۱۰۶٬۳۳۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ابنس' به 'ابن س') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ابن سینا، حسین بن عبدالله' به 'ابن سینا، حسین بن عبدالله') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
عیون الحکمه. شرح | عیون الحکمه. شرح | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[ | [[ابن سینا، حسین بن عبدالله]] (نویسنده) | ||
[[فخر رازی، محمد بن عمر]] (شارح) | [[فخر رازی، محمد بن عمر]] (شارح) | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، در مورد تعريف موضوع منطق، توضيحاتى دارد؛ او ابتدا معقولات ثانيه را توضيح مىدهد و سپس راجع به وجود و عدم آنها صحبت مىكند. | [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، در مورد تعريف موضوع منطق، توضيحاتى دارد؛ او ابتدا معقولات ثانيه را توضيح مىدهد و سپس راجع به وجود و عدم آنها صحبت مىكند. | ||
در بحث از ارزش علم منطق، به كلامى از [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] كه علم منطق را خادم ساير علوم دانسته است استشهاد مىكند. مسئله آخرى را كه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، قبل از ورود به متن كتاب، مطرح كرده است، در باب تقسيم علوم است؛ او مىگويد: [[ | در بحث از ارزش علم منطق، به كلامى از [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] كه علم منطق را خادم ساير علوم دانسته است استشهاد مىكند. مسئله آخرى را كه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، قبل از ورود به متن كتاب، مطرح كرده است، در باب تقسيم علوم است؛ او مىگويد: [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] در ابتداى طبیعیات، به تقسيم علوم اشاره مىكند كه ما نيز در آنجا به طور مفصل بيان خواهيم كرد. او سپس اجمالا علوم را به نظرى و عملى و تقسيم علم نظرى به طبيعى، رياضى و الهى و تقسيم علم عملى را به اخلاق، تدبير منزل و سياست مدن تقسيم مىكند. | ||
شروع بحث منطقيات عيون الحكمه، با تقسيم الفاظ شروع مىشود؛ ابن سينا، نخست، الفاظ را به مفرد و مركب تقسيم مىكند كه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] در شرح آن ابتدا لفظ مركب و مفرد را تعريف كرده، بعد تفاوت بين لفظ مركب و مؤلَّف را يادآور مىشود و نهايتاً تقسيمات الفاظ و معانى را بيان مىنمايد كه به چهار صورت مىباشد: يا لفظ و معنا هر دو مفردند يا لفظ مفرد و معنا مؤلف است يا لفظ، مؤلف و معنا مفرد است. | شروع بحث منطقيات عيون الحكمه، با تقسيم الفاظ شروع مىشود؛ ابن سينا، نخست، الفاظ را به مفرد و مركب تقسيم مىكند كه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] در شرح آن ابتدا لفظ مركب و مفرد را تعريف كرده، بعد تفاوت بين لفظ مركب و مؤلَّف را يادآور مىشود و نهايتاً تقسيمات الفاظ و معانى را بيان مىنمايد كه به چهار صورت مىباشد: يا لفظ و معنا هر دو مفردند يا لفظ مفرد و معنا مؤلف است يا لفظ، مؤلف و معنا مفرد است. | ||
بعد از اين توضيحات، مطلب بعدى بوعلى در باب الفاظ كه عبارت است از تقسيم لفظ به كلى و جزيى، مورد شرح و تفسير [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] قرار گرفته است. در ادامه بيان [[ | بعد از اين توضيحات، مطلب بعدى بوعلى در باب الفاظ كه عبارت است از تقسيم لفظ به كلى و جزيى، مورد شرح و تفسير [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] قرار گرفته است. در ادامه بيان [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] در مورد كلى ذاتى و كلى عرضى است كه در ذيل آن، اقسام ماهيت كه عبارتند از مركب و بسيط و نظريات گوناگونى از فلاسفه و متكلمين راجع به ماهيت موجودات، توسط امام رازى بيان گرديده است. | ||
در ادامه، شارح، مقدمهاى به اين صورت بيان مىكند كه شئ، يا معلوم بالذات است يا معلوم بتوابعه و صفاته؛ معلوم بالذات، مانند ديده شدن رنگ به وسيله چشم و معلوم بتوابعه مانند ادراك عقل آفرينندهاى را براى عالم؛ از آنجايى كه عقل، وقتى حادث بودن عالم را درك كرد و اين را نيز فهميد كه هر حادِثى آفرينندهاى دارد، درك مىكند كه عالم نيز داراى آفرينندهاى است. | در ادامه، شارح، مقدمهاى به اين صورت بيان مىكند كه شئ، يا معلوم بالذات است يا معلوم بتوابعه و صفاته؛ معلوم بالذات، مانند ديده شدن رنگ به وسيله چشم و معلوم بتوابعه مانند ادراك عقل آفرينندهاى را براى عالم؛ از آنجايى كه عقل، وقتى حادث بودن عالم را درك كرد و اين را نيز فهميد كه هر حادِثى آفرينندهاى دارد، درك مىكند كه عالم نيز داراى آفرينندهاى است. | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
امام رازى، رابطه بين نوع مضاف و نوع حقيقى را عموم و خصوص نمىداند و راجع به نوع مطالبى همچون بيان نوع و تقسيم نوع را نيز بيان مىكند و نوع عالى، نوع سافل و نوع متوسط را از اقسام نوع مىشمارد و در ادامه بحث الفاظ منطق، راجع به كليات خمس توضيح داده شده است. | امام رازى، رابطه بين نوع مضاف و نوع حقيقى را عموم و خصوص نمىداند و راجع به نوع مطالبى همچون بيان نوع و تقسيم نوع را نيز بيان مىكند و نوع عالى، نوع سافل و نوع متوسط را از اقسام نوع مىشمارد و در ادامه بحث الفاظ منطق، راجع به كليات خمس توضيح داده شده است. | ||
