۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'سمعانى' به 'سمعانى') |
جز (جایگزینی متن - 'امام صادق' به 'امام صادق') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
مورخان و مترجمان، تفسير مفاتيح الاسرار را جزو آثار شهرستانى نياوردهاند. تنها از تفسير سوره يوسف سخن به ميان آوردهاند. بيهقى معاصر وى به نگارش تفسيرى توسط او اشاره مىكند ولى نام آنرا ذكر نمىكند. شايد اين بهخاطر احتمالى باشد كه بعضى دادهاند كه اين تفسير در زمان گوشهگيرى شهرستانى در آخر عمرش در شهرستان به نگارش درآمده است. از اينرو اين تفسير ميان معاصران وى همچون خوارزمى،بيهقى و [[سمعانی، عبد الکریم بن محمد |سمعانى]] شهرت نيافته است.كهنترين مأخذى كه نام آنرا آورده، [[علامه مجلسى]] (ت 1111ق) در بحار الانوار (172/23) است. وى در باب اينكه ائمه(ع) اهل ذكرند مىنويسد: گويند: مراد از اهل ذكر اهل علم هستند و نيز گويند اهل كتابند. از اخبار مستفيض معلوم مىشود مراد از آنان ائمه(ع) هستند به دو دليل: يكى اينكه ائمه(ع) اهل علم قرآنند و ديگر اينكه آنان اهل رسولند. خدا رسول الله(ص) را در قرآن ذكر ناميده است (طلاق10/ و 12). اينرا عامه نيز روايت كردهاند. شهرستانى در تفسير مفاتيح الاسرار از امام صادق(ع) روايت كرده كه امام على(ع) فرمود: ما اهل ذكريم. | مورخان و مترجمان، تفسير مفاتيح الاسرار را جزو آثار شهرستانى نياوردهاند. تنها از تفسير سوره يوسف سخن به ميان آوردهاند. بيهقى معاصر وى به نگارش تفسيرى توسط او اشاره مىكند ولى نام آنرا ذكر نمىكند. شايد اين بهخاطر احتمالى باشد كه بعضى دادهاند كه اين تفسير در زمان گوشهگيرى شهرستانى در آخر عمرش در شهرستان به نگارش درآمده است. از اينرو اين تفسير ميان معاصران وى همچون خوارزمى،بيهقى و [[سمعانی، عبد الکریم بن محمد |سمعانى]] شهرت نيافته است.كهنترين مأخذى كه نام آنرا آورده، [[علامه مجلسى]] (ت 1111ق) در بحار الانوار (172/23) است. وى در باب اينكه ائمه(ع) اهل ذكرند مىنويسد: گويند: مراد از اهل ذكر اهل علم هستند و نيز گويند اهل كتابند. از اخبار مستفيض معلوم مىشود مراد از آنان ائمه(ع) هستند به دو دليل: يكى اينكه ائمه(ع) اهل علم قرآنند و ديگر اينكه آنان اهل رسولند. خدا رسول الله(ص) را در قرآن ذكر ناميده است (طلاق10/ و 12). اينرا عامه نيز روايت كردهاند. شهرستانى در تفسير مفاتيح الاسرار از [[امام صادق]](ع) روايت كرده كه امام على(ع) فرمود: ما اهل ذكريم. | ||
در پايان كلام مجلسى اين روايت در فصل دوازده مفاتيح الفرقان (مقدمه تفسير) آمده است (ج/1ص66). نيز ابو عبدالله زنجانى (ت 1360ق) از پژوهشگران معاصر براى اولينبار در تاريخ القرآن از نسخه مفاتيح الاسرار شهرستانى نقلقول كرده است. وى در پاورقى تاريخ القرآن شهرستانى را چنين معرفى مىكند: او كتابى در تفسير بهنام مفاتيح الأسرار و مصابيح الأبرار دارد. نسخه خطى آن در كتابخانه مجلس ايران موجود است (تاريخ القرآن/ص 45،54،75 و 183). بروكلمان هم در تاريخ الأدب العربى آنرا آورده است. ديگران از وى نقل كردهاند. اسلوب و محتواى تفسير با