۱۰۶٬۳۳۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'مقدّمه ای' به 'مقدّمهای') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه های' به 'ههای') |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
'''صدای سخن عشق''' با عنوان فرعی پژوهشی در عشق حقیقی و حقیقت عشق، نوشتهی [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] کتابی است، نقدی تحلیلی که به شرح کامل عشق میپردازد و آن را به بیان تحلیل فلسفی در تمامی ابعادش میسنجد و نقد و بررسی میکند. عشق گوهری اصیل و عزیز است که خداوند آن را به ذات هستی بخشیده و چیزی و جایی و شخصی نیست، که از آن کوهر آسمانی و قدسی برخوردار نشده باشد. از آغاز تا کنون و از امروز تا فرداهای دور عشق امری ماندگار و پایا و پویاست و گویی جهان بی شیرازهی عشق دوام و بقائی نخواهد داشت. | '''صدای سخن عشق''' با عنوان فرعی پژوهشی در عشق حقیقی و حقیقت عشق، نوشتهی [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] کتابی است، نقدی تحلیلی که به شرح کامل عشق میپردازد و آن را به بیان تحلیل فلسفی در تمامی ابعادش میسنجد و نقد و بررسی میکند. عشق گوهری اصیل و عزیز است که خداوند آن را به ذات هستی بخشیده و چیزی و جایی و شخصی نیست، که از آن کوهر آسمانی و قدسی برخوردار نشده باشد. از آغاز تا کنون و از امروز تا فرداهای دور عشق امری ماندگار و پایا و پویاست و گویی جهان بی شیرازهی عشق دوام و بقائی نخواهد داشت. | ||
رویکرد فیلسوفان و عارفان و هر انسان خردمند و اندیشمندی به عشق نشان از ذاتی بودن و سرشتی بودن آن است. بزرگی نیست که از ذات هستی و هستیِ ذات سخن گفته باشد و از این واژه با تمامی مفهوم و معنای آن غفلت کرده باشد. لااقل در عرفان اسلامی و در ادبیّات غنی ایرانی عارفی نیست که از این بابت شعری نگفته و یا غزل و منظومه ای نساخته باشد. فهرست کردن نام نامیعشق ورزان و عشق نویسان قطاری مطوّل و کاروانی پر آهنگ را میطلبد. نویسندهی صدای سخن عشق دههها پیش از این با خلق [[عشق، عاشق، معشوق]] نخستین سنگ بنا را در پژوهش رسمیعشق بگذاشت، کتابی که در آن دوران بازتاب زیادی داشت و بسیاری را با خود همراه و جمعی را پریشان ساخت، له و علیه او داستان ساخته و پرداخته شد، ولی عاقبت بخیری با عشق بود و عقل نیز در صلابت عشق سخن گفت و آن اوّلین را بعد از انقلاب تسلیم وار شاباش گفتند و در برابر سیل قدرتمند آن تسلیم گشتند. بعد از آن دیری نپایید که در جواب خواسته ها و نیاز معرفت خواهان [[چشمهی بقا]] را نگاشت و هم اینک با گذشت یک دهه از چاپ صدای سخن عشق بار دیگر صلای عشق سر میدهیم و در راستای عشقی عقلانی با عاشقان حقیقی و عاقلان عشق فهم، همراهی میکنیم. و در اثر دیگر وی [[هزارهی عشق]] راهی بیکرانه را در سلوک عرفانی تا | رویکرد فیلسوفان و عارفان و هر انسان خردمند و اندیشمندی به عشق نشان از ذاتی بودن و سرشتی بودن آن است. بزرگی نیست که از ذات هستی و هستیِ ذات سخن گفته باشد و از این واژه با تمامی مفهوم و معنای آن غفلت کرده باشد. لااقل در عرفان اسلامی و در ادبیّات غنی ایرانی عارفی نیست که از این بابت شعری نگفته و یا غزل و منظومه ای نساخته باشد. فهرست کردن نام نامیعشق ورزان و عشق نویسان قطاری مطوّل و کاروانی پر آهنگ را میطلبد. نویسندهی صدای