۱۰۶٬۸۲۲
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'فارسي' به 'فارسی') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه های' به 'ههای') |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
نویسنده، [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در مقدّمهی کتاب از ناشناخته بودن شیخ یاد میکند و از تلاشی گسترده و همه جانبه برای شناخته شدن این عارف بزرگ در رسانه و مطبوعات و کتاب نام می برد و گویا در این کار سترگ نیز نویسنده خود یکتنه به این مبارزه اقدام کرده و در این باره نیز توفیقی چشمگیر داشته است. <ref>مقدّمه، صص 12-11</ref>. | نویسنده، [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در مقدّمهی کتاب از ناشناخته بودن شیخ یاد میکند و از تلاشی گسترده و همه جانبه برای شناخته شدن این عارف بزرگ در رسانه و مطبوعات و کتاب نام می برد و گویا در این کار سترگ نیز نویسنده خود یکتنه به این مبارزه اقدام کرده و در این باره نیز توفیقی چشمگیر داشته است. <ref>مقدّمه، صص 12-11</ref>. | ||
نخستین قسمت کتاب مربوط به خلاصهای از زندگی و سلوک شیخ [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] است. در همان ابتدا بیان میشود که اطلاعاتی از دوران کودکی شیخ وجود ندارد و این بی اطلاعی شامل تعالیم اوّلیّه نیز میشود ولی به قول نویسنده همین قدر می دانیم که نام کامل او احمد بن عمر، ابوالجنّاب نجمالدین کبری خیوکی خوارزمی است<ref>متن، ص 13</ref>. تاریخ ولادت شیخ 540 هجری در خوارزم، منطقهی خیوق یا خیوه و یا خیوک بوده است<ref>همان </ref>. احتمالاً آموزشهای نخستین را در خانواده و در نزد پدر فراگرفته است زیرا در منابع چیزی از اساتید دوران کودکی او به چشم نمیخورد. ولی روح جوینده و طالب علم او وی را به شهرها و بلاد گوناگون میکشد تا از خرمن دانش دانشوران دینی در فلسفه و کلام و فقه و شریعت و نیز عرفان و تصوّف هر چه را که بایسته است کسب کند. این است که به شهرهای نیشابو، اصفهان، همدان، تبریز، اسکندریه، مصر، مکّه و عراق اشاره میشود <ref>متن، ص 15</ref>. با این حال نویسنده یادآور میشود که: معلوم نیست که این سفرها به دقّت از چه زمانی آغاز شده و ابتدا به کدام شهر و پس از آن به کجا رفته است. [[نجم کبری]] خود از این بابت که مقدّم و مؤخّر سفر او معلوم باشد چیزی نگفته است امّا در خلال | نخستین قسمت کتاب مربوط به خلاصهای از زندگی و سلوک شیخ [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] است. در همان ابتدا بیان میشود که اطلاعاتی از دوران کودکی شیخ وجود ندارد و این بی اطلاعی شامل تعالیم اوّلیّه نیز میشود ولی به قول نویسنده همین قدر می دانیم که نام کامل او احمد بن عمر، ابوالجنّاب نجمالدین کبری خیوکی خوارزمی است<ref>متن، ص 13</ref>. تاریخ ولادت شیخ 540 هجری در خوارزم، منطقهی خیوق یا خیوه و یا خیوک بوده است<ref>همان </ref>. احتمالاً آموزشهای نخستین را در خانواده و در نزد پدر فراگرفته است زیرا در منابع چیزی از اساتید دوران کودکی او به چشم نمیخورد. ولی روح جوینده و طالب علم او وی را به شهرها و بلاد گوناگون میکشد تا از خرمن دانش دانشوران دینی در فلسفه و کلام و فقه و شریعت و نیز عرفان و تصوّف هر چه را که بایسته است کسب کند. این است که به شهرهای نیشابو، اصفهان، همدان، تبریز، اسکندریه، مصر، مکّه و عراق اشاره میشود <ref>متن، ص 15</ref>. با این حال نویسنده یادآور میشود که: معلوم نیست که این سفرها به دقّت از چه زمانی