ساير آثار شهرستانى سازگار است. شهرستانى، اسلوب ويژهاى دارد. پژوهشگر با دقت در اسلوب تفسير آنرا مناسب و موافق اسلوب شهرستانى مىيابد. محتوا و بهويژه آنچه كه در مقدمه تفسير آورده با شيوه وى در نقد مذاهب و التزام او به قرآن و سنت كاملاً سازگار است. | در پايان كلام مجلسى اين روايت در فصل دوازده مفاتيح الفرقان (مقدمه تفسير) آمده است (ج/1ص66). نيز ابو عبدالله زنجانى (ت 1360ق) از پژوهشگران معاصر براى اولينبار در تاريخ القرآن از نسخه مفاتيح الاسرار شهرستانى نقلقول كرده است. وى در پاورقى تاريخ القرآن شهرستانى را چنين معرفى مىكند: او كتابى در تفسير بهنام مفاتيح الأسرار و مصابيح الأبرار دارد. نسخه خطى آن در كتابخانه مجلس ايران موجود است (تاريخ القرآن/ص 45،54،75 و 183). بروكلمان هم در تاريخ الأدب العربى آنرا آورده است. ديگران از وى نقل كردهاند. اسلوب و محتواى تفسير با ساير آثار شهرستانى سازگار است. شهرستانى، اسلوب ويژهاى دارد. پژوهشگر با دقت در اسلوب تفسير آنرا مناسب و موافق اسلوب شهرستانى مىيابد. محتوا و بهويژه آنچه كه در مقدمه تفسير آورده با شيوه وى در نقد مذاهب و التزام او به قرآن و سنت كاملاً سازگار است. | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
به نظم و ترتيب بين آيات و مناسبت ميان آنها اشاره مىكند. اسباب نزول و مسايل فقهى را بيان مىكند. آراء متكلمان و انديشههاى گروهاى اسلامى را يادآور مىشود. | به نظم و ترتيب بين آيات و مناسبت ميان آنها اشاره مىكند. اسباب نزول و مسايل فقهى را بيان مىكند. آراء متكلمان و انديشههاى گروهاى اسلامى را يادآور مىشود. | ||
و نظر خود را پيرامون آنها اظهار مىكند. در معانى قرآن وجوه گوناگون واژگان قرآنى را بهطور تفصيل ذكر مىكند. معانى را از فراء، ابن فارس، قفال و حسين بن فضل بجلّى نقل مىكند. معانى را مستقيم از آثار آنان نقل مىكند. از پرداختن گسترده به آراء مفسران روشن مىشود كه وى با تفسير به رأى مخالف است. موافق تفسير روايى است.در بيان اسرار عرفانى آيه همانگونه كه دريافته، آنرا نقل مىكند؛ زيرا معتقد است كه اين اسرار، علوم رسول خداست كه نزد اهل بيت(ع) به وديعت نهاده است. نظم و تناسب آيات، علم جداگانهاى است كه قرآنپژوهان ابواب خاصى را به آن اختصاص دادهاند. اين علم بهترتيب توقيفى قرآن مرتبط است. مفسرى كه از مناسبات آيات بحث مىكند بايد به وجود ارتباط بين آيات اعتقاد داشته باشد. اين ارتباط بهدست نمىآيد مگر با توجيه خاص ميان آيات. از اينجا روشن مىشود كه شهرستانى معتقد است كه ترتيب فعلى قرآن توقيفى و به دستور پيامبر(ص) بوده است. از ميان مفسران قفال اهتمام فراوانى به علم مناسبات بين آيات داشته است. حتى ميان آياتى كه ديگران به سختى مناسبت مىيافتند، او به راحتى مناسبت ذكر كرده است (تفسير كبير قفال، 30،223). بعيد نيست شهرستانى مناسبات را از قفال نقل كرده زيرا به آن بسيار اعتماد كرده ا ست. در اسباب نزول كليه قراين دور و نزديك را بيان مىكند. در احكام فقهى اطلاعات گستردهاى نسبت به فقه اسلامى از نظر مذاهب چهارگانه دارد. در فقه شافعى تخصص دارد.