سخن عشق دههها پیش از این با خلق [[عشق، عاشق، معشوق]] نخستین سنگ بنا را در پژوهش رسمیعشق بگذاشت، کتابی که در آن دوران بازتاب زیادی داشت و بسیاری را با خود همراه و جمعی را پریشان ساخت، له و علیه او داستان ساخته و پرداخته شد، ولی عاقبت بخیری با عشق بود و عقل نیز در صلابت عشق سخن گفت و آن اوّلین را بعد از انقلاب تسلیم وار شاباش گفتند و در برابر سیل قدرتمند آن تسلیم گشتند. بعد از آن دیری نپایید که در جواب خواسته ها و نیاز معرفت خواهان [[چشمهی بقا]] را نگاشت و هم اینک با گذشت یک دهه از چاپ صدای سخن عشق بار دیگر صلای عشق سر میدهیم و در راستای عشقی عقلانی با عاشقان حقیقی و عاقلان عشق فهم، همراهی میکنیم. و در اثر دیگر وی [[هزارهی عشق]] راهی بیکرانه را در سلوک عرفانی تا بیکرانههای هستی در مینوردیم. | ||
[[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در مقدّمهی صدای سخن عشق میگوید: و امّا کتابی که هم اکنون در برابر دیدگان شماست ـ صدای سخن عشق ـ شاید رمزی از آن رمزها و حرفی از آن حرفها باشد. هرچند که از این بابت در طول بیش از سه دههی گذشته در کتابهای: [[عشق، عاشق، معشوق]] و نیز: [[جدال تاریخی عقل و عشق]] و همینطور در کتاب [[چشمهی بقاء]] سخن گفتیم و هریک از آنها در زمان خود تأثیر به سزا کرده و خوش استقبال شده است امّا زمان حاضر غیر از آن دوره است و نیاز جوان پژوهشگرِ امروز نیز با این همه تحوّلات چیز دیگری است. به هرحال در این دوران و با توجّه به شرایط موجود، ثبت و نگارش اثری تحقیقی در باب «عشق الهی» و «عشق عرفانی» و در عین حال «عشق حقیقی» و «حقیقت عشق» میتواند رسالتی بزرگ به حساب آید، زیرا آنچه که نسل جوان ما شدیداً به آن محتاج است «عشق» است. عشقی راستین و بالنده که از پرتو آن به توحید، راستی، صداقت و کوشش بیوقفه برای رسیدن به مقصود دست یابد. و این کتاب که هم اکنون به همّـت «انتشارات نجم کبری» منتشر میشود امید است که پاسخ این نیاز اساسی و بنیادین جوانان و مشتاقان و محقّقانِ عشقپژوه این عصر باشد و همهی امید راقم آن است که این نوشته به دست اهلش برسد و تأثیر بایسته را بر جان و اندیشهی آنان بگذارد و بر خیل عاشقان طریق معرفت و پویندگان راه خدا و حقیقت که معشوقِ کلّ و کامل و حقیقی است بیفزاید. و دعای عاشقانِ سوخته و معرفت اندوخته و پردهی پندار دوخته نیز شامل حال این راقم باشد<ref>مقدّمه، صص 10-9</ref>. | [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در مقدّمهی صدای سخن عشق میگوید: و امّا کتابی که هم اکنون در برابر دیدگان شماست ـ صدای سخن عشق ـ شاید رمزی از آن رمزها و حرفی از آن حرفها باشد. هرچند که از این بابت در طول بیش از سه دههی گذشته در کتابهای: [[عشق، عاشق، معشوق]] و نیز: [[جدال تاریخی عقل و عشق]] و همینطور در کتاب [[چشمهی بقاء]] سخن گفتیم و هریک از آنها در زمان خود تأثیر به سزا کرده و خوش استقبال شده است امّا زمان حاضر غیر از آن دوره است و نیاز جوان پژوهشگرِ امروز نیز با این همه تحوّلات چیز دیگری است. به هرحال در این دوران و با توجّه به شرایط موجود، ثبت و نگارش اثری تحقیقی در باب «عشق الهی» و «عشق عرفانی» و در عین حال «عشق حقیقی» و «حقیقت عشق» میتواند رسالتی بزرگ به حساب آید، زیرا آنچه که نسل جوان ما شدیداً به آن محتاج