در بخش قاطيغورياس، [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] مىگويد: به عقيده ما، اين باب، جزء منطقيات نمىباشد و بايد در ضمن الهيات بحث شود، اما چون [[ | در بخش قاطيغورياس، [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] مىگويد: به عقيده ما، اين باب، جزء منطقيات نمىباشد و بايد در ضمن الهيات بحث شود، اما چون [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] طبق تقسيم متقدّمين آن را در بخش منطق آورده است، ما نيز در همين جا به تفسير آن مىپردازيم. وى، سپس مقدمهاى را براى ورود در اين فصل، لازم مىشمارد كه از موارد مطرح شده در اين مقدمه، تقسيم ممكن الوجود است به جوهر و عرض و همينطور توضيحى راجع به حالّ و محل و كم متصل و كم منفصل. وى، مقولات عشر را به اين ترتيب ذكر مىكند: جوهر، كم، كيف، مضاف، أين، متى، وضع جده، ان يفعل و ان ينفعل. | ||
رازى مىگويد: قوم، خيال كردهاند كه هر موجود ممكنى بايد تحت يكى از اين مقولات عشر باشد، در حالى كه اين سخن باطلى است، زيرا موجودات يا بسيطند يا مركب و موجودات بسيط يا تحت مقولات هستند يا نيستند. | رازى مىگويد: قوم، خيال كردهاند كه هر موجود ممكنى بايد تحت يكى از اين مقولات عشر باشد، در حالى كه اين سخن باطلى است، زيرا موجودات يا بسيطند يا مركب و موجودات بسيط يا تحت مقولات هستند يا نيستند. | ||
شارح، بعد از اين مقدمه نسبتاً مفصل، كلام [[ | شارح، بعد از اين مقدمه نسبتاً مفصل، كلام [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] را كه فرموده است: «هر لفظ مفردى كه بر يكى از موجودات دلالت مىكند، يا دالّ بر جوهر است يا دالّ بر كميت يا دال بر کیفیت يا...» توضيح مىدهد. | ||
سومين بخش منطقيات عيون الحكمه، بارىارمينياس است. در اينجا، ماتن، لفظى را كه بر اشياى كثيره دلالت دارد، به متواطى، مشترك و مشكك تقسيم مىنمايد و شارح، تقسيم صحيح را به اين صورت بيان مىكند كه منطوق، يا لفظى واحد است يا لفظى كثير؛ لفظ واحد، يا افاده معناى واحدى مىكند يا افاده معانى مختلف؛ آن قسمى كه افاده معناى واحد مىكند، آن معناى واحد، يا مشترك بودنش در بين كثيرين ممتنع است كه مىشود اسم علم، يا ممتنع نيست كه اگر ممتنع نباشد، يا حصولش در آن مفاهيم على السويه است يا نيست؛ اگر على السويه باشد، مىشود لفظ متواطى و اگر على السويه نباشد، مشكك خواهد بود و نهايتاً اگر لفظ واحد افاده معانى كثيره بكند، لفظ مشترك نام خواهد گرفت. | سومين بخش منطقيات عيون الحكمه، بارىارمينياس است. در اينجا، ماتن، لفظى را كه بر اشياى كثيره دلالت دارد، به متواطى، مشترك و مشكك تقسيم مىنمايد و شارح، تقسيم صحيح را به اين صورت بيان مىكند كه منطوق، يا لفظى واحد است يا لفظى كثير؛ لفظ واحد، يا افاده معناى واحدى مىكند يا افاده معانى مختلف؛ آن قسمى كه افاده معناى واحد مىكند، آن معناى واحد، يا مشترك بودنش در بين كثيرين ممتنع است كه مىشود اسم علم، يا ممتنع نيست كه اگر ممتنع نباشد، يا حصولش در آن مفاهيم على السويه است يا نيست؛ اگر على السويه باشد، مىشود لفظ متواطى و اگر على السويه نباشد، مشكك خواهد بود و نهايتاً اگر لفظ واحد افاده معانى كثيره بكند، لفظ مشترك نام خواهد گرفت. | ||
شارح، تعريف [[ | شارح، تعريف [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] از قضيه را نپذيرفته و اساساً خبر را بى نياز از تعريف مىداند. فصل چهارم منطقيات، متعلق به انولوطيقا الاولى است كه شارح مقدمهاى كوتاه براى اين بخش نوشته و در آن تكليف قياس، استقرا و تمثيل را مشخص كرده است. | ||
بوعلى، در تعريف قياس مىگويد: «القياس قول مؤلف من اقوال اذا سلمت لزم عنها لذاتها قول آخر» و در تقسيم قياس، آن را به اقترانى و استثنايى تقسيم مىكند؛ براى قياس اقترانى، سه شكل تصوير مىنمايد كه همراه با توضيحاتى از شارح مىباشد. منتج و غير منتج بودن هر يك از اين اشكال نيز همراه با بيان وضعيت صغرى و كبرا مطرح گرديده است | بوعلى، در تعريف قياس مىگويد: «القياس قول مؤلف من اقوال اذا سلمت لزم عنها لذاتها قول آخر» و در تقسيم قياس، آن را به اقترانى و استثنايى تقسيم مىكند؛ براى قياس اقترانى، سه شكل تصوير مىنمايد كه همراه با توضيحاتى از شارح مىباشد. منتج و غير منتج بودن هر يك از اين اشكال نيز همراه با بيان وضعيت صغرى و كبرا مطرح گرديده است | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
راجع به قياس استثنايى و قياس خلف نيز بوعلى توضيحاتى ارائه كرده است كه تفسيرشان توسط [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] در ذيل هر كدام عنوان گرديده است. آخرين مبحث اين فصل، در مورد تمثيل است. | راجع به قياس استثنايى و قياس خلف نيز بوعلى توضيحاتى ارائه كرده است كه تفسيرشان توسط [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] در ذيل هر كدام عنوان گرديده است. آخرين مبحث اين فصل، در مورد تمثيل است. | ||
