۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'كتاب' به 'کتاب') |
جز (جایگزینی متن - 'امام صادق' به 'امام صادق') |
||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
برخى از مطالب جالب اثر حاضر كه نشانگر روش و محتواى آن است، به اين صورت است: | برخى از مطالب جالب اثر حاضر كه نشانگر روش و محتواى آن است، به اين صورت است: | ||
1. يكى از ياران حضرت امام كاظم(ع) به نام ابوعبداللّه ابان بن عثمان بن يحيى بن زكريا لؤلوئى، بجلى (بهواسطه ولاء عتق)، بصرى، كوفى، مشهور به احمر و از فاضلان محدثان و ثقات فقيهان شيعه اماميه و آگاه به اخبار و احوال شاعران و انساب و ايام بود. او از امام صادق(ع) نيز روايت كرده است. وى در آغاز كارش ناووسى بود، ولى بعد هدايت شد و به مكتب تشيع گرويد و راه و روش درست و پسنديدهاى پيمود. او در اصل، اهل بصره بود و گاهى در آنجا و گاه در كوفه سكونت مىكرد و بود و بود تاآنكه بعد از سال 140ق، وفات كرد و گفته شده در حدود سال 200ق، درگذشت و همين صحيح است. بيش از 55 راوى از او روايت كردهاند؛ از جمله معمر بن المثنى و محمد بن سلام و احمد بن محمد بن ابىنصر و ... براى او کتابى است كه در آن مباحث مربوط به مبدأ و مغازى و وفات رسول اكرم(ص) و ردّه و سقيفه را جمع و تدوين كرده است... <ref>متن کتاب، ج1، ص25</ref>. | 1. يكى از ياران حضرت امام كاظم(ع) به نام ابوعبداللّه ابان بن عثمان بن يحيى بن زكريا لؤلوئى، بجلى (بهواسطه ولاء عتق)، بصرى، كوفى، مشهور به احمر و از فاضلان محدثان و ثقات فقيهان شيعه اماميه و آگاه به اخبار و احوال شاعران و انساب و ايام بود. او از [[امام صادق]](ع) نيز روايت كرده است. وى در آغاز كارش ناووسى بود، ولى بعد هدايت شد و به مكتب تشيع گرويد و راه و روش درست و پسنديدهاى پيمود. او در اصل، اهل بصره بود و گاهى در آنجا و گاه در كوفه سكونت مىكرد و بود و بود تاآنكه بعد از سال 140ق، وفات كرد و گفته شده در حدود سال 200ق، درگذشت و همين صحيح است. بيش از 55 راوى از او روايت كردهاند؛ از جمله معمر بن المثنى و محمد بن سلام و احمد بن محمد بن ابىنصر و ... براى او کتابى است كه در آن مباحث مربوط به مبدأ و مغازى و وفات رسول اكرم(ص) و ردّه و سقيفه را جمع و تدوين كرده است... <ref>متن کتاب، ج1، ص25</ref>. | ||
2. يحيى بن زيد، نوه حضرت امام سجاد(ع) و مادرش ريطه بنت عبداللّه بن محمد بن الحنفيه و از امامان و اعلام و دانشمندان و محدثان زيديه و انقلابيان و شجاعان بنىهاشم بود. او مخالف امام صادق(ع) بود و مذهب مستقلى داشت. وى در زمان امامت حضرت امام صادق(ع)، مصاحب امام كاظم(ع) بود. او بعد از شهادت پدرش زيد بن على(ع)، از ترس ستم امويان به كربلا و بعد به مدائن گريخت و سپس به سرخس منتقل شد و سرانجام به شهر جوزجان پناه برد و در آنجا مردم را بهسوى خودش فراخواند؛ پس عده بسيارى از مردم به دورش جمع شدند و يارىاش كردند و او در جوزجان بر ضدّ امويان اعلام جنگ كرد و وارد جنگى سخت با عاملان اموى و لشكريانش شد و تلاشى وافر و نيكو نمود و در پايان در روستاى ارغونه، در سال 125ق، در معركه كشته شد؛ پس درحالىكه مرده بود، سرش را جدا كرند و جسدش را بر سردر ورودى شهر جوزجان آويختند و بعد سرش را بهسوى خليفه اموى وليد بن يزيد در شام بردند. او در سال 98ق به دنيا آمد. متوكل بن عمير بن متوكل از او روايت كرده است <ref>ر.