پرش به محتوا

اسباب یا زمینه‌های نزول آیات قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'مى‏' به 'مى‌‏'
جز (جایگزینی متن - '| پس از =↵| پیش از =↵}}↵↵↵'''' به '| پس از = | پیش از = }} '''')
جز (جایگزینی متن - 'مى‏' به 'مى‌‏')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۳: خط ۴۳:
سعیدی روشن در فصل دوم، پنج فایده از فواید شناخت اسباب نزول را ذکر می‌کند: ایجاد بصیرت در فهم بهتر آیات، دفع توهم حصر، شناخت حکمت تشریع، پی بردن به چهره‌پردازی و تاریخ‌سازی قرآن و تسهیل حفظ و درک آیات.
سعیدی روشن در فصل دوم، پنج فایده از فواید شناخت اسباب نزول را ذکر می‌کند: ایجاد بصیرت در فهم بهتر آیات، دفع توهم حصر، شناخت حکمت تشریع، پی بردن به چهره‌پردازی و تاریخ‌سازی قرآن و تسهیل حفظ و درک آیات.


نویسنده درباره دفع توهم حصر، آیه «قُلْ لاَ أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّماً عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَنْ يَکُونَ مَيْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَ لاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (الأنعام: 145)؛ «بگو: در آنچه به من وحى شده است، بر خورنده‏‌اى که آن را مى‌‏خورد هيچ حرامى نمى‏يابم، مگر آنکه مردار يا خونِ ريخته يا گوشت خوک باشد که اينها همه پليدند؛ يا [قربانی‌اى که] از روى نافرمانى، [به هنگام ذبح] نام غير خدا بر آن برده شده باشد. پس کسى که بدون سرکشى و زياده‏خواهى [به خوردن آنها] ناچار گردد، قطعاً پروردگار تو آمرزنده مهربان است» را ذکر می‌کند و می‌نویسد: ظاهر این آیه توهم حصر را برای انسان می‌آورد، ولی باید گفت: چون کافران حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال کرده بودند، آیه در مقام نقض غرض ایشان نازل شد؛ بنابراین، آیه در مقام اثبات تحریم اقلامى است که کفار آنها را حلال برشمرده بودند... به‌عبارت‌دیگر، حصر در آیه، حصر اضافى و نسبى است و نه حصر مطلق؛ یعنى آیه مى‌گوید: محرمات الهى اینها هستند، نه آنچه شما از ناحیه خود، حرام کرده‌اید و نسبت به مأکولات دیگر ساکت است.<ref>ر.ک: همان، ص50-52</ref>.
نویسنده درباره دفع توهم حصر، آیه «قُلْ لاَ أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّماً عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَنْ يَکُونَ مَيْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَ لاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (الأنعام: 145)؛ «بگو: در آنچه به من وحى شده است، بر خورنده‏‌اى که آن را مى‌‏خورد هيچ حرامى نمى‌‏يابم، مگر آنکه مردار يا خونِ ريخته يا گوشت خوک باشد که اينها همه پليدند؛ يا [قربانی‌اى که] از روى نافرمانى، [به هنگام ذبح] نام غير خدا بر آن برده شده باشد. پس کسى که بدون سرکشى و زياده‏خواهى [به خوردن آنها] ناچار گردد، قطعاً پروردگار تو آمرزنده مهربان است» را ذکر می‌کند و می‌نویسد: ظاهر این آیه توهم حصر را برای انسان می‌آورد، ولی باید گفت: چون کافران حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال کرده بودند، آیه در مقام نقض غرض ایشان نازل شد؛ بنابراین، آیه در مقام اثبات تحریم اقلامى است که کفار آنها را حلال برشمرده بودند... به‌عبارت‌دیگر، حصر در آیه، حصر اضافى و نسبى است و نه حصر مطلق؛ یعنى آیه مى‌گوید: محرمات الهى اینها هستند، نه آنچه شما از ناحیه خود، حرام کرده‌اید و نسبت به مأکولات دیگر ساکت است.<ref>ر.ک: همان، ص50-52</ref>.


نویسنده در فصل سوم به بیان تنوع و گوناگونی سبب‌های نزول می‌پردازد؛ مثلاًدر آیه 104 سوره بقره مسلمانان از تعبیر به «راعنا» که یهود آن را به معنی حماقت می‌گرفتند و در میان خودِ مسلمانان به معنی مراعات حال به کار می‌رفت، نهی شده‌اند. از نظر نویسنده می‌توان از این آیه برداشت کرد که برخورد مسلمانان باید به‌گونه‌ای باشد که سوژه به دست دشمن ندهند<ref>ر.ک: همان، ص67-68</ref>. یا مثلاًآیات نفی استفاده لفظ مرده برای کسانی که در راه خدا کشته می‌شوند و تذکر به این نکته که آنان زندگان واقعی هستند، که به هدف نفی بینش‌های غلط در جامعه استفاده شده است.<ref>ر.ک: همان، ص71-72</ref>.
نویسنده در فصل سوم به بیان تنوع و گوناگونی سبب‌های نزول می‌پردازد؛ مثلاًدر آیه 104 سوره بقره مسلمانان از تعبیر به «راعنا» که یهود آن را به معنی حماقت می‌گرفتند و در میان خودِ مسلمانان به معنی مراعات حال به کار می‌رفت، نهی شده‌اند. از نظر نویسنده می‌توان از این آیه برداشت کرد که برخورد مسلمانان باید به‌گونه‌ای باشد که سوژه به دست دشمن ندهند<ref>ر.ک: همان، ص67-68</ref>. یا مثلاًآیات نفی استفاده لفظ مرده برای کسانی که در راه خدا کشته می‌شوند و تذکر به این نکته که آنان زندگان واقعی هستند، که به هدف نفی بینش‌های غلط در جامعه استفاده شده است.<ref>ر.ک: همان، ص71-72</ref>.