۱۵٬۵۱۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
نویسنده در مقدمه کتاب با اشاره به روایتی که دلالت بر این دارد که به هنگام اقبال قلوب نوافل را انجام بدهید و به هنگام ادبار قلوب نوافل را رها کنید. همچنین با توجه به شیوه صحابی رسول الله(ص) عبدالله بن عباس که پس از تدریس و روایت احادیث به نقل اشعار و ظرایف و حکم میپرداخت، تصمیم به نگارش این کتاب میگیرد که به هنگام ملال سبب انبساط خاطر شود. این کتاب همانند [[ربيع الأبرار و نصوص الأخبار|ربیع الابرار]] [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشری]] و [[الكشكول (شیخ بهایي)|کشکول]] [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شیخ بهایی]] مشتمل بر سخنان لطیف و اشعار و حکم و اخبار و آثار عجیب است. البته به گفته نویسنده بخش عمدهای از این مطالب در مجلد دوم انوار النعمانیه و اندکی از آن را نیز در دو کتاب دیگرش مقامات النجاة و مسکن الشجون آورده است.<ref>ر.ک: مقدمه، ص6-5</ref> | نویسنده در مقدمه کتاب با اشاره به روایتی که دلالت بر این دارد که به هنگام اقبال قلوب نوافل را انجام بدهید و به هنگام ادبار قلوب نوافل را رها کنید. همچنین با توجه به شیوه صحابی رسول الله(ص) عبدالله بن عباس که پس از تدریس و روایت احادیث به نقل اشعار و ظرایف و حکم میپرداخت، تصمیم به نگارش این کتاب میگیرد که به هنگام ملال سبب انبساط خاطر شود. این کتاب همانند [[ربيع الأبرار و نصوص الأخبار|ربیع الابرار]] [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشری]] و [[الكشكول (شیخ بهایي)|کشکول]] [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شیخ بهایی]] مشتمل بر سخنان لطیف و اشعار و حکم و اخبار و آثار عجیب است. البته به گفته نویسنده بخش عمدهای از این مطالب در مجلد دوم انوار النعمانیه و اندکی از آن را نیز در دو کتاب دیگرش مقامات النجاة و مسکن الشجون آورده است.<ref>ر.ک: مقدمه، ص6-5</ref> | ||
کتاب با ذکر مطایبات و شوخیهای انبیاء آغاز شده است. انبیاء در عین وقار، با مردم اختلاط و مزاح میکردهاند: «بدان که انبیاء و ائمه(ع) و علمای دینی پس از ایشان، اگرچه از وقار نبوت و وزانت امامت برخوردار بودهاند، ولی با مردم نیز اختلاط و شوخی میکردهاند. پیامبر(ص) نیز با اصحاب فراوان مزاح میکردند. نقل شده که پیرزنی از انصار نزد آنحضرت آمد و پرسید: ای رسول خدا از خداوند برای من طلب مغرفت کن. آنحضرت فرمود: آیا نمیدانی که پیرزنها داخل بهشت نمیشوند. پس پیرزنی فریادی کشید. آنحضرت تبسمی نمود و به او گفت: آیا کلام خداوند را نخواندهای: {{متن قرآن|[[quran:56/35|إِنَّآ أَنشَأۡنَٰهُنَّ إِنشَآءٗ | کتاب با ذکر مطایبات و شوخیهای انبیاء آغاز شده است. انبیاء در عین وقار، با مردم اختلاط و مزاح میکردهاند: «بدان که انبیاء و ائمه(ع) و علمای دینی پس از ایشان، اگرچه از وقار نبوت و وزانت امامت برخوردار بودهاند، ولی با مردم نیز اختلاط و شوخی میکردهاند. پیامبر(ص) نیز با اصحاب فراوان مزاح میکردند. نقل شده که پیرزنی از انصار نزد آنحضرت آمد و پرسید: ای رسول خدا از خداوند برای من طلب مغرفت کن. آنحضرت فرمود: آیا نمیدانی که پیرزنها داخل بهشت نمیشوند. پس پیرزنی فریادی کشید. آنحضرت تبسمی نمود و به او گفت: آیا کلام خداوند را نخواندهای: {{متن قرآن|[[quran:56/35|إِنَّآ أَنشَأۡنَٰهُنَّ إِنشَآءٗ * | ||
فَجَعَلۡنَٰهُنَّ أَبۡكَارًا | فَجَعَلۡنَٰهُنَّ أَبۡكَارًا]]|سوره=واقعه|آیه=36-37}}.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص8-7</ref> | ||
حکایات پند آموز در کتاب فراوان نقل شده است: از سقراط حکیم در سبب کمگویی او پرسیدند. پاسخ داد زیرا خداوند برای انسان یک زبان و دو گوش آفرید: | حکایات پند آموز در کتاب فراوان نقل شده است: از سقراط حکیم در سبب کمگویی او پرسیدند. پاسخ داد زیرا خداوند برای انسان یک زبان و دو گوش آفرید: |