پنجمين فصل منطقيات، عبارت است از انولوطيقاى ثانيه كه در ابتداى اين فصل كلامى از [[ | پنجمين فصل منطقيات، عبارت است از انولوطيقاى ثانيه كه در ابتداى اين فصل كلامى از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] بدين مضمون آمده است: «مقدماتى كه براهين از آنها شكل مىگيرد، عبارتند از: محسوسات، اوليات و متواترات... | ||
بوعلى، فرق بين اوليات و مشهورات، همچنين تفاوت ميان اوليات و وهميات را بيان مىكند و شارح مىگويد: اين فرقهايى كه [[ | بوعلى، فرق بين اوليات و مشهورات، همچنين تفاوت ميان اوليات و وهميات را بيان مىكند و شارح مىگويد: اين فرقهايى كه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] بيان مىكند، در نزد من ضعيف است... | ||
[[ | [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، قضايايى را كه از مجموع عقل و حس به دست مىآيند، به دو نوع تقسيم مىكند كه عبارتند از: مجربات و حدسيات، سپس بيان ديگرى همراه با توضيحات شارح، در مورد متواترات آمده است و كلام شيخ در مورد برهان، پايانبخش اين فصل از منطقيات است. | ||
فصل ششم بخش منطقيات، متعلق است به طوبيقا كه همان قياسات جدليه مىباشد. [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، برهان را مركب از مقدمات واجب الثبوت، جدل را مركب از مقدمات اكثرية الثبوت، خطابه را مركب از مقدمات متساوية الثبوت و مغالطه را مركب از مقدمات اقلية الثبوت مىداند و نهايتاً شعر را مر كب از مقدمات ممتنع الثبوت مىداند و مىگويد: قياس مركبى كه از مشهورات و مسلمات تشكيل شده باشد، در زمره قياسات جدليه حساب نمىشود. | فصل ششم بخش منطقيات، متعلق است به طوبيقا كه همان قياسات جدليه مىباشد. [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، برهان را مركب از مقدمات واجب الثبوت، جدل را مركب از مقدمات اكثرية الثبوت، خطابه را مركب از مقدمات متساوية الثبوت و مغالطه را مركب از مقدمات اقلية الثبوت مىداند و نهايتاً شعر را مر كب از مقدمات ممتنع الثبوت مىداند و مىگويد: قياس مركبى كه از مشهورات و مسلمات تشكيل شده باشد، در زمره قياسات جدليه حساب نمىشود. | ||
[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] تعريفى را از امام [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] در مورد جدل بيان مىكند كه عبارت است از: «الجدل منازعة تجرى بين متعارضين لتحقيق حق او لابطال باطل»، سپس در اين تعريف، چهار مناقشه جدّى وارد كرده و تعريف صحيح را «الجدل ملكة صناعية يتمكن صاحبها بها من تركيب الحجة من مقدمات مشهورة او مسلمة لانتاج نتيجة ظنية»، مىداند، سپس چهار فايده براى جدل بيان كرده و اين كلام [[ | [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] تعريفى را از امام [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] در مورد جدل بيان مىكند كه عبارت است از: «الجدل منازعة تجرى بين متعارضين لتحقيق حق او لابطال باطل»، سپس در اين تعريف، چهار مناقشه جدّى وارد كرده و تعريف صحيح را «الجدل ملكة صناعية يتمكن صاحبها بها من تركيب الحجة من مقدمات مشهورة او مسلمة لانتاج نتيجة ظنية»، مىداند، سپس چهار فايده براى جدل بيان كرده و اين كلام [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] را كه در مورد جدل گفته است: «القياسات الجدلية مقدماتها هى الامور المشهورة التى يراها الجمهور و ارباب الصنائع»، نيز مورد نقادى قرار مىدهد. | ||
سوفسطيقا، عنوان هفتمين فصل منطقيات است كه در واقع بحثى كوتاه در مورد مغالطه مىباشد. فصل هشتم، ريطوريقا است. در اينجا [[ | سوفسطيقا، عنوان هفتمين فصل منطقيات است كه در واقع بحثى كوتاه در مورد مغالطه مىباشد. فصل هشتم، ريطوريقا است. در اينجا [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] قياسات خطابيه را مركب از مقدمات مقبوله يا مظنونه يا مشهوره مىداند كه هر كدام از آنها را با مثالهايى همراه كرده است. | ||
[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، در اينجا بحثى حاشيهاى راجع به علت معطل ماندن احكام اسلام در سرزمين مصر در سه بند عنوان كرده است، سپس به بحث خطابه بازگشته و منفعت آن را در اقناع مىداند و اين اقناع را اعم از اقناع در رابطه با عقايد و اقناع در رابطه با اعمال مىداند؛ اقناع خطابه در اعمال بر سه قسم امور مشاوريه، امور مشاجريه و امور منافريه مىباشد. | [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، در اينجا بحثى حاشيهاى راجع به علت معطل ماندن احكام اسلام در سرزمين مصر در سه بند عنوان كرده است، سپس به بحث خطابه بازگشته و منفعت آن را در اقناع مىداند و اين اقناع را اعم از اقناع در رابطه با عقايد و اقناع در رابطه با اعمال مىداند؛ اقناع خطابه در اعمال بر سه قسم امور مشاوريه، امور مشاجريه و امور منافريه مىباشد. | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۷: | ||
طبیعیات: بخش دوم كتاب، در مورد طبیعیات مىباشد. اين بخش، در شانزده فصل تنظيم گرديده است كه در مورد علوم، اجسام، خلأ، زمان، حركت، نبات، حيوان، حواس، قواى محركه و نفس ناطقه در آن مطالبى بيان شده است. | طبیعیات: بخش دوم كتاب، در مورد طبیعیات مىباشد. اين بخش، در شانزده فصل تنظيم گرديده است كه در مورد علوم، اجسام، خلأ، زمان، حركت، نبات، حيوان، حواس، قواى محركه و نفس ناطقه در آن مطالبى بيان شده است. | ||
