پرش به محتوا

التقريب و الإرشاد (الصغير): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ی الدین' به 'ی‌الدین'
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ی الدین' به 'ی‌الدین')
خط ۵۲: خط ۵۲:
قاضی عیاض در ترتیب المدارک، از 8 کتاب برای [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]] در اصول فقه یاد می‌کند که به نظر می‌رسد در حقیقت این 8 کتاب، 5 اثر باشد؛ زیرا 3 کتاب از این اثر به علت تعدد نام، تکرار شده‌اند و در حقیقت یک کتاب هستند؛ زیرا وی گاه نام این کتاب‌ها را با «الاصول الکبیر» و کتاب اوسط و صغیر آن یاد کرده و گاه با «التقریب و الارشاد الکبیر» و اوسط و صغیر؛ اما دو کتاب دیگری که از تعدد اسم در آن‌ها نام نبرده، «المقنع فی اصول الفقه» و کتاب «أمالی إجماع أهل المدینة» هستند.<ref>ر.ک: همان، ص98</ref>
قاضی عیاض در ترتیب المدارک، از 8 کتاب برای [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]] در اصول فقه یاد می‌کند که به نظر می‌رسد در حقیقت این 8 کتاب، 5 اثر باشد؛ زیرا 3 کتاب از این اثر به علت تعدد نام، تکرار شده‌اند و در حقیقت یک کتاب هستند؛ زیرا وی گاه نام این کتاب‌ها را با «الاصول الکبیر» و کتاب اوسط و صغیر آن یاد کرده و گاه با «التقریب و الارشاد الکبیر» و اوسط و صغیر؛ اما دو کتاب دیگری که از تعدد اسم در آن‌ها نام نبرده، «المقنع فی اصول الفقه» و کتاب «أمالی إجماع أهل المدینة» هستند.<ref>ر.ک: همان، ص98</ref>


[[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]] به بسط عبارت در آثارش معروف است کما اینکه استطراد در آوردن دلیل و برهان و توضیح مطالب در آثارش، بر وی غالب است و این از مواردی است که کتاب‌هایش با آن‌ها، نیازمند شرح و توضیح نباشد. [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]] حتی در مناظراتش نیز این شأن را داشت و همه تراجم نویسانِ وی، به این مورد، اشاره کرده‌اند. مثلاً قاضی عیاض در «ترتیب المدارک»، قول معاصرانش را نقل کرده که گفته‌اند: قاضی ابوبکر [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]]، اهتمام داشت که تألیفاتش را مختصر بنویسد اما توان علمی و حافظه‌اش، این امکان را به او نمی‌داد. ابن خلکان، وی را با صفت «کثیر التطویل در مناظرة» یاد کرده و اسفرائینی در کتاب التبصیر فی الدین از کتاب «الکبیر فی الاصول» وی یاد می‌کند که مشتمل بر 000/10 ده‌هزار ورقه بوده است. باقلانی، پس از تألیف کتاب مبسوط، احساس کرد که این کتاب، بسیار طولانی است و نیاز به‌اختصار دارد، ازاین‌رو این اثر را در «الاوسط» مختصر کرد؛ اما مجدداً احساس کرد، این اثر نیز نیاز به‌اختصار دارد و ازاین‌رو در «الصغیر»ش آن را مختصرتر کرد. کتابی که اکنون درباره آن بحث می‌کنیم، همان کتاب «الصغیر» وی است. [[سبکی، عبدالوهاب بن علی|سبکی]]، می‌نویسد که این کتاب نزد وی دارای 4 جلد بوده و اکثر آرایی که از باقلانی نقل کرده را از این اثر، که در دست داشته، نقل کرده است. ازاین‌رو، کتاب «الصغیر» [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]]، متداول‌تر از «الکبیر» و «الاوسط» وی بوده است.<ref>ر.ک: همان، ص98-99</ref>
[[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]] به بسط عبارت در آثارش معروف است کما اینکه استطراد در آوردن دلیل و برهان و توضیح مطالب در آثارش، بر وی غالب است و این از مواردی است که کتاب‌هایش با آن‌ها، نیازمند شرح و توضیح نباشد. [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]] حتی در مناظراتش نیز این شأن را داشت و همه تراجم نویسانِ وی، به این مورد، اشاره کرده‌اند. مثلاً قاضی عیاض در «ترتیب المدارک»، قول معاصرانش را نقل کرده که گفته‌اند: قاضی ابوبکر [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]]، اهتمام داشت که تألیفاتش را مختصر بنویسد اما توان علمی و حافظه‌اش، این امکان را به او نمی‌داد. ابن خلکان، وی را با صفت «کثیر التطویل در مناظرة» یاد کرده و اسفرائینی در کتاب التبصیر فی‌الدین از کتاب «الکبیر فی الاصول» وی یاد می‌کند که مشتمل بر 000/10 ده‌هزار ورقه بوده است. باقلانی، پس از تألیف کتاب مبسوط، احساس کرد که این کتاب، بسیار طولانی است و نیاز به‌اختصار دارد، ازاین‌رو این اثر را در «الاوسط» مختصر کرد؛ اما مجدداً احساس کرد، این اثر نیز نیاز به‌اختصار دارد و ازاین‌رو در «الصغیر»ش آن را مختصرتر کرد. کتابی که اکنون درباره آن بحث می‌کنیم، همان کتاب «الصغیر» وی است. [[سبکی، عبدالوهاب بن علی|سبکی]]، می‌نویسد که این کتاب نزد وی دارای 4 جلد بوده و اکثر آرایی که از باقلانی نقل کرده را از این اثر، که در دست داشته، نقل کرده است. ازاین‌رو، کتاب «الصغیر» [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]]، متداول‌تر از «الکبیر» و «الاوسط» وی بوده است.<ref>ر.ک: همان، ص98-99</ref>