اين امر به شاگردى وى نزد فقهاى شافعى بهويژه احمد خوافى برمىگردد. لازم به يادآورى است كه آراء فقهى شيعى را نياورده است. بيشتر به آراء ابو حنيفه و شافعى مىپردازد. البته در پارهاى از موارد به آراء فقهى امام صادق(ع) اشاره مىكند. ولى آنرا از مصادر فقهى معروف شيعه نقل نمىكند. | و نظر خود را پيرامون آنها اظهار مىكند. در معانى قرآن وجوه گوناگون واژگان قرآنى را بهطور تفصيل ذكر مىكند. معانى را از فراء، ابن فارس، قفال و حسين بن فضل بجلّى نقل مىكند. معانى را مستقيم از آثار آنان نقل مىكند. از پرداختن گسترده به آراء مفسران روشن مىشود كه وى با تفسير به رأى مخالف است. موافق تفسير روايى است.در بيان اسرار عرفانى آيه همانگونه كه دريافته، آنرا نقل مىكند؛ زيرا معتقد است كه اين اسرار، علوم رسول خداست كه نزد اهل بيت(ع) به وديعت نهاده است. نظم و تناسب آيات، علم جداگانهاى است كه قرآنپژوهان ابواب خاصى را به آن اختصاص دادهاند. اين علم بهترتيب توقيفى قرآن مرتبط است. مفسرى كه از مناسبات آيات بحث مىكند بايد به وجود ارتباط بين آيات اعتقاد داشته باشد. اين ارتباط بهدست نمىآيد مگر با توجيه خاص ميان آيات. از اينجا روشن مىشود كه شهرستانى معتقد است كه ترتيب فعلى قرآن توقيفى و به دستور پيامبر(ص) بوده است. از ميان مفسران قفال اهتمام فراوانى به علم مناسبات بين آيات داشته است. حتى ميان آياتى كه ديگران به سختى مناسبت مىيافتند، او به راحتى مناسبت ذكر كرده است (تفسير كبير قفال، 30،223). بعيد نيست شهرستانى مناسبات را از قفال نقل كرده زيرا به آن بسيار اعتماد كرده ا ست. در اسباب نزول كليه قراين دور و نزديك را بيان مىكند. در احكام فقهى اطلاعات گستردهاى نسبت به فقه اسلامى از نظر مذاهب چهارگانه دارد. در فقه شافعى تخصص دارد.اين امر به شاگردى وى نزد فقهاى شافعى بهويژه احمد خوافى برمىگردد. لازم به يادآورى است كه آراء فقهى شيعى را نياورده است. بيشتر به آراء ابو حنيفه و شافعى مىپردازد. البته در پارهاى از موارد به آراء فقهى [[امام صادق]](ع) اشاره مىكند. ولى آنرا از مصادر فقهى معروف شيعه نقل نمىكند. | ||
== مصادر تفسيرى == | == مصادر تفسيرى == | ||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
گاهى براى تفسير عنوان مستقلى قرار مىدهد و گاهى عنوان تفسير و معانى را قرار مىدهد. | گاهى براى تفسير عنوان مستقلى قرار مىدهد و گاهى عنوان تفسير و معانى را قرار مىدهد. | ||
اقوال صحابه و تابعين را از تفاسير روايى اهل سنت نقل مىكند. از ابن عباس و امام صادق(ع)روايات تفسيرى بسيارى نقل مىكند. حجم اين روايات بيش از روايات تفاسير روايى اهل سنت است. روايات مرسل هستند. آراء مفسران را نقل مىكند مانند طبرسى و قفال. | اقوال صحابه و تابعين را از تفاسير روايى اهل سنت نقل مىكند. از ابن عباس و [[امام صادق]](ع)روايات تفسيرى بسيارى نقل مىكند. حجم اين روايات بيش از روايات تفاسير روايى اهل سنت است. روايات مرسل هستند. آراء مفسران را نقل مىكند مانند طبرسى و قفال. | ||
== زبان فارسى در تفسير == | == زبان فارسى در تفسير == | ||