فصل اول، در تقسيم علوم است كه چهار مسئله را در بر گرفته است: مسئله اول، تقسيم حكمت است. [[ | فصل اول، در تقسيم علوم است كه چهار مسئله را در بر گرفته است: مسئله اول، تقسيم حكمت است. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، حكمت را اين چنين تعريف مىكند: «الحكمة استكمال النفس الانسانية بتصور الامور و التصديق بالحقائق النظرية و العملية على قدر الطاقة الانسانية». امام [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، تفسيرى بر اين تعريف بوعلى دارد و در آنجا كمالات انسان را به سه قسم تقسيم كرده است كه عبارتند از: كمالات نفسانيه، كمالات بدنيه و كمالات روحانیه. وى، حكمت را جزء كمالات نفسانيه شمرده است. | ||
مسئله سوم اين فصل، بيان اقسام حكمت عمليه است كه [[ | مسئله سوم اين فصل، بيان اقسام حكمت عمليه است كه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] آن را در سه حكمت مدنيه، منزليه و خلقيه دستهبندى كرده است و اين، همان تقسيمات است كه فلاسفه يونان بدان پرداختهاند، لكن شارح مىگويد: تقسيمبندى ابن سينا در كتاب حكمت مشرقيه، غير از اين است؛ وى، در آنجا هر كدام از حكمتهاى عملى و نظرى را به چهار قسمت تقسيم نموده است كه اين، بر خلاف آراى جمهور علما مىباشد. | ||
تفسيرى كه ابن سينا از هر كدام از اقسام حكمتهاى عملى ارائه مىنمايد، به نظر شارح، به اندازه كافى گويا است. | تفسيرى كه ابن سينا از هر كدام از اقسام حكمتهاى عملى ارائه مىنمايد، به نظر شارح، به اندازه كافى گويا است. | ||
خط ۱۱۵: | خط ۱۱۵: | ||
فصل دوم طبیعیات، در مقدماتى است كه قبل از ورود به علم طبيعى، دانستن آنها لازم است. ابن سينا، نخست، راجع به جزيى بودن علم طبيعى سخن مىگويد و رازى، علت آن را بحث علم طبيعى از موجودات مىداند و مىگويد: هر علم جزيى نيازمند مباديى هست تا مسائل آن را روشن نمايد. | فصل دوم طبیعیات، در مقدماتى است كه قبل از ورود به علم طبيعى، دانستن آنها لازم است. ابن سينا، نخست، راجع به جزيى بودن علم طبيعى سخن مىگويد و رازى، علت آن را بحث علم طبيعى از موجودات مىداند و مىگويد: هر علم جزيى نيازمند مباديى هست تا مسائل آن را روشن نمايد. | ||
ماتن، هر جسم طبيعى را متشكل از ماده و صورت معرفى مىكند و شارح، علت آوردن صفت طبيعى را احتراز از جسم تعليمى مىداند. [[ | ماتن، هر جسم طبيعى را متشكل از ماده و صورت معرفى مىكند و شارح، علت آوردن صفت طبيعى را احتراز از جسم تعليمى مىداند. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، در ادامه مقدمات علم طبيعى، مطلبى را در مورد موجودات حادث بيان مىكند و شرط عدم سبق را براى آنها لازم مىداند و اين همراه است با توضيحاتى ازجانب [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]. | ||
حركت اجسام و چگونگى تقسيمات آن، از ديگر مسائل مقدماتى علم طبيعى است كه توضيحاتى توسط ماتن و شارح درباره آن داده شده است. ابن سينا، اسباب چهارگانهاى را براى اشياء نام مىبرد كه عبارتند: از مبدأ حركت، ماده، صورت و غايت، سپس هر يك از اين اسباب چهارگانه را به اقسام ديگرى تقسيم كرده، مىگويد: هر كدام از اينها، يا قريبند يا بعيد، يا عامند يا خاص، يا بالقوهاند يا بالفعل، يا بالحقيقهاند يا بالعرض. امام رازى مىگويد: چهار قسم ديگر در كتاب شفا به اين اقسام هشتگانه اضافه شده است كه مجموعاً دوازده صورت براى هر يك از اقسام علل اشياء، درست خواهد شد. | حركت اجسام و چگونگى تقسيمات آن، از ديگر مسائل مقدماتى علم طبيعى است كه توضيحاتى توسط ماتن و شارح درباره آن داده شده است. ابن سينا، اسباب چهارگانهاى را براى اشياء نام مىبرد كه عبارتند: از مبدأ حركت، ماده، صورت و غايت، سپس هر يك از اين اسباب چهارگانه را به اقسام ديگرى تقسيم كرده، مىگويد: هر كدام از اينها، يا قريبند يا بعيد، يا عامند يا خاص، يا بالقوهاند يا بالفعل، يا بالحقيقهاند يا بالعرض. امام رازى مىگويد: چهار قسم ديگر در كتاب شفا به اين اقسام هشتگانه اضافه شده است كه مجموعاً دوازده صورت براى هر يك از اقسام علل اشياء، درست خواهد شد. | ||
خط ۱۲۳: | خط ۱۲۳: | ||
فصل سوم طبیعیات، در مورد بيان تناهى ابعاد است. ابن سينا، معتقد است كه جايز نيست هيچ جسمى يا هيج بعدى از ابعاد، نه در خلأ و نه در ملأ، يا هيچ عددى از اعداد، لايتناهى باشد. وى، براى اين كلام دلايلى را ارائه مىكند كه همراه است با تفاسيرى از [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]. نتيجهاى كه از اين بحث به دست مىآيد، تناهى عالم است و علت آن، تناهى ابعاد و جهات است. | فصل سوم طبیعیات، در مورد بيان تناهى ابعاد است. ابن سينا، معتقد است كه جايز نيست هيچ جسمى يا هيج بعدى از ابعاد، نه در خلأ و نه در ملأ، يا هيچ عددى از اعداد، لايتناهى باشد. وى، براى اين كلام دلايلى را ارائه مىكند كه همراه است با تفاسيرى از [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]. نتيجهاى كه از اين بحث به دست مىآيد، تناهى عالم است و علت آن، تناهى ابعاد و جهات است. | ||
