پرش به محتوا

ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ابن‌ انباری، عبدالرحمن بن محمد' به 'ابن انباری، عبدالرحمن بن محمد'
جز (جایگزینی متن - 'ابن‌ا' به 'ابن‌ ا')
جز (جایگزینی متن - 'ابن‌ انباری، عبدالرحمن بن محمد' به 'ابن انباری، عبدالرحمن بن محمد')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۱۰: خط ۱۱۰:
ابوالفرج در بغداد در خانه‌اى ظاهرا بزرگ و برازنده، بر كرانۀ دجله، میان درب سليمان و درب دجله كه به خانۀ ابوالفتح بريدى متصل بود، مى‌زيست. گویى از همان آغاز اقامت در بغداد، جز جمع‌آورى روايات-خواه برای کتاب‌هایى چون مقاتل، خواه برای کتاب‌هایى در شعر و موسيقى-كار ديگرى نداشت. هيچ كس شغل خاصى به او نسبت نداده است، اما نام كسان بسيارى را كه به او درس آموخته، يا رواياتى برای او نقل كرده‌اند، مى‌توان ذكر كرد.
ابوالفرج در بغداد در خانه‌اى ظاهرا بزرگ و برازنده، بر كرانۀ دجله، میان درب سليمان و درب دجله كه به خانۀ ابوالفتح بريدى متصل بود، مى‌زيست. گویى از همان آغاز اقامت در بغداد، جز جمع‌آورى روايات-خواه برای کتاب‌هایى چون مقاتل، خواه برای کتاب‌هایى در شعر و موسيقى-كار ديگرى نداشت. هيچ كس شغل خاصى به او نسبت نداده است، اما نام كسان بسيارى را كه به او درس آموخته، يا رواياتى برای او نقل كرده‌اند، مى‌توان ذكر كرد.


[[خطیب بغدادى]] معروف‌ترين شيوخ او را این كسان دانسته است: محمد بن عبدالله حضرمى مطين، محمد بن جعفر قتات، حسین بن عمر ابن ابى احوص ثقفى، على بن عباس مقانعى، على بن اسحاق بن زاطيا، ابوخبيب برتى و محمد بن عباس يزيدى. ابونعيم، جعفر بن مروان را بر این گروه افزوده است. ياقوت نيز نام كسانى را كه از ايشان روايت كرده، اينگونه آورده است: ابن دريد، ابوبكر [[ابن‌ انباری، عبدالرحمن بن محمد|ابن انبارى]]، فضل بن حجاب جمحى، على بن سليمان اخفش و نفطویه. اما این فهرستها هيچ یک كامل نيست. به شهادت اغانى و مقاتل وى بسيارى از مشاهير و دانشمندان زمان را ملاقات كرده و از آنان روايت شنيده است. شايد بتوان این نامها را بر اسامى ذكر شده افزود: طبرى، محمد بن خلف بن مرزبان، جعفر بن قدامه، يحيى بن منجم، و از همه مهم‌تر عمویش حسن و سرانجام شاعر هرزوى جحظه.
[[خطیب بغدادى]] معروف‌ترين شيوخ او را این كسان دانسته است: محمد بن عبدالله حضرمى مطين، محمد بن جعفر قتات، حسین بن عمر ابن ابى احوص ثقفى، على بن عباس مقانعى، على بن اسحاق بن زاطيا، ابوخبيب برتى و محمد بن عباس يزيدى. ابونعيم، جعفر بن مروان را بر این گروه افزوده است. ياقوت نيز نام كسانى را كه از ايشان روايت كرده، اينگونه آورده است: ابن دريد، ابوبكر [[ابن انباری، عبدالرحمن بن محمد|ابن انبارى]]، فضل بن حجاب جمحى، على بن سليمان اخفش و نفطویه. اما این فهرستها هيچ یک كامل نيست. به شهادت اغانى و مقاتل وى بسيارى از مشاهير و دانشمندان زمان را ملاقات كرده و از آنان روايت شنيده است. شايد بتوان این نامها را بر اسامى ذكر شده افزود: طبرى، محمد بن خلف بن مرزبان، جعفر بن قدامه، يحيى بن منجم، و از همه مهم‌تر عمویش حسن و سرانجام شاعر هرزوى جحظه.


