پرش به محتوا

ابن عطاء‌الله اسکندری، احمد بن محمد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ،' به '،'
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،')
خط ۵۷: خط ۵۷:
بدين‌سان ابن عطاء الله در اوان جوانى فقيهى معروف شد و در همین هنگام بود كه با صوفيان، خاصه اصحاب ابوالعباس مرسى، به مجادله مى‌پرداخت و امورى را به ايشان نسبت مى‌داد كه به زعم وى با ظاهر شرع ناسازگار بود. وى معتقد بود كه «ليس الاّ اهل العلم الظاهر»، اما او خود در دوره‌هاى بعد مى‌گوید كه مخالفتش با مرسى پايه و اساس استوارى نداشته و از همین روى بر آن شده است كه برای درك حقيقت، خود به مجلس مرسى رود و از نزدیک سخنان او را بشنود. مرسى در آن مجلس از «انفاسى» كه شارع بدانها امر كرده؛ يعنى اسلام، ايمان و احسان سخن مى‌گفت و آنها را همان شريعت، حقيقت و تحقق مى‌دانست. ابن عطاء الله كه سخت تحت تأثير این مجلس قرار گرفت، در بازگشت به خلوت پناه برد. پس بر آن شد كه ديگر بار به نزد مرسى رود و این بار حالات و احساسات قلبى خویش را آشكارا بيان كند. نخستين تعليمات مرسى به او در واقع همان اصول اولیه طريقه شاذليه بود. چندى بعد ابن عطاء الله از اسكندريه به قاهره رفت. سبب این جلاى وطن بر ما پوشيده است و روشن نيست كه در این سفر همراه مرسى بوده است يا نه، اما احتمالاً درگذشت مرسى در قاهره بوده است. [[شعرانی، ابوالحسن|شعرانى]] پس از مرسى از ياقوت عرشى به‌عنوان استاد ابن عطاء الله ياد كرده است.
بدين‌سان ابن عطاء الله در اوان جوانى فقيهى معروف شد و در همین هنگام بود كه با صوفيان، خاصه اصحاب ابوالعباس مرسى، به مجادله مى‌پرداخت و امورى را به ايشان نسبت مى‌داد كه به زعم وى با ظاهر شرع ناسازگار بود. وى معتقد بود كه «ليس الاّ اهل العلم الظاهر»، اما او خود در دوره‌هاى بعد مى‌گوید كه مخالفتش با مرسى پايه و اساس استوارى نداشته و از همین روى بر آن شده است كه برای درك حقيقت، خود به مجلس مرسى رود و از نزدیک سخنان او را بشنود. مرسى در آن مجلس از «انفاسى» كه شارع بدانها امر كرده؛ يعنى اسلام، ايمان و احسان سخن مى‌گفت و آنها را همان شريعت، حقيقت و تحقق مى‌دانست. ابن عطاء الله كه سخت تحت تأثير این مجلس قرار گرفت، در بازگشت به خلوت پناه برد. پس بر آن شد كه ديگر بار به نزد مرسى رود و این بار حالات و احساسات قلبى خویش را آشكارا بيان كند. نخستين تعليمات مرسى به او در واقع همان اصول اولیه طريقه شاذليه بود. چندى بعد ابن عطاء الله از اسكندريه به قاهره رفت. سبب این جلاى وطن بر ما پوشيده است و روشن نيست كه در این سفر همراه مرسى بوده است يا نه، اما احتمالاً درگذشت مرسى در قاهره بوده است. [[شعرانی، ابوالحسن|شعرانى]] پس از مرسى از ياقوت عرشى به‌عنوان استاد ابن عطاء الله ياد كرده است.


