۱۰۶٬۳۳۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
}} | }} | ||
این کتاب، شماره شانزدهم از مجموعه کتابهای «برگرفته از آثار» میباشد. در این کتابچه کوچک، به معرفی حدیث و بیان جایگاه آن در دین پرداخته شده است. آغازگر کتاب سخن چند تن از شخصیتهاى دینى در مورد اهمیت حدیث در فهم دین است. روند بیان مباحث کتاب از مسئله دینشناسى به وسیله عقل و استناد شروع مىشود و به حدیث ثقلین، و پیوستگى قرآن و حدیث در بیان معارف دینى ختم مىگردد. حکیمی بر این عقیده است که تعقل در دین، بدون استناد به منابع دین، یعنى کتاب و حدیث، مایه ضلالت خواهد بود؛ و بر این باور است که سنت و حدیث پس از قرآن رکن اصلى و مبین حقایق قرآنى است، و این کار تنها از سوى معصومین (ع) امکانپذیر است. | این کتاب، شماره شانزدهم از مجموعه کتابهای «برگرفته از آثار» میباشد. در این کتابچه کوچک، به معرفی حدیث و بیان جایگاه آن در دین پرداخته شده است. آغازگر کتاب سخن چند تن از شخصیتهاى دینى در مورد اهمیت حدیث در فهم دین است. روند بیان مباحث کتاب از مسئله دینشناسى به وسیله عقل و استناد شروع مىشود و به حدیث ثقلین، و پیوستگى قرآن و حدیث در بیان معارف دینى ختم مىگردد. حکیمی بر این عقیده است که تعقل در دین، بدون استناد به منابع دین، یعنى کتاب و حدیث، مایه ضلالت خواهد بود؛ و بر این باور است که سنت و حدیث پس از قرآن رکن اصلى و مبین حقایق قرآنى است، و این کار تنها از سوى معصومین(ع) امکانپذیر است. | ||
حکیمی معتقد است که دین بر پایه دو اصل شناخته میشود؛ یکی تعقل (خردورزی، بکارگیری عقل، خوب فکر کردن)، یعنی شناخت دین با درک مستقل شخصی و نظر استقلالی و استدلالی، که از آن به «تحقیق (اجتهاد) در اصول (عقاید)» تعبیر میشود، و تقلید صرف در این مرحله، یعنی در اصول عقاید (بر خلاف احکام فرعی)، جایز نیست... پایه دوم دین شناسی، استناد است، یعنی رجوع به منابع اصلی دین و دین شناسی؛ و اهمیت این دو شالوده تا آنجاست که هرگونه دین شناسی، و هر نوع معرفت دینی، که جز بر این دو استوار باشد، نه دین شناسی است و نه معرفت دینی. پس در شناخت دین، هم تعقل ضروری است، و هم استناد به مدارک و اسناد ینی (قرآن و حدیث)<ref>متن کتاب، ص22-23</ref>. | حکیمی معتقد است که دین بر پایه دو اصل شناخته میشود؛ یکی تعقل (خردورزی، بکارگیری عقل، خوب فکر کردن)، یعنی شناخت دین با درک مستقل شخصی و نظر استقلالی و استدلالی، که از آن به «تحقیق (اجتهاد) در اصول (عقاید)» تعبیر میشود، و تقلید صرف در این مرحله، یعنی در اصول عقاید (بر خلاف احکام فرعی)، جایز نیست... پایه دوم دین شناسی، استناد است، یعنی رجوع به منابع اصلی دین و دین شناسی؛ و اهمیت این دو شالوده تا آنجاست که هرگونه دین شناسی، و هر نوع معرفت دینی، که جز بر این دو استوار باشد، نه دین شناسی است و نه معرفت دینی. پس در شناخت دین، هم تعقل ضروری است، و هم استناد به مدارک و اسناد ینی (قرآن و حدیث)<ref>متن کتاب، ص22-23</ref>. |