ك: همان، ج2، ص210</ref>. | 2. يحيى بن زيد، نوه حضرت امام سجاد(ع) و مادرش ريطه بنت عبداللّه بن محمد بن الحنفيه و از امامان و اعلام و دانشمندان و محدثان زيديه و انقلابيان و شجاعان بنىهاشم بود. او مخالف [[امام صادق]](ع) بود و مذهب مستقلى داشت. وى در زمان امامت حضرت [[امام صادق]](ع)، مصاحب امام كاظم(ع) بود. او بعد از شهادت پدرش زيد بن على(ع)، از ترس ستم امويان به كربلا و بعد به مدائن گريخت و سپس به سرخس منتقل شد و سرانجام به شهر جوزجان پناه برد و در آنجا مردم را بهسوى خودش فراخواند؛ پس عده بسيارى از مردم به دورش جمع شدند و يارىاش كردند و او در جوزجان بر ضدّ امويان اعلام جنگ كرد و وارد جنگى سخت با عاملان اموى و لشكريانش شد و تلاشى وافر و نيكو نمود و در پايان در روستاى ارغونه، در سال 125ق، در معركه كشته شد؛ پس درحالىكه مرده بود، سرش را جدا كرند و جسدش را بر سردر ورودى شهر جوزجان آويختند و بعد سرش را بهسوى خليفه اموى وليد بن يزيد در شام بردند. او در سال 98ق به دنيا آمد. متوكل بن عمير بن متوكل از او روايت كرده است <ref>ر.ك: همان، ج2، ص210</ref>. | ||
گفتنى است اينكه نويسنده محترم نوشته است كه يحيى بن زيد: «كان مخالفا للإمام الصادق(ع)، مستقلا في مذهبه»؛ يعنى: «او مخالف امام صادق(ع) بود و مذهب مستقلى داشت»، هرچند از نظر عقلى، ممكن است، ولى از نظر تاريخى ثابت نيست و نياز به بررسى و تحقيق بيشتر دارد؛ زيرا شايد در آن دوران سخت و بحرانى، تقيه مىكرده و در واقع مذهب مستقلى نداشته و مخالف حضرت امام صادق(ع) نبوده است و دست يافتن به نظر واقعى حضرت امام صادق(ع) درباره قيام يحيى بن زيد نيز با توجه به اوضاع آن دوران، بسيار دشوار است و... پس به نظر مىرسد كه اظهار نظر نويسنده محترم، يك تحليل شخصى است و نه گزارش تاريخى و هر تحليلى در باب مسائل تاريخى ادعاست؛ مگر آنكه قرائن و شواهد و گزارشهاى تاريخى آن را تأييد كند و... وليكن متأسفانه نويسنده محترم در اينجا هيچ دليل و شاهد و قرينه و گزارش تاريخى براى اثبات تحليلش ذكر نكرده است. پس بهتر است اكنون اين تحليل را در «بقعه امكان» و «صندوق احتمالات» قرار دهيم و منتظر پژوهشهاى مستندتر و بهتر بمانيم. | گفتنى است اينكه نويسنده محترم نوشته است كه يحيى بن زيد: «كان مخالفا للإمام الصادق(ع)، مستقلا في مذهبه»؛ يعنى: «او مخالف [[امام صادق]](ع) بود و مذهب مستقلى داشت»، هرچند از نظر عقلى، ممكن است، ولى از نظر تاريخى ثابت نيست و نياز به بررسى و تحقيق بيشتر دارد؛ زيرا شايد در آن دوران سخت و بحرانى، تقيه مىكرده و در واقع مذهب مستقلى نداشته و مخالف حضرت [[امام صادق]](ع) نبوده است و دست يافتن به نظر واقعى حضرت [[امام صادق]](ع) درباره قيام يحيى بن زيد نيز با توجه به اوضاع آن دوران، بسيار دشوار است و... پس به نظر مىرسد كه اظهار نظر نويسنده محترم، يك تحليل شخصى است و نه گزارش تاريخى و هر تحليلى در باب مسائل تاريخى ادعاست؛ مگر آنكه قرائن و شواهد و گزارشهاى تاريخى آن را تأييد كند و... وليكن متأسفانه نويسنده محترم در اينجا هيچ دليل و شاهد و قرينه و گزارش تاريخى براى اثبات تحليلش ذكر نكرده است. پس بهتر است اكنون اين تحليل را در «بقعه امكان» و «صندوق احتمالات» قرار دهيم و منتظر پژوهشهاى مستندتر و بهتر بمانيم. | ||
