۱۰۶٬۲۸۴
ویرایش
Wikinoor.ir (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '\{\{کاربردهای\sدیگر\|(.*)\s\(ابهام\sزدایی\)\}\}↵↵↵' به '{{کاربردهای دیگر|$1 (ابهام زدایی)}} ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'مى' به 'مى') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
# شارح، نگارش اثر حاضر را در قم به پایان رسانده، ولی سایر مشخصات از جمله تاریخ و مدت تألیف را تعیین نکرده است<ref>ر.ک: همان، ص486</ref>. | # شارح، نگارش اثر حاضر را در قم به پایان رسانده، ولی سایر مشخصات از جمله تاریخ و مدت تألیف را تعیین نکرده است<ref>ر.ک: همان، ص486</ref>. | ||
# شارح بعد از اتمام مطالب، اشعاری را ذکر کرده که خودش در سال 1362ش، در ارومیه سروده و این روایت امیرالمؤمنین [[امام على(ع)|علی(ع)]]: «أهل الدّنيا كركب یسار بهم و هم نيام» را توضیح داده است: | # شارح بعد از اتمام مطالب، اشعاری را ذکر کرده که خودش در سال 1362ش، در ارومیه سروده و این روایت امیرالمؤمنین [[امام على(ع)|علی(ع)]]: «أهل الدّنيا كركب یسار بهم و هم نيام» را توضیح داده است: | ||
«در کلام على، خداى بیان حال دلبستگان به دنیا خوان»؛ «سفرى باشد این دو روزه عمر خویشتن بهر آن مهیا دان»؛ «گوییا بر سفینهاى راکب | «در کلام على، خداى بیان حال دلبستگان به دنیا خوان»؛ «سفرى باشد این دو روزه عمر خویشتن بهر آن مهیا دان»؛ «گوییا بر سفینهاى راکب مىنمایى گذر بر آب روان»؛ «دستهدسته مناظر زیبا هست آیت براى بیداران»؛ | ||
«عدهاى را که خواب بربوده | «عدهاى را که خواب بربوده مىنماید نصیبشان حرمان»؛ «آفریننده زمین و زمان مهربان بر عباد در دو جهان»؛ «خالق و رازق همه عالم هست قیوم بر کون و مکان»؛ «نبض عالم به دست قدرت او اوست یارىرسان مظلومان»؛ | ||
«باشد او کاروان هستى را سوى مقصد سلسله جنبان»؛ «راه او، رهرو او، مقصد اوست گشته حیران در این خردمندان»؛ | «باشد او کاروان هستى را سوى مقصد سلسله جنبان»؛ «راه او، رهرو او، مقصد اوست گشته حیران در این خردمندان»؛ | ||
«همه از او بهسوى او راجع اندر این بستر زمان، روان»؛ «هان برادر ز خواب خرگوشى خیز و بنما نظر به همسفران»؛ | «همه از او بهسوى او راجع اندر این بستر زمان، روان»؛ «هان برادر ز خواب خرگوشى خیز و بنما نظر به همسفران»؛ | ||
دستهاى آرمیده در خاکند وعدهاى، منتظر، امیدواران»؛ «اندکى قدر خویش دانسته در پى جمع زاد و توشه روان»؛ «شب آنان به گریهها و دعا روزهاشان شود به روزه شبان»؛ | دستهاى آرمیده در خاکند وعدهاى، منتظر، امیدواران»؛ «اندکى قدر خویش دانسته در پى جمع زاد و توشه روان»؛ «شب آنان به گریهها و دعا روزهاشان شود به روزه شبان»؛ | ||
«اهل دنیا در این سفرخانه گنج قارون کنند اندوزان»؛ «خواب غفلت ربوده آنها را باشد آخر نصیبشان خسران»؛ «غم مخور عاشقا که هست تو را حجة بن الحسن کشتیبان»<ref>ر.ک: همان، ص486-487</ref>. | «اهل دنیا در این سفرخانه گنج قارون کنند اندوزان»؛ «خواب غفلت ربوده آنها را باشد آخر نصیبشان خسران»؛ «غم مخور عاشقا که هست تو را حجة بن الحسن کشتیبان»<ref>ر.ک: همان، ص486-487</ref>. | ||