نكتۀ قابل ذكر، سال وفات این اشخاص است كه نشان مى‌دهد تا چه زمانى ابوالفرج مى‌توانسته با آنان تماس داشته باشد، مثلاًابن ابى احوص و يحيى بن منجم هنگامى كه او 17 ساله بوده، در گذشته‌اند؛فضل بن حباب در 23 سالگى او؛ محمد يزيدى كه از مراجع عمدۀ اوست، در 27 سالگى او و ابن قدامه كه مرجع اصلى او در کتاب الاماء الشواعر است، در 319 ق، يعنى در 36 سالگى او وفات يافته‌اند.
نكتۀ قابل ذكر، سال وفات این اشخاص است كه نشان مى‌دهد تا چه زمانى ابوالفرج مى‌توانسته با آنان تماس داشته باشد، مثلاًابن ابى احوص و يحيى بن منجم هنگامى كه او 17 ساله بوده، در گذشته‌اند؛فضل بن حباب در 23 سالگى او؛ محمد يزيدى كه از مراجع عمدۀ اوست، در 27 سالگى او و ابن قدامه كه مرجع اصلى او در کتاب الاماء الشواعر است، در 319 ق، يعنى در 36 سالگى او وفات يافته‌اند.
خط ۱۱۶: خط ۱۱۶:
جحظه كه مرجع نقل روايات و دوست همنشين او بود، بيشتر زيسته و تا 43 سالگى شاعر (324 ق) زنده بوده است. از آنجا كه تأليف اغانى ظاهرا تا كهن سالى او ادامه داشته، باز مى‌توان سخن خود او را كه گفته است کتاب طى 50 سال تأليف شده، تأييد كرد.
جحظه كه مرجع نقل روايات و دوست همنشين او بود، بيشتر زيسته و تا 43 سالگى شاعر (324 ق) زنده بوده است. از آنجا كه تأليف اغانى ظاهرا تا كهن سالى او ادامه داشته، باز مى‌توان سخن خود او را كه گفته است کتاب طى 50 سال تأليف شده، تأييد كرد.


رابطۀ ابوالفرج با این استادان یکسان نبود. مثلاًابن دريد كه اساسا در بصره مى‌زيست، تنها در 308ق به بغداد رفت. در آن هنگام وى مردى بسيار مشهور و كهن سال بود. همۀ دانشمندان، از جمله بسيارى از دوستان ابوالفرج به خدمت او مى‌شتافتند و چون در 90 سالگى درگذشت، جحظه رثايش گفت. ابوالفرج نيز بى گمان نزد او مى‌رفته است. با اينهمه رد پاى او را در مجالس ابن دريد كمتر مى‌يابيم، به همین جهت است كه گاه به واسطه از او نقل قول كرده و گفته است: شخصا این روايت را از او نشنيده‌ام. رابطۀ او با برخى ديگر از استادانش گاه روشن‌تر است، مثلاًدربارۀ ابوعبدالله محمد بن عباس يزيدى كه «مردى دانشمند و ثقه بود، گوید كه همۀ اخبار و ديوان ابوجلده را در خدمتش آموخته است و دربارۀ اخفش مى‌نویسد كه کتاب المغتالين را نزد او خوانده است. اما درست نمى‌دانيم كه آيا آثار معينى را نزد نفطویه، [[ابن‌ انباری، عبدالرحمن بن محمد|ابن انبارى]]، محمد صيدلانى و ديگران خوانده و شنيده است، يا نه.
رابطۀ ابوالفرج با این استادان یکسان نبود. مثلاًابن دريد كه اساسا در بصره مى‌زيست، تنها در 308ق به بغداد رفت. در آن هنگام وى مردى بسيار مشهور و كهن سال بود. همۀ دانشمندان، از جمله بسيارى از دوستان ابوالفرج به خدمت او مى‌شتافتند و چون در 90 سالگى درگذشت، جحظه رثايش گفت. ابوالفرج نيز بى گمان نزد او مى‌رفته است. با اينهمه رد پاى او را در مجالس ابن دريد كمتر مى‌يابيم، به همین جهت است كه گاه به واسطه از او نقل قول كرده و گفته است: شخصا این روايت را از او نشنيده‌ام. رابطۀ او با برخى ديگر از استادانش گاه روشن‌تر است، مثلاًدربارۀ ابوعبدالله محمد بن عباس يزيدى كه «مردى دانشمند و ثقه بود، گوید كه همۀ اخبار و ديوان ابوجلده را در خدمتش آموخته است و دربارۀ اخفش مى‌نویسد كه کتاب المغتالين را نزد او خوانده است. اما درست نمى‌دانيم كه آيا آثار معينى را نزد نفطویه، [[ابن انباری، عبدالرحمن بن محمد|ابن انبارى]]، محمد صيدلانى و ديگران خوانده و شنيده است، يا نه.