فصل چهارم، در تحديد جهان با محيط و مركز است. در اينجا [[ | فصل چهارم، در تحديد جهان با محيط و مركز است. در اينجا [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، ابتدا به نهايت و غايت داشتن جهات اشاره مىكند كه با تفاسيرى از شارح همراه است. اين مسئله داراى فروعاتى است كه درباره حركت اجسام و احوال آن، همچنين تركيب اجسام در حال حركت و... مىباشد. | ||
در پنجمين فصل طبیعیات، بحث، راجع به احكام اجسام بسيطه و مركبه مىباشد كه آن احكام را مىتوان به اين صورت بيان نمود: الف- هر جسم بسيطى داراى يك حيّز طبيعى است. ب- شكل طبيعى اجسام بسيط، كروى مىباشد. ج- بسايط عالم، در يك كره واحد قرار دارند. اين احكام با توضيحاتى از شارح همراهند كه به طور كلى حجج و براهين و تفاسير اين مطالب مىباشند و نقدى از شارح بر اين مطالب وارد نگرديده است. | در پنجمين فصل طبیعیات، بحث، راجع به احكام اجسام بسيطه و مركبه مىباشد كه آن احكام را مىتوان به اين صورت بيان نمود: الف- هر جسم بسيطى داراى يك حيّز طبيعى است. ب- شكل طبيعى اجسام بسيط، كروى مىباشد. ج- بسايط عالم، در يك كره واحد قرار دارند. اين احكام با توضيحاتى از شارح همراهند كه به طور كلى حجج و براهين و تفاسير اين مطالب مىباشند و نقدى از شارح بر اين مطالب وارد نگرديده است. | ||
فصل ششم، در نفى خلأ و ملأ است. در اينجا [[ | فصل ششم، در نفى خلأ و ملأ است. در اينجا [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، علل نفى آنها را توضيح مىدهد كه اگر چيزى به نام خلأ يا ملأ موجود بود، چه لوازمى را به همراه داشت كه براى توضيح بيشتر، شارح، اشكال و جوابى را مطرح نموده است. | ||
امتناع تداخل اجسام محسوسه، از ديگر مباحث مطرح شده در اين فصل مىباشد كما اينكه در ادامه توضيحات و دلايل ديگرى توسط شارح و ماتن بر نفى خلأ و ملأ بيان شده است و تقريباً نقدى از سوى [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] بر اين عقايد [[ | امتناع تداخل اجسام محسوسه، از ديگر مباحث مطرح شده در اين فصل مىباشد كما اينكه در ادامه توضيحات و دلايل ديگرى توسط شارح و ماتن بر نفى خلأ و ملأ بيان شده است و تقريباً نقدى از سوى [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] بر اين عقايد [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، به چشم نمىخورد. | ||
نفى جوهر فرد، عنوان هفتمين فصل طبیعیات، است. در ابتداى اين فصل، بوعلى در پى توضيحاتى راجع به الفاظ اتصال، مماس و تداخل است. اين توضيحات، براى تقرير برهانى است براى اثبات اينكه ممكن نيست اجسام محسوسه، از اجزاى لا يتجزى تركيب گردند. اينها همگى با توضيحات مفصلى از شارح همراه است كه هم كلمات ماتن را تفسير مىكند و هم براهينى را براى اثبات اين موضوعات مطرح مىسازد. | نفى جوهر فرد، عنوان هفتمين فصل طبیعیات، است. در ابتداى اين فصل، بوعلى در پى توضيحاتى راجع به الفاظ اتصال، مماس و تداخل است. اين توضيحات، براى تقرير برهانى است براى اثبات اينكه ممكن نيست اجسام محسوسه، از اجزاى لا يتجزى تركيب گردند. اينها همگى با توضيحات مفصلى از شارح همراه است كه هم كلمات ماتن را تفسير مىكند و هم براهينى را براى اثبات اين موضوعات مطرح مىسازد. | ||
خط ۱۳۵: | خط ۱۳۵: | ||
ابن سينا، در ادامه، نتيجهاى را كه از تركيب اجسام محسوسه از اجزاى لا يتجزى حاصل مىشود، بيان مىكند و امام رازى، آن را به عنوان دومين حجت بر نفى جوهر فرد به حساب مىآورد. شارح، در ادامه مىگويد: حال كه اجسام متشكل از اجزاى لا يتجزى نيستند، ناگزير از اجزايى كه بىنهايت قابل قسمت مىباشند، تشكيل شدهاند. اين كلام رازى، با براهينى همراه است كه در همين مبحث آمده است. | ابن سينا، در ادامه، نتيجهاى را كه از تركيب اجسام محسوسه از اجزاى لا يتجزى حاصل مىشود، بيان مىكند و امام رازى، آن را به عنوان دومين حجت بر نفى جوهر فرد به حساب مىآورد. شارح، در ادامه مىگويد: حال كه اجسام متشكل از اجزاى لا يتجزى نيستند، ناگزير از اجزايى كه بىنهايت قابل قسمت مىباشند، تشكيل شدهاند. اين كلام رازى، با براهينى همراه است كه در همين مبحث آمده است. | ||
در ادامه، بوعلى، جملاتى را درباره اجسام محسوسه بيان مىكند كه با تفاسير شارح قابل درك مىباشد، مثلاً بعضى از آنها جوابهايى است كه [[ | در ادامه، بوعلى، جملاتى را درباره اجسام محسوسه بيان مىكند كه با تفاسير شارح قابل درك مىباشد، مثلاً بعضى از آنها جوابهايى است كه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] به قائلان به جوهر فرد داده است، لكن اين موارد با توضيحات شارح معنا پيدا مىكند كه حاكى از تسلط امام [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] بر آرا و آثار ابن سينا مىباشد. | ||