ابن عطاء الله در قاهره به تدريس علوم دينى و تعليم تصوف همت گماشت. [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] از ذوق، بيان دلنشين و آشنايى وى با كلام صوفيه و آثار گذشتگان سخن به میان آورده است. به گفته صعيدى در «تعطير الانفاس» كسانى كه به مجلس ابن عطاء الله مى‌رفتند، گفته‌هاى او را مى‌نوشتند و وى در آن مجالس علم ظاهر و باطن مى‌آموخت. برخى از بزرگ‌ترين علماى آن عصر نيز در مجالس درس او حاضر مى‌شدند كه تقى‌الدين سبکی ، پدر تاج‌الدين سبکی ، از جمله ايشان است. احتمالاً به همین سبب تاج‌الدين در طبقات الشافعية خود ابن عطاء الله را شافعى‌مذهب خوانده، گرچه مالكى بودن وى را نيز محتمل دانسته است. از شاگردان ديگر او بايد داوود بن باخلا را نام برد كه خليفه او در طريقت نيز بوده است. وى در کتابى به نام «اللطيفة المرضية بشرح حزب الشاذلية»، ضمن بيان عقايد خود از استادش، ابن عطاء الله نيز سخن گفته است.
ابن عطاء الله در قاهره به تدريس علوم دينى و تعليم تصوف همت گماشت. [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] از ذوق، بيان دلنشين و آشنايى وى با كلام صوفيه و آثار گذشتگان سخن به میان آورده است. به گفته صعيدى در «تعطير الانفاس» كسانى كه به مجلس ابن عطاء الله مى‌رفتند، گفته‌هاى او را مى‌نوشتند و وى در آن مجالس علم ظاهر و باطن مى‌آموخت. برخى از بزرگ‌ترين علماى آن عصر نيز در مجالس درس او حاضر مى‌شدند كه تقى‌الدين سبکی، پدر تاج‌الدين سبکی، از جمله ايشان است. احتمالاً به همین سبب تاج‌الدين در طبقات الشافعية خود ابن عطاء الله را شافعى‌مذهب خوانده، گرچه مالكى بودن وى را نيز محتمل دانسته است. از شاگردان ديگر او بايد داوود بن باخلا را نام برد كه خليفه او در طريقت نيز بوده است. وى در کتابى به نام «اللطيفة المرضية بشرح حزب الشاذلية»، ضمن بيان عقايد خود از استادش، ابن عطاء الله نيز سخن گفته است.


ابن عطاء الله نه تنها از طريق وعظ به تبليغ اعتقادات صوفيه مى‌پرداخت كه از جهات ديگر نيز در این راه اهتمام داشت. دفاع وى از [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] در برابر [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيمیه]] از این نوع است. با اينكه او خود به پاره‌اى از سخنان [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] خرده مى‌گرفت، دفاع از او را در برابر [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيمیه]] دفاع از تصوف در برابر اهل ظاهر مى‌دانست، زيرا [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيمیه]] نه تنها به [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]، بلكه به همه صوفيه، از جمله [[شاذلی، ابوالحسن|ابوالحسن شاذلى]]، تاخته بود. [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] در شرح احوال [[شاذلی، ابوالحسن|ابوالحسن شاذلى]] کتابى را در رد گفته‌هاى شاذلى به [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيمیه]] نسبت داده است. به گفته ابن آلوسى، [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيمیه]] در خلال تصانيف خویش به برخى از عبارات شاذلى خرده گرفته است. در چنين احوال ابن عطاء الله بر آن شد كه از [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيمیه]] شكايت كند. جماعتى عظيم از صوفيان نيز با وى همراه شدند. این گروه كه شمارشان به 500 تن مى‌رسيد، در نيمه اول شوال 707 بر در دارالاماره سلطان اجتماع كردند و از [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيمیه]] به سبب اهانت به مشايخشان، خصوصاً [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]، شكايت كردند.
ابن عطاء الله نه تنها از طريق وعظ به تبليغ اعتقادات صوفيه مى‌پرداخت كه از جهات ديگر نيز در این راه اهتمام داشت. دفاع وى از [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] در برابر [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيمیه]] از این نوع است. با اينكه او خود به پاره‌اى از سخنان [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] خرده مى‌گرفت، دفاع از او را در برابر [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيمیه]] دفاع از تصوف در برابر اهل ظاهر مى‌دانست، زيرا [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيمیه]] نه تنها به [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]، بلكه به همه صوفيه، از جمله [[شاذلی، ابوالحسن|ابوالحسن شاذلى]]، تاخته بود. [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] در شرح احوال [[شاذلی، ابوالحسن|ابوالحسن شاذلى]] کتابى را در رد گفته‌هاى شاذلى به [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيمیه]] نسبت داده است. به گفته ابن آلوسى، [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيمیه]] در خلال تصانيف خویش به برخى از عبارات شاذلى خرده گرفته است. در چنين احوال ابن عطاء الله بر آن شد كه از [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيمیه]] شكايت كند. جماعتى عظيم از صوفيان نيز با وى همراه شدند. این گروه كه شمارشان به 500 تن مى‌رسيد، در نيمه اول شوال 707 بر در دارالاماره سلطان اجتماع كردند و از [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيمیه]] به سبب اهانت به مشايخشان، خصوصاً [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]، شكايت كردند.