۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'كتاب' به 'کتاب') |
جز (جایگزینی متن - 'ابن عساكر' به 'ابن عساكر') |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
مهمترين واقعه در زندگى اشعرى، تحول عميقى بود كه در انديشه او روى داد. وى تا دير زمانى بر مذهب اعتزال بود و با استادش ابوعلى جبايى پيوندى نزديك داشت. در برخى منابع آمده است كه او 40 سال شاگرد ملازم جبايى بود كه البته اين مطلب را با توجه به سال درگذشت جبايى، نمىتوان پذيرفت؛ اما اين روايت را كه وى 40 سال معتزلى بود، مىتوان به معتزلى بودن او تا 40 سالگى تعبير كرد. در برخى منابع متأخر نيز گفته شده است كه مادر اشعرى پس از مرگ پدر او به همسرى جبايى درآمده و اشعرى فرزند خوانده او محسوب مىشده است. | مهمترين واقعه در زندگى اشعرى، تحول عميقى بود كه در انديشه او روى داد. وى تا دير زمانى بر مذهب اعتزال بود و با استادش ابوعلى جبايى پيوندى نزديك داشت. در برخى منابع آمده است كه او 40 سال شاگرد ملازم جبايى بود كه البته اين مطلب را با توجه به سال درگذشت جبايى، نمىتوان پذيرفت؛ اما اين روايت را كه وى 40 سال معتزلى بود، مىتوان به معتزلى بودن او تا 40 سالگى تعبير كرد. در برخى منابع متأخر نيز گفته شده است كه مادر اشعرى پس از مرگ پدر او به همسرى جبايى درآمده و اشعرى فرزند خوانده او محسوب مىشده است. | ||
اشعرى درباره کتابى كه در موضوع صفات الهى نوشته است، مىگويد كه در آن کتاب به نقد و نقض اثرى كه خود پيش از كشف حقيقت، بر پايه اصول معتزلى نوشته بوده، پرداخته است. وى مىافزايد كه مانند آن اثر را در نوشتههاى معتزله نمىتوان يافت. درباره روى گردانى او از اعتزال روايات گوناگونى وجود دارد و قديمترين آنها از ابن نديم است كه مىگويد وى روز آدينهاى در مسجد جامع بصره بر بلندى قدم نهاد و با صداى رسا خود را معرفى كرد و اعلام داشت كه من معتقد بودهام كه قرآن مخلوق است و خداوند رؤيت نمىشود و افعال بد آدميان مخلوق خود ايشان است. اكنون توبه كردهام و به رد معتزله معتقد گشتهام و عيب و رسوايى ايشان را بر ملا مىسازم. به روايت ابن | اشعرى درباره کتابى كه در موضوع صفات الهى نوشته است، مىگويد كه در آن کتاب به نقد و نقض اثرى كه خود پيش از كشف حقيقت، بر پايه اصول معتزلى نوشته بوده، پرداخته است. وى مىافزايد كه مانند آن اثر را در نوشتههاى معتزله نمىتوان يافت. درباره روى گردانى او از اعتزال روايات گوناگونى وجود دارد و قديمترين آنها از ابن نديم است كه مىگويد وى روز آدينهاى در مسجد جامع بصره بر بلندى قدم نهاد و با صداى رسا خود را معرفى كرد و اعلام داشت كه من معتقد بودهام كه قرآن مخلوق است و خداوند رؤيت نمىشود و افعال بد آدميان مخلوق خود ايشان است. اكنون توبه كردهام و به رد معتزله معتقد گشتهام و عيب و رسوايى ايشان را بر ملا مىسازم. به روايت [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساكر]]، وى پس از 15 روز كنارهگيرى از مردم، به مسجد درآمد و اعلام كرد كه آن مدت را به تأمل گذرانده و نتوانسته است از راه دلايل عقلى به حقيقت دست يابد و سرانجام به هدايت الهى و بازخوانى کتاب و سنت، بطلان عقايد پيشين بر او آشكار گشته است. درباره انگيزه تحول فكرى اشعرى روايتهاى ديگرى نيز وجود دارد كه در پارهاى از آنها از رؤيا و الهام نيز سخن رفته است. | ||
موضوع ديگرى كه درباره روى گردانى او از معتزله نقل كردهاند، وقوع چند مناظره ميان او و استادش ابوعلى جبايى است كه همه اين مناظرهها با غلبه اشعرى پايان مىيابند. مشهورترين آنها بحثى است در موضوع عدل و اصلح. وى در اين بحث مىكوشد تا براى اين اعتقاد معتزله كه خداوند همواره بهترين خير ممكن را به بندگانش مىرساند، نمونه نقض بياورد. روشن نيست كه بحثها ميان اين دو، بعد از جدايى اشعرى از معتزله روى داده است يا آنكه اسباب اين جدايى را فراهم ساخته است، اما آنچه در اين باره تأمل برانگيز است، نبودن ذكرى از اين مناظرهها در کتاب ابن عساكر است، با آنكه به نظر مىرسد او از نقل هيچ خبر معتبرى درمورد اشعرى فروگذار نكرده باشد. وى همين اندازه اشاره مىكند كه اشعرى گاهى پرسشهايى را در مجلس درس بر استادانش عرضه مىداشته، اما جواب قانع كنندهاى از آنها نمىگرفته است. اگر تاريخ نگارش رساله الثغر اشعرى، چنانكه از ديباچه آن بر مىآيد، 298ق باشد، نظر به اينكه موضوع آن عقايد اهل سنت است و از سوى ديگر در آن انتقاد آشكارى