است «عشق» است. عشقی راستین و بالنده که از پرتو آن به توحید، راستی، صداقت و کوشش بیوقفه برای رسیدن به مقصود دست یابد. و این کتاب که هم اکنون به همّـت «انتشارات نجم کبری» منتشر میشود امید است که پاسخ این نیاز اساسی و بنیادین جوانان و مشتاقان و محقّقانِ عشقپژوه این عصر باشد و همهی امید راقم آن است که این نوشته به دست اهلش برسد و تأثیر بایسته را بر جان و اندیشهی آنان بگذارد و بر خیل عاشقان طریق معرفت و پویندگان راه خدا و حقیقت که معشوقِ کلّ و کامل و حقیقی است بیفزاید. و دعای عاشقانِ سوخته و معرفت اندوخته و پردهی پندار دوخته نیز شامل حال این راقم باشد<ref>مقدّمه، صص 10-9</ref>. | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
کتاب صدای سخن عشق نوشتهی [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] با دقّت تمام به بررسی پیچیدهی مسئلهی عشق پرداخته است. چنانکه از فهرست کتاب بر میآید جای خالی برای بحث دیگر باقی نگذاشته و تمامیّت عشق را با همهی جوانب آن مورد مداقّه قرار داده است. مقدّمهای گویا و روان در ابتدای راه خواننده قرار دارد که وی را با هویّت و ماهیّت اثر آشنا میکند و معلوم میدارد که نویسنده از چه بابتی سخن خواهد گفت. با این حال نام کتاب با بخش نخست عنوانی واحد دارد. عشق را در همینجا دُرّ دریای معرفت خوانده که ترکیب و توصیفی عالی است. به بزرگانی که عشق را به خوبی تعریف و تحلیل کرده اند اشاره میکند که هر یک در عرفان و عشق دارای نام و منزلتی هستند، در این بین نام کسانی چون: [[سنایی، مجدود بن آدم|حکیم سنایی]]، [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]]، [[عراقی، ابراهیم بن بزرگمهر|فخرالدّین عراقی]]، [[روزبهان بقلی، روزبهان بن ابینصر|روزبهان بقلی شیرازی]]، [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]]، [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدّین کبری]]، [[مولانا]] و [[حافظ، شمسالدین محمد|حافظ]] دیده میشود<ref>متن، ص 12</ref>. و عنوان کتاب نیز چنان که معلوم است بخشی از بیتی از یک غزل مشهور [[حافظ، شمسالدین محمد|خواجهی شیراز]] است که در افواه عامه نیز افتاده است. | کتاب صدای سخن عشق نوشتهی [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] با دقّت تمام به بررسی پیچیدهی مسئلهی عشق پرداخته است. چنانکه از فهرست کتاب بر میآید جای خالی برای بحث دیگر باقی نگذاشته و تمامیّت عشق را با همهی جوانب آن مورد مداقّه قرار داده است. مقدّمهای گویا و روان در ابتدای راه خواننده قرار دارد که وی را با هویّت و ماهیّت اثر آشنا میکند و معلوم میدارد که نویسنده از چه بابتی سخن خواهد گفت. با این حال نام کتاب با بخش نخست عنوانی واحد دارد. عشق را در همینجا دُرّ دریای معرفت خوانده که ترکیب و توصیفی عالی است. به بزرگانی که عشق را به خوبی تعریف و تحلیل کرده اند اشاره میکند که هر یک در عرفان و عشق دارای نام و منزلتی هستند، در این بین نام کسانی چون: [[سنایی، مجدود بن آدم|حکیم سنایی]]، [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]]، [[عراقی، ابراهیم بن بزرگمهر|فخرالدّین عراقی]]، [[روزبهان بقلی، روزبهان بن ابینصر|روزبهان بقلی شیرازی]]، [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]]، [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدّین کبری]]، [[مولانا]] و [[حافظ، شمسالدین محمد|حافظ]] دیده میشود<ref>متن، ص 12</ref>. و عنوان کتاب نیز چنان که معلوم است بخشی از بیتی از یک غزل مشهور [[حافظ، شمسالدین محمد|خواجهی شیراز]] است که در افواه عامه نیز افتاده است. | ||