در فصل هشتم، بحث، راجع به زمان است. متن، با تعريفى از زمان شروع مىشود كه همراه با توضيحاتى است از ابن سينا در مورد زمان و مسائلى كه شارح در اين باره مطرح مىكند، در تبيين مسئله، كمك فراوانى به مخاطب مىنمايد. ادلهاى كه [[ | در فصل هشتم، بحث، راجع به زمان است. متن، با تعريفى از زمان شروع مىشود كه همراه با توضيحاتى است از ابن سينا در مورد زمان و مسائلى كه شارح در اين باره مطرح مىكند، در تبيين مسئله، كمك فراوانى به مخاطب مىنمايد. ادلهاى كه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] براى اثبات وجود زمان مطرح مىكند، به طور كامل از هم تفكيك شده ودر پنج شماره بدانها پرداخته شده است. از جمله مسائل مطرح شده در اين فصل، مقدار حركت بودن زمان، اول و آخر نداشتن زمان و... است. | ||
فصل نهم، در مبادى حركت است. شيخ، در اين فصل، به نفسانى بودن زمان با عنايت به اينكه حركت موجب زمان، نفسانى - ارادى است پس نفس، علت وجود زمان است اشاره كرده است. | فصل نهم، در مبادى حركت است. شيخ، در اين فصل، به نفسانى بودن زمان با عنايت به اينكه حركت موجب زمان، نفسانى - ارادى است پس نفس، علت وجود زمان است اشاره كرده است. | ||
ذاتى نبودن حركت اجسام و اينكه هر متحركى بايد محرك داشته باشد، از ديگر مطالب اين فصل است كه شارح با ذكر مقدماتى و بيان چند سؤال و جواب، مطلب مذكور را به خوبى تبيين نموده است. بحثى دقيق از سوى [[ | ذاتى نبودن حركت اجسام و اينكه هر متحركى بايد محرك داشته باشد، از ديگر مطالب اين فصل است كه شارح با ذكر مقدماتى و بيان چند سؤال و جواب، مطلب مذكور را به خوبى تبيين نموده است. بحثى دقيق از سوى [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] مطرح گرديده مبنى بر اينكه انتهاى حركت تمام متحركات بايد به محرك اول كه تحرك در او نيست، ختم گردد كه با تفسير و تأييد شارح همراه مىباشد. | ||
براى اطلاع از قوت و قدرت محرك اول، بحثى مطرح مىگردد راجع به اينكه قواى جسمانیه، قدرت افعال غير متناهيه را ندارند، پس معلوم مىشود اين محرك اول است كه قدرت لا يتناهى دارد و نتيجه اين مىشود كه محرك اول، نه جسم است و نه در جسم و نه متحرك، چون اول است و نه ساكن، چون قبول حركت نمىكند(ساكن به جسمى كه زمانى متحرك بوده و اكنون از حركت باز ايستاده گفته مىشود). | براى اطلاع از قوت و قدرت محرك اول، بحثى مطرح مىگردد راجع به اينكه قواى جسمانیه، قدرت افعال غير متناهيه را ندارند، پس معلوم مىشود اين محرك اول است كه قدرت لا يتناهى دارد و نتيجه اين مىشود كه محرك اول، نه جسم است و نه در جسم و نه متحرك، چون اول است و نه ساكن، چون قبول حركت نمىكند(ساكن به جسمى كه زمانى متحرك بوده و اكنون از حركت باز ايستاده گفته مىشود). | ||
خط ۱۴۷: | خط ۱۴۷: | ||
مسئله ديگرى كه از مطالب فصل نهم به شمار مىرود، اين است كه هيچ جسمىاز مبدأ حركت خود منفك نمىباشد و هر جسمى كه در آن، مبدأ حركت وجود دارد، حركتش يا مستقيم است يا مستدير و همينطور محال است كه يك جسم بسيط، هم داراى مبدأ حركت مستقيم باشد و هم داراى مبدأ حركت مستدير. در همين فصل، راجع به اقسام حركات نيز توضيحاتى داده شده است كه تمام اين موارد اخير همراه با توضيحاتى مبسوط و كاربردى از جانب امام رازى است. | مسئله ديگرى كه از مطالب فصل نهم به شمار مىرود، اين است كه هيچ جسمىاز مبدأ حركت خود منفك نمىباشد و هر جسمى كه در آن، مبدأ حركت وجود دارد، حركتش يا مستقيم است يا مستدير و همينطور محال است كه يك جسم بسيط، هم داراى مبدأ حركت مستقيم باشد و هم داراى مبدأ حركت مستدير. در همين فصل، راجع به اقسام حركات نيز توضيحاتى داده شده است كه تمام اين موارد اخير همراه با توضيحاتى مبسوط و كاربردى از جانب امام رازى است. | ||
عنوان فصل دهم، فى مسائل السماء و العالم، است. مسئله اول، در اين فصل، در بيان ماهيت اجسام بسيط و مركب است. [[ | عنوان فصل دهم، فى مسائل السماء و العالم، است. مسئله اول، در اين فصل، در بيان ماهيت اجسام بسيط و مركب است. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، تقسيمى گويا راجع به اجسام به اين صورت ارائه مىنمايد: اجسام، يا بسيطند يا مركب؛ بسايط اجسامى هستند كه منقسم به اجسام مختلف الطبايع نمىگردند، مانند آسمانها، خاک، آب، هوا و آتش؛ اجسام مركب، آنهايى هستند كه منحل به اجسام مختلف الطبيعه مىگردند، مثل حيوان و گياه. در اينجا مباحث مهم زيادى مطرح شده است كه تفاسير عالمانه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] روشنگر آن مباحث مىباشد. از جمله آن مسائل، مىتوان به تقدم اجسام بسيط بر مركبات و عدم تولد مركبات از اجرام فلكيه اشاره كرد. | ||
چهار حكم، در ذيل بيان ماهيت آتش، از طرف امام [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] بيان گرديده است، سپس اشارهاى به حرارت آتش و هوا و برودت آب و زمين گرديده و اين فصل به پايان رسيده است. | چهار حكم، در ذيل بيان ماهيت آتش، از طرف امام [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] بيان گرديده است، سپس اشارهاى به حرارت آتش و هوا و برودت آب و زمين گرديده و اين فصل به پايان رسيده است. | ||