3. نويسنده در بابى تحت عنوان «نساء»، دو نفر از بانوان را نام برده كه حضرت امام موسى كاظم(ع) را ياورى كردهاند: 1. امّ احمد بن الإمام موسى الكاظم(ع) كه در برخى از منابع آمده كه او دختر امام كاظم(ع) است! درحالىكه اين مطلب صحيح نيست و صحيح آن است كه او از همسران حضرت امام(ع) و مادر سيد احمد شاه چراغ است كه در شيراز مدفون است. او امّولد و جليلالقدر بود و در نزد امام(ع) جايگاه بلندى داشت. حضرت امام كاظم(ع) برخى از وصايايش را به او انجام داد و برخى از ودائع امامت و مواريث انبياء را در نزد او به امانت سپرد و آن در زمانى بود كه از مدينه منوره به طرف بغداد خارج شد؛ پس از جمله مواردى كه به او عطا كرد کتابها و اموالى بود و از او خواست كه آن را به كسى تسليم كند كه اوصافش را بيان كند و همچنين به او نوشتهاى مهرشده داد و دستور داد كه آن را به امام رضا(ع) هر گاه كه خواست، تسليم كند. در يكى از شبها حضرت امام رضا(ع) اماحمد را طلبيد و به او گفت: بياور آنچه را كه پدرم در نزد تو به امانت گذاشته و نام و مشخصات آن را برايش ذكر كرد و او آن را تسليم كرد. او قبل از سال 203ق، در قيد حيات بود... 2. سعيده: جزئيات زندگى و حالات ايشان را نتوانستيم به دست آوريم جز آنكه او از ياران حضرت امام كاظم(ع) بود و يونس بن يعقوب از او روايت نقل كرده و قبل از سال 183ق، زنده بوده است <ref>ر.ك: همان، ج2، ص161-264</ref>. | 3. نويسنده در بابى تحت عنوان «نساء»، دو نفر از بانوان را نام برده كه حضرت امام موسى كاظم(ع) را ياورى كردهاند: 1. امّ احمد بن الإمام موسى الكاظم(ع) كه در برخى از منابع آمده كه او دختر امام كاظم(ع) است! درحالىكه اين مطلب صحيح نيست و صحيح آن است كه او از همسران حضرت امام(ع) و مادر سيد احمد شاه چراغ است كه در شيراز مدفون است. او امّولد و جليلالقدر بود و در نزد امام(ع) جايگاه بلندى داشت. حضرت امام كاظم(ع) برخى از وصايايش را به او انجام داد و برخى از ودائع امامت و مواريث انبياء را در نزد او به امانت سپرد و آن در زمانى بود كه از مدينه منوره به طرف بغداد خارج شد؛ پس از جمله مواردى كه به او عطا كرد کتابها و اموالى بود و از او خواست كه آن را به كسى تسليم كند كه اوصافش را بيان كند و همچنين به او نوشتهاى مهرشده داد و دستور داد كه آن را به امام رضا(ع) هر گاه كه خواست، تسليم كند. در يكى از شبها حضرت امام رضا(ع) اماحمد را طلبيد و به او گفت: بياور آنچه را كه پدرم در نزد تو به امانت گذاشته و نام و مشخصات آن را برايش ذكر كرد و او آن را تسليم كرد. او قبل از سال 203ق، در قيد حيات بود... 2. سعيده: جزئيات زندگى و حالات ايشان را نتوانستيم به دست آوريم جز آنكه او از ياران حضرت امام كاظم(ع) بود و يونس بن يعقوب از او روايت نقل كرده و قبل از سال 183ق، زنده بوده است <ref>ر.ك: همان، ج2، ص161-264</ref>. |
ویرایش