آغاز شده و ابتدا به کدام شهر و پس از آن به کجا رفته است. [[نجم کبری]] خود از این بابت که مقدّم و مؤخّر سفر او معلوم باشد چیزی نگفته است امّا در خلال نوشتههای او به شهرهای مذکور که یاد شد اشاراتی رفته است و لذا این نامعلوم بودن زمان حرکت و نامعلوم بودن شهرهای طی شده ما را با این مشکل مواجه میکند که او کدام درس و کدام استاد را ابتدا و پیامد آن به شاگردی چه کسانی درآمده است. در این بین تنها چیزی که برای ما معلوم است یکی آخرین استاد علوم ظاهری و نیز اوّلین معلّمِ دانش عرفانیِ اوست. چه از همانجا جریان نوینی در زندگی نجم درخشیدن گرفت و او را از ظاهر به باطن کشید و از صورت به معنا و لذا حضور شخصی به نام [[بابافرج]] که فرجی بزرگ در کار نجم کرده بود از لحاظ آنچه که گفتیم معلوم و متقن است و دیگر سالی است که نجم عزم سفر به مصر را داشته که به تاریخ 568 هجری اتفاق افتاده و سنّ نجم در آن زمان چنان که از منابع به دست میآید بیست و هشت سال بوده است<ref>متن، صص 16-15</ref>. | ||
نویسنده، [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در صفحات 16 تا 20 به ذکر سفرهای علمی شیخ [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] اشاره کرده و مشایخ و اساتید وی را در هر سفر نیز ذکر کرده است. چنانکه خلاصهی آن چنین است: در نیشابور نزد استاد شهیر [[ابوالمعالی فراوی نیشابوری]] درس خوانده. در سفری به اصفهان از کسانی چون [[ابوالمکارم لبان]] و [[ابوجعفر صیدلانی]] درس خوانده است. سفری به مکّه داشت تا در نزد [[ابومحمّد الطّباخ]] حدیث بخواند. در سفر همدان به خدمت [[ابواعلا عطار همدانی]] رسید و فقه خواند. غیر از این افراد اساتید بسیار دیگری را تعظیم نمود و از محضر هر کدام دانشی کسب نمود. در سال 568 در 28 سالگی عزم مصر کرد تا به خدمت عارف شهیر شیخ [[روزبهان وزان مصری]] مشهور به شیخ کبیر برسد و راه عرفان و سلوک را در عمل فرا بگیرد. سفری هم به شهر تبریز داشت و در نزد [[امام حفده]] کتاب [[مصابیح السّنه]] را درس گرفت و در همان جا بود که با شوریده ی عارف [[بابا فرج وایقانی]] آشنا و دگرگون شد. بعد از آن رسماً به دنبال سلوک عملی رفت و نهایت به جایی که باید برسد رسید. | نویسنده، [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در صفحات 16 تا 20 به ذکر سفرهای علمی شیخ [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] اشاره کرده و مشایخ و اساتید وی را در هر سفر نیز ذکر کرده است. چنانکه خلاصهی آن چنین است: در نیشابور نزد استاد شهیر [[ابوالمعالی فراوی نیشابوری]] درس خوانده. در سفری به اصفهان از کسانی چون [[ابوالمکارم لبان]] و [[ابوجعفر صیدلانی]] درس خوانده است. سفری به مکّه داشت تا در نزد [[ابومحمّد الطّباخ]] حدیث بخواند. در سفر همدان به خدمت [[ابواعلا عطار همدانی]] رسید و فقه خواند. غیر از این افراد اساتید بسیار دیگری را تعظیم نمود و از محضر هر کدام دانشی کسب نمود. در سال 568 در 28 سالگی عزم مصر کرد تا به خدمت عارف شهیر شیخ [[روزبهان وزان مصری]] مشهور به شیخ کبیر برسد و راه عرفان و سلوک را در عمل فرا بگیرد. سفری هم به شهر تبریز داشت و در نزد [[امام حفده]] کتاب [[مصابیح السّنه]] را درس گرفت و در همان جا بود که با شوریده ی عارف [[بابا فرج وایقانی]] آشنا و دگرگون شد. بعد از آن رسماً به دنبال سلوک عملی رفت و نهایت به جایی که باید برسد رسید. | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