نویسنده در بخش نخست رد پای عشق را در متون عرفانی و حکمیو همینطور در دل ادیان و مذاهب در شرق و غرب میجوید. گذشته از اسلام و قرآن و حدیث و بیرون از عارفان مسلمان که همه داد عشق داده اند و سرّ عشق را تفسیر کرده اند، نظر بهیهودیت و مسیحیت و تورات و انجیل میدوزد و از دریچهی عارفان مسیحی نیز آن گوهر را ردیابی میکند. آیاتی از انجیل را شاهد میآورد و شعلهی عشق را فروزان میکند. در میان هندیان میرود و هندو و بودائی و دیگر نحله ها را سرشار از عشق میبیند. در ایران باستان سیر میکند و دیانت زرتشت را آمیخته از عشق مییابد و «سپنتا آرمئیتی» را عشق مقدّس میخواند <ref>متن، ص 30</ref>. گذر به معبد دلفی میکند و در یونان باستان هماوا با [[افلاطون]] از «عشق افلاطونی» سخن میگوید<ref>متن، ص 31</ref>. و در مهمانیِ [[افلاطون]] در [[رسالهی مهمانی]] شرکت میکند گوش هوش به سخنان [[سقراط]] حکیم میسپارد و در میان | نویسنده در بخش نخست رد پای عشق را در متون عرفانی و حکمیو همینطور در دل ادیان و مذاهب در شرق و غرب میجوید. گذشته از اسلام و قرآن و حدیث و بیرون از عارفان مسلمان که همه داد عشق داده اند و سرّ عشق را تفسیر کرده اند، نظر بهیهودیت و مسیحیت و تورات و انجیل میدوزد و از دریچهی عارفان مسیحی نیز آن گوهر را ردیابی میکند. آیاتی از انجیل را شاهد میآورد و شعلهی عشق را فروزان میکند. در میان هندیان میرود و هندو و بودائی و دیگر نحله ها را سرشار از عشق میبیند. در ایران باستان سیر میکند و دیانت زرتشت را آمیخته از عشق مییابد و «سپنتا آرمئیتی» را عشق مقدّس میخواند <ref>متن، ص 30</ref>. گذر به معبد دلفی میکند و در یونان باستان هماوا با [[افلاطون]] از «عشق افلاطونی» سخن میگوید<ref>متن، ص 31</ref>. و در مهمانیِ [[افلاطون]] در [[رسالهی مهمانی]] شرکت میکند گوش هوش به سخنان [[سقراط]] حکیم میسپارد و در میان اسطورههای روم و یونان باستان الهههای عشق پاک و ناپاک را جستجو میکند و با آفرودیته آشنا میشود و پورنه را که به منزلهی عشق هرجایی است از دیده میگذراند. | ||
[[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در بخشی از این اثر میگوید: و من آیات الهی را در بیکرانهی هستی که در بینهایت فرم و شکل حضوری سرشار دارند را به نوعی صدای عشق و صدای سخن عشق میدانم که حضرت معشوق فرمود: «کُن»، باش! و هر چه او بفرماید خواهد شد و در کنار این همه آیات طبیعی شناخته شده و ناشناخته، آیاتی دیگر هم هست که آیات مکتوب شده است. صُحف، تورات، زبور، انجیل، و در شکل عالی و نابتر [[قرآن کریم]] عالیترین تجلّی سخن عشق. و وحی الهی در این نظر چیزی جز صدای سخن عشق نخواهد بود و لذا هرکس مایل به عشق راستین و حقیقت عشق باشد باید چونان عارفان کامل در این بحر بیکران وحی الهی که قرآنش میخوانیم سباحه کند و از صورت سخن عشق حقیقت معشوق را دریابد<ref>متن، صص 38-37</ref>. | [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در