از معتزله ديده نمىشود، بايد آن را دليل بر گسستن تدريجى او از معتزله دانست و گفته ابن فورك را در تعيين تاريخ بعد از 300ق به اعلام برائت از آنان بازگرداند. | موضوع ديگرى كه درباره روى گردانى او از معتزله نقل كردهاند، وقوع چند مناظره ميان او و استادش ابوعلى جبايى است كه همه اين مناظرهها با غلبه اشعرى پايان مىيابند. مشهورترين آنها بحثى است در موضوع عدل و اصلح. وى در اين بحث مىكوشد تا براى اين اعتقاد معتزله كه خداوند همواره بهترين خير ممكن را به بندگانش مىرساند، نمونه نقض بياورد. روشن نيست كه بحثها ميان اين دو، بعد از جدايى اشعرى از معتزله روى داده است يا آنكه اسباب اين جدايى را فراهم ساخته است، اما آنچه در اين باره تأمل برانگيز است، نبودن ذكرى از اين مناظرهها در کتاب [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساكر]] است، با آنكه به نظر مىرسد او از نقل هيچ خبر معتبرى درمورد اشعرى فروگذار نكرده باشد. وى همين اندازه اشاره مىكند كه اشعرى گاهى پرسشهايى را در مجلس درس بر استادانش عرضه مىداشته، اما جواب قانع كنندهاى از آنها نمىگرفته است. اگر تاريخ نگارش رساله الثغر اشعرى، چنانكه از ديباچه آن بر مىآيد، 298ق باشد، نظر به اينكه موضوع آن عقايد اهل سنت است و از سوى ديگر در آن انتقاد آشكارى از معتزله ديده نمىشود، بايد آن را دليل بر گسستن تدريجى او از معتزله دانست و گفته ابن فورك را در تعيين تاريخ بعد از 300ق به اعلام برائت از آنان بازگرداند. | ||
مىتوان تصور كرد كه روى گردانى اشعرى از معتزليان، تا چه حد بر آنان گران آمده است، به ويژه آنكه وى با آگاهى كافى از روش و مبانى معتزله و مهارتى كه در فن مناظره داشت، به رد ايشان كمر بسته بود. در قدرت جدلى او آوردهاند كه زمانى به نيابت از ابوعلى جبايى مجالس مناظره را به عهده مىگرفت. از مناظرههاى سخت او با معتزله نيز حكاياتى آوردهاند. ابن خفيف، از مشايخ صوفيه، در آغاز جوانى شاهد يكى از اين مناظرات در بصره بود و از همانجا به اشعرى پيوست. از او نقل شده است كه «در ميان قوم كسى با اشعرى در فن نظر برابرى نمىكند». بدينگونه ستيز اشعرى با معتزله لطمه شديدى به اقتدار آنان وارد كرد. با اينهمه، گويا برخورد اشعرى با گروههاى مخالف كمتر از برخى متكلمان، آميخته با تكفير بوده است. زاهر بن احمد كه در لحظههاى پايانى عمر اشعرى در كنار او بوده است، نقل مىكند كه وى به من گفت شهادت بده كه من احدى از اهل قبله را كافر نمىخوانم، زيرا همه آنان از معبود واحدى سخن مىدارند و اختلافشان در عبارات است. | مىتوان تصور كرد كه روى گردانى اشعرى از معتزليان، تا چه حد بر آنان گران آمده است، به ويژه آنكه وى با آگاهى كافى از روش و مبانى معتزله و مهارتى كه در فن مناظره داشت، به رد ايشان كمر بسته بود. در قدرت جدلى او آوردهاند كه زمانى به نيابت از ابوعلى جبايى مجالس مناظره را به عهده مىگرفت. از مناظرههاى سخت او با معتزله نيز حكاياتى آوردهاند. ابن خفيف، از مشايخ صوفيه، در آغاز جوانى شاهد يكى از اين مناظرات در بصره بود و از همانجا به اشعرى پيوست. از او نقل شده است كه «در ميان قوم كسى با اشعرى در فن نظر برابرى نمىكند». بدينگونه ستيز اشعرى با معتزله لطمه شديدى به اقتدار آنان وارد كرد. با اينهمه، گويا برخورد اشعرى با گروههاى مخالف كمتر از برخى متكلمان، آميخته با تكفير بوده است. زاهر بن احمد كه در لحظههاى پايانى عمر اشعرى در كنار او بوده است، نقل مىكند كه وى به من گفت شهادت بده كه من احدى از اهل قبله را كافر نمىخوانم، زيرا همه آنان از معبود واحدى سخن مىدارند و اختلافشان در عبارات است. | ||
اشعرى در بغداد درگذشت. در بيشتر منابع تاريخ وفات او در فاصله سالهاى 320 و 330ق ذكر شده است و اين با تعيين سال 324ق كه در روايتهاى معتبرتر آمده است، تعارضى ندارد. مدفن او در بغداد، ميان كرخ و باب بصره واقع است. ابن عساكر كه خود به آنجا رفته، مىگويد بارها مقبره او مورد تعرض حنابله افراطى قرار گرفته است. | اشعرى در بغداد درگذشت. در بيشتر منابع تاريخ وفات او در فاصله سالهاى 320 و 330ق ذكر شده است و اين با تعيين سال 324ق كه در روايتهاى معتبرتر آمده است، تعارضى ندارد. مدفن او در بغداد، ميان كرخ و باب بصره واقع است. [[ابن عساکر، علی بن حسن|ابن عساكر]] كه خود به آنجا رفته، مىگويد بارها مقبره او مورد تعرض حنابله افراطى قرار گرفته است. | ||
== آثار== | == آثار== |
ویرایش