برای این چهار عارف که در عرفان عملی هر یک مردان مجرّب و کارکشتهای بودند مطالب زیادی از دید آثار شیخ و دیگر مشایخ بزرگ کبرویه می توان نوشت در ذیل هر کدام از این نامهای بزرگ نیز شرحی و توصیفی اجمالی ولی مهم وجود دارد. زیرا [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] نزد یکایک آنها تعلیم دیده و تربیت شده است. غیر از آن نیز از 19 استاد دیگر یاد میشود که البتّه برای آنان شرح و تفسیری دیده نمیشود و گویا تنها به اساتید طریقت و مرشدان سلوک توجّه شده است. این اساتید بیشتر مربوط به علوم ظاهری و صوری بوده و ربطی مستقیم به طریقت و عرفان نداشتهاند. <ref>متن، ص 102</ref>. | برای این چهار عارف که در عرفان عملی هر یک مردان مجرّب و کارکشتهای بودند مطالب زیادی از دید آثار شیخ و دیگر مشایخ بزرگ کبرویه می توان نوشت در ذیل هر کدام از این نامهای بزرگ نیز شرحی و توصیفی اجمالی ولی مهم وجود دارد. زیرا [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] نزد یکایک آنها تعلیم دیده و تربیت شده است. غیر از آن نیز از 19 استاد دیگر یاد میشود که البتّه برای آنان شرح و تفسیری دیده نمیشود و گویا تنها به اساتید طریقت و مرشدان سلوک توجّه شده است. این اساتید بیشتر مربوط به علوم ظاهری و صوری بوده و ربطی مستقیم به طریقت و عرفان نداشتهاند. <ref>متن، ص 102</ref>. | ||
در بخش آراء و اندیشههای [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] که مفصلترین بخش کتاب است به | در بخش آراء و اندیشههای [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] که مفصلترین بخش کتاب است به مقولههای زیادی توجّه شده است، از جمله فهرستی که در این بخش به طور شماره وار مشخّص شده است عبارتند از: تصوّف و صوفی. ادب و آداب. خلوت و ذکر. رنگ و نور. عشق. مرید و مراد. سماع. برای هر یک از این موضوعات به اجمال دیدگاه [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] و دیگر مشایخ مکتب کبرویه را متذکّر شده است و در هر کدام نیز اسنادی را مقرّر داشته که می توان از طریق آنها به مطالب بیشتر دست یافت. | ||
بخش دیگر مربوط به آثار مکتوب شیخ اعم از نثر و نظم است. [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] آثار زیادی داشته که گویا در حملهی مغول اغلب آنها از بین رفته و نابود شده است، از جمله مهمترین آنها تفسیر عرفانی و تأویلیِ او است. این تفسیر که از وی مفقود و یا نابود شده است طبق اقوالی 12 جلد بوده است به نام [[عین الحیاة]] با آنکه بیشترِ آن از بین رفته بود در عین حال به همّت دو شیخ کبروی از خلفای [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] باز نویسی و تکمیل شد، به واسطهی [[نجمالدین رازی]] و [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاء الدّوله سمنانی]]. | بخش دیگر مربوط به آثار مکتوب شیخ اعم از نثر و نظم است. [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] آثار زیادی داشته که گویا در حملهی مغول اغلب آنها از بین رفته و نابود شده است، از جمله مهمترین آنها تفسیر عرفانی و تأویلیِ او است. این تفسیر که از وی مفقود و یا نابود شده است طبق اقوالی 12 جلد بوده است به نام [[عین الحیاة]] با آنکه بیشترِ آن از بین رفته بود در عین حال به همّت دو شیخ کبروی از خلفای [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدین کبری]] باز نویسی و تکمیل شد، به واسطهی [[نجمالدین رازی]] و [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاء الدّوله سمنانی]]. |