بخشی از این اثر میگوید: و من آیات الهی را در بیکرانهی هستی که در بینهایت فرم و شکل حضوری سرشار دارند را به نوعی صدای عشق و صدای سخن عشق میدانم که حضرت معشوق فرمود: «کُن»، باش! و هر چه او بفرماید خواهد شد و در کنار این همه آیات طبیعی شناخته شده و ناشناخته، آیاتی دیگر هم هست که آیات مکتوب شده است. صُحف، تورات، زبور، انجیل، و در شکل عالی و نابتر [[قرآن کریم]] عالیترین تجلّی سخن عشق. و وحی الهی در این نظر چیزی جز صدای سخن عشق نخواهد بود و لذا هرکس مایل به عشق راستین و حقیقت عشق باشد باید چونان عارفان کامل در این بحر بیکران وحی الهی که قرآنش میخوانیم سباحه کند و از صورت سخن عشق حقیقت معشوق را دریابد<ref>متن، صص 38-37</ref>. | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
بخش دیگری که باید با [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] همراه شد سفر به شهر [[قرآن]] و حدیث است تا از آن دو دیار که ریاحین معنوی را به مشام جان میرسانند، شواهدی را در این گوهر هستی یافت. آیاتی به وفور مدّ نظر نویسنده است، که خداوند خود را دوستدار و محب میخواند و جماعتی از گروههای معنوی و نیک را محبوب قلمداد میکند<ref>متن، صص 96-92</ref>. و نیز اشاراتی به آیاتی دارد، که خداوند آنان را که کردارهایی ناشایست دارند از ذیل دوستیِ خود خارج کرده و به ایشان بی اعتناست را فهرست میکند و آنگونه که توّابین، محسنین، مطهّرین، مقسطین، صابرین، مجاهدین و متوکّلین را دوست میداشت و به دوستی آنان با صراحت اشاره مینمود کسانی چون: معتدین، فسادکنندگان، کافران، گناهکاران، ظالمان، خودخواهان، فخرفروشان، خیانتکاران، فاسدان، مسرفان، متکبّران و الکی خوشان را از زمرهی دوستی خود خارج میکند و لباس نادوست در بر ایشان مینماید<ref>متن، صص 102-96</ref>. | بخش دیگری که باید با [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] همراه شد سفر به شهر [[قرآن]] و حدیث است تا از آن دو دیار که ریاحین معنوی را به مشام جان میرسانند، شواهدی را در این گوهر هستی یافت. آیاتی به وفور مدّ نظر نویسنده است، که خداوند خود را دوستدار و محب میخواند و جماعتی از گروههای معنوی و نیک را محبوب قلمداد میکند<ref>متن، صص 96-92</ref>. و نیز اشاراتی به آیاتی دارد، که خداوند آنان را که کردارهایی ناشایست دارند از ذیل دوستیِ خود خارج کرده و به ایشان بی اعتناست را فهرست میکند و آنگونه که توّابین، محسنین، مطهّرین، مقسطین، صابرین، مجاهدین و متوکّلین را دوست میداشت و به دوستی آنان با صراحت اشاره مینمود کسانی چون: معتدین، فسادکنندگان، کافران، گناهکاران، ظالمان، خودخواهان، فخرفروشان، خیانتکاران، فاسدان، مسرفان، متکبّران و الکی خوشان را از زمرهی دوستی خود خارج میکند و لباس نادوست در بر ایشان مینماید<ref>متن، صص 102-96</ref>. | ||
از طریق آیات، عشق به پیامبر خدا در دستور کار اهل ایمان قرار میگیرد و نشانی از ایمان راستین تلقّی میگردد بعد از آن واژگانی که همپای عشق است یکی پس از دیگری به نمایش در میآید: ود، مودّت، ودود. خلّة و خلیل. شعف و شغف. و بعد از آن پیامبران الهی به عنوان مظاهر عشق و عاشقانی صادق معرّفی میشوند. ابراهیم، موسی، نوح، ایّوب، عیسی، یعقوب و یوسف و دیگر | از طریق آیات، عشق به پیامبر خدا در دستور کار اهل ایمان قرار میگیرد و نشانی از ایمان راستین تلقّی میگردد بعد از آن واژگانی که همپای عشق است یکی پس از دیگری به نمایش در میآید: ود، مودّت، ودود. خلّة و خلیل. شعف و شغف. و بعد از آن پیامبران الهی به عنوان مظاهر عشق و عاشقانی صادق معرّفی میشوند. ابراهیم، موسی، نوح، ایّوب، عیسی، یعقوب و یوسف و دیگر ستارههای درخشان نبوّت و ولایت. | ||