محقق کتاب در اینکه کسی این کتاب را شرح کرده باشد، چیزی نیافته است؛ زیرا این کتاب در عین اینکه مختصر کتاب «الکبیر» و «الاوسط» بوده، باز هم مبسوط العباره است. ازاین‌رو کتاب «الکبیر» باقلانی، به نوعی نقش شرح این کتاب را نیز دارد و در شرح عبارات این کتاب باید به کتاب‌های «الکبیر» و «الاوسط» خود [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]]، مراجعه کرد. حتی اگر زمانی، شرحی بر این کتاب نیز یافت شود، شرح بودن این دو کتاب، بر این اثر، ارزش خود را از دست نداده بلکه در جایگاه قوی‌تری قرار می‌گیرد زیرا نویسنده یک کتاب، بهتر از دیگران می‌تواند آن را شرح کند؛ چرا که وی به اینکه مقصودش از این عبارات، چه بوده داناتر است. درهرحال، این کتاب نیازمند شرح و ربط برخی افکارش با دیگر عبارات و افکار، است زیرا طول عبارات نویسنده در آن، گاه باعث فراموشی صدر عبارت و ارتباط صدر و ذیل آن می‌گردد. علاوه بر اینکه بسیاری از مواردی که نویسنده در آن به جایی از دیگر کتاب‌های اصولی یا غیر اصولی خود و دیگران ارجاع می‌دهد، نیز نیازمند بیان محل ارجاع است.<ref>ر.ک: همان، ص99</ref>
محقق کتاب در اینکه کسی این کتاب را شرح کرده باشد، چیزی نیافته است؛ زیرا این کتاب در عین اینکه مختصر کتاب «الکبیر» و «الاوسط» بوده، باز هم مبسوط العباره است. ازاین‌رو کتاب «الکبیر» باقلانی، به نوعی نقش شرح این کتاب را نیز دارد و در شرح عبارات این کتاب باید به کتاب‌های «الکبیر» و «الاوسط» خود [[باقلانی، محمد بن طیب|باقلانی]]، مراجعه کرد. حتی اگر زمانی، شرحی بر این کتاب نیز یافت شود، شرح بودن این دو کتاب، بر این اثر، ارزش خود را از دست نداده بلکه در جایگاه قوی‌تری قرار می‌گیرد زیرا نویسنده یک کتاب، بهتر از دیگران می‌تواند آن را شرح کند؛ چرا که وی به اینکه مقصودش از این عبارات، چه بوده داناتر است. درهرحال، این کتاب نیازمند شرح و ربط برخی افکارش با دیگر عبارات و افکار، است زیرا طول عبارات نویسنده در آن، گاه باعث فراموشی صدر عبارت و ارتباط صدر و ذیل آن می‌گردد. علاوه بر اینکه بسیاری از مواردی که نویسنده در آن به جایی از دیگر کتاب‌های اصولی یا غیر اصولی خود و دیگران ارجاع می‌دهد، نیز نیازمند بیان محل ارجاع است.<ref>ر.ک: همان، ص99</ref>