# همچنین شارح مطلبی جالب و اخلاقی تحت عنوان «چند تشبیه زیبا» آورده که در سال 1360ش، به ذهنش رسیده و در دفترى یادداشت کرده و در آن، متعلم را به کوهنورد قله نور، محصل را به غواص بحار علوم، دانشمند را به کشاورز قلوب و دانشمند بیعمل را به درخت بیثمر تشبیه کرده است. او یادآور شده است: دانشمند باعمل همانند درختان باثمر است که در تمام فصول میوه میدهد و راهیان راه کمال را سیراب | # همچنین شارح مطلبی جالب و اخلاقی تحت عنوان «چند تشبیه زیبا» آورده که در سال 1360ش، به ذهنش رسیده و در دفترى یادداشت کرده و در آن، متعلم را به کوهنورد قله نور، محصل را به غواص بحار علوم، دانشمند را به کشاورز قلوب و دانشمند بیعمل را به درخت بیثمر تشبیه کرده است. او یادآور شده است: دانشمند باعمل همانند درختان باثمر است که در تمام فصول میوه میدهد و راهیان راه کمال را سیراب مىسازد و علىالدوام تواضع را پیشه خود ساخته است؛ چراکه او نیک میداند که تکبر و جباریت و قهاریت جز در شأن اللّه، در حق هیچ مخلوقى روا نیست؛ ولى دانشمند بىعمل بسان درخت بىثمر است. چه بسیارند انسانهایى که در زیر سایه قلم و بیان دانشمند بىعمل ره سعادت یافته و رفتند و به سرمنزل مقصود رسیدند، ولى در قیامت این عالم را میبینند که چگونه در صف منافقان قرار گرفته و شعلههاى جهنم او را مىسوزاند و هموست که به زبان در جهنم آویزان است. ما در هر عصر نمونههاى عالم بىعمل را سراغ داریم که در اثر عدم تزکیه چه مفاسدى را به بار آوردند... مگر بلعم باعورا دانشمند بزرگى نبود که هزاران عالم پاى درس او مینشستند؟ ولى عاقبت چه شد که با موسى بن عمران درافتاد و مطرود گردید؟ مگر در تاریخ نمىخوانیم که حکومت جور بنىامیه ششصدوبیست نفر دانشمند را براى توجیه جنایات آنها استخدام کرد؟ آیا این نمونه کوچکى است؟ علم و خودفروشى؟ عجبا! چهقدر ارزش علم پایین میآید؟ مگر در تاریخ نمیخوانیم که هیتلر آلمانى پنجاه نفر فیلسوف را استخدام کرده بود که جنایات جنگى او را توجیه کنند؟ حکیم و توجیهگرى جنایات؟! فیلسوف و در خدمت استکبار بودن؟! آرى اى عزیز، اکنون که طلبه یا دانشجوى گمنامى هستى، خویشتن را دریاب و تزکیه کن که فردا دیر است<ref>ر.ک: همان، ص487-500</ref>. | ||
# هرچند توفیق مقایسه تفصیلی ترجمه و شرح حاضر با متن اصلی حاصل نشد، ولی با نظر به اینکه شارح محترم از استادان باسابقه حوزه علمیه قم است و بارها این کتاب را تدریس کرده است و در توانایی علمی و ادبی او تردیدی نیست، میتوان گفت که کتاب حاضر قابل توجه است و دانشجویان گرامی میتوانند به آن اعتماد کنند. | # هرچند توفیق مقایسه تفصیلی ترجمه و شرح حاضر با متن اصلی حاصل نشد، ولی با نظر به اینکه شارح محترم از استادان باسابقه حوزه علمیه قم است و بارها این کتاب را تدریس کرده است و در توانایی علمی و ادبی او تردیدی نیست، میتوان گفت که کتاب حاضر قابل توجه است و دانشجویان گرامی میتوانند به آن اعتماد کنند. | ||