در بخش هفتم که عوامل عشق نام دارد عمدتاً متمرکز بر سه چیز است که عبارتند از: لذّت و خیر و نفع که تمام بخش به تفسیر و تحلیل این اسباب پرداخته است. در بخش هشتم یا تقسیمات عشق انواع و اقسام تقسیم قابل دیدن است. عشقهای رنگی، صورتی، سه روزه از جملهی این عشقهاست. تقسیمیاز سوی [[ملاصدرا]] در [[اسفار اربعه]] وجود دارد که عشق را به حقیقی و مجازی تقسیم میکند<ref>متن، ص 256</ref>. و در جای دیگر از همان کتاب عشق را به اکبر و اوسط و اصغر دسته بندی میکند <ref>متن، صص 258-257</ref>. در یک تقسیم از سوی [[روزبهان بقلی، روزبهان بن ابینصر|روزبهان بقلی]] در [[عبهر العاشقین]] عشق را به پنج نوع دسته بندی میکند با عناوین: عشق الهی، عشق عقلی، عشق روحانی، عشق بهیمیو عشق طبیعی <ref>متن، صص 263</ref>. این اثر تا انتها از عشق حقیقی و مجازی و ربط آنها سخن میگوید و آنقدر شاهد آیه و حدیث و قول و فعل از عارفان و حکیمان نشان میدهد تا هر مخاطبی به پاسخی مکفی در فهم و شناخت کامل آن برسد. | در بخش هفتم که عوامل عشق نام دارد عمدتاً متمرکز بر سه چیز است که عبارتند از: لذّت و خیر و نفع که تمام بخش به تفسیر و تحلیل این اسباب پرداخته است. در بخش هشتم یا تقسیمات عشق انواع و اقسام تقسیم قابل دیدن است. عشقهای رنگی، صورتی، سه روزه از جملهی این عشقهاست. تقسیمیاز سوی [[ملاصدرا]] در [[اسفار اربعه]] وجود دارد که عشق را به حقیقی و مجازی تقسیم میکند<ref>متن، ص 256</ref>. و در جای دیگر از همان کتاب عشق را به اکبر و اوسط و اصغر دسته بندی میکند <ref>متن، صص 258-257</ref>. در یک تقسیم از سوی [[روزبهان بقلی، روزبهان بن ابینصر|روزبهان بقلی]] در [[عبهر العاشقین]] عشق را به پنج نوع دسته بندی میکند با عناوین: عشق الهی، عشق عقلی، عشق روحانی، عشق بهیمیو عشق طبیعی <ref>متن، صص 263</ref>. این اثر تا انتها از عشق حقیقی و مجازی و ربط آنها سخن میگوید و آنقدر شاهد آیه و حدیث و قول و فعل از عارفان و حکیمان نشان میدهد تا هر مخاطبی به پاسخی مکفی در فهم و شناخت کامل آن برسد. | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
# نگارش سلیس و روان از ویژگیهای این اثر است. | # نگارش سلیس و روان از ویژگیهای این اثر است. | ||
# تبیین مسئله و پرداخت مناسب به اصل ماجرا. | # تبیین مسئله و پرداخت مناسب به اصل ماجرا. | ||
# | # استفادههای بهینه از آیات قرآن و اخبار و احادیث به نوعی که معنا را در بحث کامل میکند از نکات برجستهی کتاب است. | ||
# وجود استدلالها و استنباطهای فلسفی ـ عرفانی از نکات مهم اثر است. | # وجود استدلالها و استنباطهای فلسفی ـ عرفانی از نکات مهم اثر است. | ||
# استفاده از منابع گسترده و اصیل در هر سه حوزهی دین، عرفان و فلسفه نشان از اصالت پژوهش است. | # استفاده از منابع گسترده و اصیل در هر سه حوزهی دین، عرفان و فلسفه نشان از اصالت پژوهش است. |