فصل يازدهم، در آثار علويّه است كه داراى سه قسم مىباشند: اول تأثير اجرام فلكيه در اين عالم است كه [[ | فصل يازدهم، در آثار علويّه است كه داراى سه قسم مىباشند: اول تأثير اجرام فلكيه در اين عالم است كه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] مىگويد: آنچه از اين تأثيرات، ظاهر است، آن قسم از تأثيراتى است كه از سوى شمس و قمر به ما مىرسد و الا تأثيرات ساير كواكب از ما مخفى است. در اينجا [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، از تأثيرات اين دو كوكب سخن گفته و به تبع آن، حقيقت دود و بخار و همچنين چگونگى تشكيل باران و برف را توضيح داده است و براى توضيح بيشتر و دقيقتر، [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] در كنار مطالب شيخ، تفصيلى بيان كرده است. | ||
بوعلى، در قسم دوم از آثار علويه، به توضيح هاله و رنگين كمان و خيالى بودن آنها مىپردازد و شارح ادله خيالى بودن آنها را در ضمن چند مسئله و مقدمه آورده است. قسم سوم آثارعلويه، امورى است كه در روى زمين حادث مىشود، مانند زلزله و آتشفشان كه از بخارات زير زمينى به وجود مىآيند. ابن سينا، اجسام معدنى را نيز از آثار اين بخارات مىداند. امام رازى، در اينجا نيز مانند اكثر بخشهاى كتاب، غير از توضيحى كه راجع به مطالب ارائه مىكند، اقدام به تفسير الفاظ به كار برده شده توسط ماتن مىنمايد. | بوعلى، در قسم دوم از آثار علويه، به توضيح هاله و رنگين كمان و خيالى بودن آنها مىپردازد و شارح ادله خيالى بودن آنها را در ضمن چند مسئله و مقدمه آورده است. قسم سوم آثارعلويه، امورى است كه در روى زمين حادث مىشود، مانند زلزله و آتشفشان كه از بخارات زير زمينى به وجود مىآيند. ابن سينا، اجسام معدنى را نيز از آثار اين بخارات مىداند. امام رازى، در اينجا نيز مانند اكثر بخشهاى كتاب، غير از توضيحى كه راجع به مطالب ارائه مىكند، اقدام به تفسير الفاظ به كار برده شده توسط ماتن مىنمايد. | ||
فصل دوازدهم، در مورد گياهان است كه چگونگى به وجود آمدن آنها همراه با آثارشان در اين فصل مورد تحليل و بررسى قرار گرفته است. در فصل سيزدهم كه راجع به حيوان است، ويژگىهاى حيوان از بابت مزاج و قوه دراكهاش مطرح گرديده و تغاير نفس و روح به همين مناسبت، توسط شارح، همراه با سه دليل بيان گرديده است. [[ | فصل دوازدهم، در مورد گياهان است كه چگونگى به وجود آمدن آنها همراه با آثارشان در اين فصل مورد تحليل و بررسى قرار گرفته است. در فصل سيزدهم كه راجع به حيوان است، ويژگىهاى حيوان از بابت مزاج و قوه دراكهاش مطرح گرديده و تغاير نفس و روح به همين مناسبت، توسط شارح، همراه با سه دليل بيان گرديده است. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، نفس را متشكل از دو قوه مدرکه و محركه مىداند. او قوىترين و مهمترين حواس حيوانات را لامسه مىداند و براى اين كلام، شارح، به سه دليل تمسك نموده است كه همراه است با توضيحات مفصلترى راجع به قوه لمس و مختصات آن. | ||
دومين حسى كه مورد بررسى قرار گرفته، عبارت است از ذائقه كه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] آمدن ذائقه بعد از لامسه را حمل بر قرار گرفتن ذائقه در درجه دوم اهميت ميان حواس حيوانات، كرده است. شامّه، سومين قوه مورد بحث حيوانات است كه طبيعتاً بعد از لامسه و ذائقه مهمترين حواس حيوانات مىباشد. اينكه شنوايى از كجاست و چه اعضايى در شنيدن تأثير دارند، مسائل مورد بحث در چهارمين حس از حواس پنجگانه است و نهايتاً قوه بينايى مورد بررسى واقع گرديده است. | دومين حسى كه مورد بررسى قرار گرفته، عبارت است از ذائقه كه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] آمدن ذائقه بعد از لامسه را حمل بر قرار گرفتن ذائقه در درجه دوم اهميت ميان حواس حيوانات، كرده است. شامّه، سومين قوه مورد بحث حيوانات است كه طبيعتاً بعد از لامسه و ذائقه مهمترين حواس حيوانات مىباشد. اينكه شنوايى از كجاست و چه اعضايى در شنيدن تأثير دارند، مسائل مورد بحث در چهارمين حس از حواس پنجگانه است و نهايتاً قوه بينايى مورد بررسى واقع گرديده است. | ||
خط ۱۷۵: | خط ۱۷۵: | ||
احوال قوه نظريه كه قواى معدّه براى نفس ناطقه ناميده شدهاند، عنوان بحث ديگرى در اين بخش از طبیعیات مىباشد. چگونگى فعليت يافتن قواى عقليه نيز موضوع ديگرى است كه با تفصيلات فراوانى توسط شارح همراه مىباشد. | احوال قوه نظريه كه قواى معدّه براى نفس ناطقه ناميده شدهاند، عنوان بحث ديگرى در اين بخش از طبیعیات مىباشد. چگونگى فعليت يافتن قواى عقليه نيز موضوع ديگرى است كه با تفصيلات فراوانى توسط شارح همراه مىباشد. | ||
درباره ادراك معقولات، هم خود [[ | درباره ادراك معقولات، هم خود [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] و هم [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] توضيحات مفصلى را بيان نمودهاند. اثبات تجرد نفس ناطقه، با دلايل متعدد و... از جمله مباحث پايانى اين فصل است. | ||