خط ۱۱۸: | خط ۱۱۸: | ||
1-به آثار شهرستانى رجوع شده تا اسلوب و روش بيان مطالبش فهميده شود. موضوعات مشترك آثار با تفسير، مورد بررسى قرار گرفت تا از اين راه ابهام عبارت مغلوط برطرف گردد. 2-موارد پاكشده يا كلمات افتاده را با تلاش فراوان با حدس پيدا كرديم و داخل قلاب[] نهاديم تا از متن جدا باشد. 3-كلمات غلط را درست كرديم و اصل را در پاورقى آورديم. موارد مشكوك را به حال خود گذاشتيم و با كلمه كذا به آنها اشاره كرديم و نظر درست احتمالى خود را در پاورقى آورديم. 4-اعلام را تصحيح كريدم و شرححال مختصرى از مصادر مهم براى آنها آورديم. 5-احاديث و روايات را تا آنجا كه توانستيم از مصادر استخراج كرديم. 6-دستهبندى آيات تفسيرى را قبل از تفسير بهطور كامل ذكر كرديم. 7-تداخل آيات را مرتب كرديم و آنها را در پاورقى متذكر شديم. 8-عباراتى كه برخلاف عقيده مفسر بود، در پاورقى توضيح داديم. 9-عناوين زيادى در هامش را حذف كرديم. بعضى را يكجا آورديم و هرجا نياز بود افزوديم. همه را در پاورقى تذكر داديم. 10-وى در مقدمه ابهام بعضى از موضوعات اسرار را توضيح داده است. براى توضيح بيشتر سخنرانى فارسى وى در خوارزم رابه عربى ترجمه كرده و در پايان تفسير آورديم. 11-چون شهرستانى روايت را فقط از امام صادق(ع)نقل كرده،ما آنها و نظاير آنها را از ساير ائمه(ع)نقل نموديم و از آن نتايجى گرفتيم. | 1-به آثار شهرستانى رجوع شده تا اسلوب و روش بيان مطالبش فهميده شود. موضوعات مشترك آثار با تفسير، مورد بررسى قرار گرفت تا از اين راه ابهام عبارت مغلوط برطرف گردد. 2-موارد پاكشده يا كلمات افتاده را با تلاش فراوان با حدس پيدا كرديم و داخل قلاب[] نهاديم تا از متن جدا باشد. 3-كلمات غلط را درست كرديم و اصل را در پاورقى آورديم. موارد مشكوك را به حال خود گذاشتيم و با كلمه كذا به آنها اشاره كرديم و نظر درست احتمالى خود را در پاورقى آورديم. 4-اعلام را تصحيح كريدم و شرححال مختصرى از مصادر مهم براى آنها آورديم. 5-احاديث و روايات را تا آنجا كه توانستيم از مصادر استخراج كرديم. 6-دستهبندى آيات تفسيرى را قبل از تفسير بهطور كامل ذكر كرديم. 7-تداخل آيات را مرتب كرديم و آنها را در پاورقى متذكر شديم. 8-عباراتى كه برخلاف عقيده مفسر بود، در پاورقى توضيح داديم. 9-عناوين زيادى در هامش را حذف كرديم. بعضى را يكجا آورديم و هرجا نياز بود افزوديم. همه را در پاورقى تذكر داديم. 10-وى در مقدمه ابهام بعضى از موضوعات اسرار را توضيح داده است. براى توضيح بيشتر سخنرانى فارسى وى در خوارزم رابه عربى ترجمه كرده و در پايان تفسير آورديم. 11-چون شهرستانى روايت را فقط از [[امام صادق]](ع)نقل كرده،ما آنها و نظاير آنها را از ساير ائمه(ع)نقل نموديم و از آن نتايجى گرفتيم. | ||
12-شماره صفحات نسخه خطى را در متن ذكر كرديم. 13-فقرات و صفحاتى كه جابهجا شده بود به جاى اصلى خود برگردانديم و در پاورقى تذكر داديم. | 12-شماره صفحات نسخه خطى را در متن ذكر كرديم. 13-فقرات و صفحاتى كه جابهجا شده بود به جاى اصلى خود برگردانديم و در پاورقى تذكر داديم. |
ویرایش