مى‌گرفتند.
از طرفى هم اصحاب ائمه(عليهم السلام) همگى تقريبا دست‌رسى به اين ذوات مقدسه داشته‌اند و به هنگام نياز، مسائل را با خود آنها در ميان گذاشته و جواب مى‌گرفتند.


اين روال تا زمان [[امام صادق]](عليه السلام) كه شيعيان هنوز پراكنده نشده بودند و غالبا در عراق و حجاز زندگى مى‌كردند، ادامه داشت؛ بعد از آن زمان گروهى از شيعيان مخلص در غير بلاد عرب؛ يعنى قم به وجود آمدند كه به آسانى دست‌رسى به امام نداشتند؛ اين حالت با آغاز غيبت كبرى فراگير شد و نياز به اجتهاد در ميان مؤمنين پديدار شد و كسانى كه وارد اين مسير شدند و فروعات احكام را از ادله استنباط نمودند، مجتهد نام گرفتند.
اين روال تا زمان [[امام صادق]](ع) كه شيعيان هنوز پراكنده نشده بودند و غالبا در عراق و حجاز زندگى مى‌كردند، ادامه داشت؛ بعد از آن زمان گروهى از شيعيان مخلص در غير بلاد عرب؛ يعنى قم به وجود آمدند كه به آسانى دست‌رسى به امام نداشتند؛ اين حالت با آغاز غيبت كبرى فراگير شد و نياز به اجتهاد در ميان مؤمنين پديدار شد و كسانى كه وارد اين مسير شدند و فروعات احكام را از ادله استنباط نمودند، مجتهد نام گرفتند.


وضعيت اجتهاد طبق طريق قدما، موضوع بحث فصل سوم است؛ در اين طريق سعى در تحصيل و به دست آوردن حكم شرعى از قرآن و سنت رسول خدا(ص) و اهل بيت(عليهم السلام) بوده است و تقليد نيز رجوع عوام در امور دينى به افرادى بود كه اين عمل را انجام مى‌دادند.
وضعيت اجتهاد طبق طريق قدما، موضوع بحث فصل سوم است؛ در اين طريق سعى در تحصيل و به دست آوردن حكم شرعى از قرآن و سنت رسول خدا(ص) و اهل بيت(عليهم السلام) بوده است و تقليد نيز رجوع عوام در امور دينى به افرادى بود كه اين عمل را انجام مى‌دادند.
خط ۹۵: خط ۹۵:
در فصل ششم اختلاف علما در مسائلى كه ضرورت تقيه در آنها محرز نبوده، هم‌چنين كسى كه به رأى و نظر خود در نفس احكام الهى اعتماد كرده و متشابهات قرآن و ظواهرش را بر طبق نظر خود تفسير كند، مورد مذمت قرار گرفته است؛
در فصل ششم اختلاف علما در مسائلى كه ضرورت تقيه در آنها محرز نبوده، هم‌چنين كسى كه به رأى و نظر خود در نفس احكام الهى اعتماد كرده و متشابهات قرآن و ظواهرش را بر طبق نظر خود تفسير كند، مورد مذمت قرار گرفته است؛


براى قسم اول از نهج البلاغه شاهدى آورده شده است كما اينكه از جمله شواهد قسم دوم نيز كلامى است از حضرت على(عليه السلام) در نهج البلاغه كه فرموده: «و آخر قد تسمى عالما و ليس به، فاقتبس جهائل من جهال و أضاليل من ضلال و نصب للناس أشراكا من حبائل غرور و قول زور قد حمل الكتاب على آرائه و...» مؤلف در فصل هفتم با اشاره‌اى به تاريخ فقه شيعه در زمان ناصر عباسى كه تمايلى به شيعيان داشته، بعضى از نظريات علماى اماميه را برگرفته از اصول اهل سنت مى‌داند.
براى قسم اول از نهج البلاغه شاهدى آورده شده است كما اينكه از جمله شواهد قسم دوم نيز كلامى است از حضرت على(ع) در نهج البلاغه كه فرموده: «و آخر قد تسمى عالما و ليس به، فاقتبس جهائل من جهال و أضاليل من ضلال و نصب للناس أشراكا من حبائل غرور و قول زور قد حمل الكتاب على آرائه و...» مؤلف در فصل هفتم با اشاره‌اى به تاريخ فقه شيعه در زمان ناصر عباسى كه تمايلى به شيعيان داشته، بعضى از نظريات علماى اماميه را برگرفته از اصول اهل سنت مى‌داند.


ايشان طريق بعضى از علماى بزرگ ما را در اصول ياد آورى كرده تا سندى بر مدعايش باشد.
ايشان طريق بعضى از علماى بزرگ ما را در اصول ياد آورى كرده تا سندى بر مدعايش باشد.
۶۱٬۱۸۹

ویرایش