الهيات: اين بخش، داراى نه فصل مىباشد كه اولين آنها در مورد اوصاف موجود است. در اين فصل راجع به اينكه موجود چه صفاتى دارد و همينطور موضوع علم الهى صحبت شده است. بوعلى، مىگويد: موجود، گاهى به وحدت و كثرت، گاهى به كلى و جزيى، گاهى به بالفعل و بالقوه بودن و گاهى به تحرك و سكون و... متصف مىگردد. | الهيات: اين بخش، داراى نه فصل مىباشد كه اولين آنها در مورد اوصاف موجود است. در اين فصل راجع به اينكه موجود چه صفاتى دارد و همينطور موضوع علم الهى صحبت شده است. بوعلى، مىگويد: موجود، گاهى به وحدت و كثرت، گاهى به كلى و جزيى، گاهى به بالفعل و بالقوه بودن و گاهى به تحرك و سكون و... متصف مىگردد. | ||
خط ۱۸۵: | خط ۱۸۵: | ||
تقسيمات موجود، از جمله مسائل مطرح شده در اين فصل است كه بحثى مفصل راجع به جوهر و عرض را در پى دارد. فصل دوم، در احكام هيولا و صورت است كه نخست، تركيب جسم از هيولا و صورت اثبات گرديده، سپس به توضيحاتى در مورد هيولا و صورت، از جمله اينكه هيولا خالى از صورت نوعيه نمىباشد و اينكه ماهيت صورت نوعيه چيست، پرداخته شده است. | تقسيمات موجود، از جمله مسائل مطرح شده در اين فصل است كه بحثى مفصل راجع به جوهر و عرض را در پى دارد. فصل دوم، در احكام هيولا و صورت است كه نخست، تركيب جسم از هيولا و صورت اثبات گرديده، سپس به توضيحاتى در مورد هيولا و صورت، از جمله اينكه هيولا خالى از صورت نوعيه نمىباشد و اينكه ماهيت صورت نوعيه چيست، پرداخته شده است. | ||
سومين فصل، درمورد اثبات قوا مىباشد. [[ | سومين فصل، درمورد اثبات قوا مىباشد. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، مىگويد: از هر جسمى فعلى صادر مىشود على الدوام و در ماده محسوسه؛ [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، در توضيح اين مطلب، عبارت كتاب را طولانى ارزيابى مىكند. تفسير قوا و اقامه برهان براى اثبات طبيعت و همچنين اثبات اينكه هر حركتى داراى غايت معينى است، از جمله مباحث اين فصل مىباشد. | ||
فصل چهارم، در احكام علل و معلولات است كه اولين مسئله آن، در تعريف سبب است. [[ | فصل چهارم، در احكام علل و معلولات است كه اولين مسئله آن، در تعريف سبب است. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، سبب را به «كل ما يتعلق به وجود الشىء من غير ان يكون وجود ذلك الشىء داخلاً فى وجوده او متحققاً به وجوده»، تعريف مىكند و [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، منظور شيخ را از اين تعريف به همراه تعريفى كه در كتاب حدود آورده است، بيان مىكند كه همراه است با مناقشاتى در اين باب. | ||
مسئله دوم، در حصر اسباب در چهار سبب است. [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، در ذيل اين مسئله مىگويد: گويا اين مطلب، به كلام شيخ افزوده شده و بعيد است كه سخن وى باشد...تأثير فاعل، عنوان مسئله سوم اين فصل است. [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] مىگويد: اثر، وقتى حادث شد، سه امر را دارا مىباشد: 1- وجود حاصل در حال. 2- عدم سابق. 3- مسبوقيت اين وجود به آن عدم. يقيناً فاعل در عدم سابق اثرى نخواهد داشت، كما اينكه در وجود مسبوق به عدم نيز تأثيرى ندارد، پس تنها اثر فاعل در وجود خواهد بود. | مسئله دوم، در حصر اسباب در چهار سبب است. [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، در ذيل اين مسئله مىگويد: گويا اين مطلب، به كلام شيخ افزوده شده و بعيد است كه سخن وى باشد...تأثير فاعل، عنوان مسئله سوم اين فصل است. [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] مىگويد: اثر، وقتى حادث شد، سه امر را دارا مىباشد: 1- وجود حاصل در حال. 2- عدم سابق. 3- مسبوقيت اين وجود به آن عدم. يقيناً فاعل در عدم سابق اثرى نخواهد داشت، كما اينكه در وجود مسبوق به عدم نيز تأثيرى ندارد، پس تنها اثر فاعل در وجود خواهد بود. | ||
خط ۲۱۷: | خط ۲۱۷: | ||
مسئله يازدهم، در اين باره است كه صفات واجب منحصر در سلوب و اضافات مىباشد.مسئله دوازدهم، راجع به قانون كلى در مورد اسماء واجب است و مسئله سيزدهم، در توضيح و تفصيل هر يك از اسماء واجب از قبيل حى، واحد، قادر و... مىباشد. | مسئله يازدهم، در اين باره است كه صفات واجب منحصر در سلوب و اضافات مىباشد.مسئله دوازدهم، راجع به قانون كلى در مورد اسماء واجب است و مسئله سيزدهم، در توضيح و تفصيل هر يك از اسماء واجب از قبيل حى، واحد، قادر و... مىباشد. | ||
فصل نهم، در تقرير معاد است. در اين فصل، ابتدا حقيقت لذت، توسط ابن سينا مورد بحث واقع شده و اين بدان جهت است كه لذايذ روحانى در بحث معاد، معلوم و معين گردد. [[ | فصل نهم، در تقرير معاد است. در اين فصل، ابتدا حقيقت لذت، توسط ابن سينا مورد بحث واقع شده و اين بدان جهت است كه لذايذ روحانى در بحث معاد، معلوم و معين گردد. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] در ادامه، الم را نيز تعريف مىكند، ولى شارح تعريف وى را با سه دليل رد مىكند. | ||
در بخش ديگر، سعادت روحانى بررسى مىشود و ادراك حق اول، توسط نفس ناطقه، خير محض تلقى مىگردد... اينكه چرا انسان در حال حيات، ناتوان از درك لذات روحانى مىباشد، به كمك مثالهايى توضيح داده شده است. | در بخش ديگر، سعادت روحانى بررسى مىشود و ادراك حق اول، توسط نفس ناطقه، خير محض تلقى مىگردد... اينكه چرا انسان در حال حيات، ناتوان از درك لذات روحانى مىباشد، به كمك مثالهايى توضيح داده شده است. |