روايات مربوط به غنا را كه غالباً به اسحاق موصلى ختم مى‌شود، از چند تن گرفته است: موضوع «اصوات صدگانه» را از ابواحمد يحيى ابن منجم نقل كرده، اما استاد خاص او در موسيقى همان دوست نزدیک ش جحظه بوده است.
روايات مربوط به غنا را كه غالباً به اسحاق موصلى ختم مى‌شود، از چند تن گرفته است: موضوع «اصوات صدگانه» را از ابواحمد يحيى ابن منجم نقل كرده، اما استاد خاص او در موسيقى همان دوست نزدیک ش جحظه بوده است.
خط ۱۲۲: خط ۱۲۲:
جحظه كه از تبار برمكيان بود، احمد بن جعفر نام داشت و مردى اديب و شاعر، و در روايات و اخبار نحو و لغت و نجوم متبحر، و در عين حال حاضرجواب و نكته پرداز بود. وى با كسانى چون ابن معتز نشست و برخاست داشت و در 324ق درگذشت. ابوالفرج نزد او کتاب اخبار ابى حشيشة را كه او خود در موسيقى تأليف كرده بود و نيز کتاب الطنبوريين و الطنبوريات او را خوانده است و کتاب اخير را بارها مورد استفاده قرار داده و از قول همو، «اصوات صدگانه» را نقل كرده است. رابطۀ ابوالفرج با جحظه چندان استوارى بود كه وى عاقبت کتابى به نام اخبار جحظة تأليف كرد.
جحظه كه از تبار برمكيان بود، احمد بن جعفر نام داشت و مردى اديب و شاعر، و در روايات و اخبار نحو و لغت و نجوم متبحر، و در عين حال حاضرجواب و نكته پرداز بود. وى با كسانى چون ابن معتز نشست و برخاست داشت و در 324ق درگذشت. ابوالفرج نزد او کتاب اخبار ابى حشيشة را كه او خود در موسيقى تأليف كرده بود و نيز کتاب الطنبوريين و الطنبوريات او را خوانده است و کتاب اخير را بارها مورد استفاده قرار داده و از قول همو، «اصوات صدگانه» را نقل كرده است. رابطۀ ابوالفرج با جحظه چندان استوارى بود كه وى عاقبت کتابى به نام اخبار جحظة تأليف كرد.


راست است كه ابوالفرج با مردانى بسيار جدى و دانشمند چون طبرى و صولى و [[ابن‌ انباری، عبدالرحمن بن محمد|ابن انبارى]] آشنايى داشته و در مقاتل از محدثان و راویان بزرگ كوفى روايت كرده است، اما آنچه در روح او بيش از هر چيز اثر گذاشته، همانا شخصيت استادانى چون جحظه و نفطویه و فرزندان منجم بوده است.
راست است كه ابوالفرج با مردانى بسيار جدى و دانشمند چون طبرى و صولى و [[ابن انباری، عبدالرحمن بن محمد|ابن انبارى]] آشنايى داشته و در مقاتل از محدثان و راویان بزرگ كوفى روايت كرده است، اما آنچه در روح او بيش از هر چيز اثر گذاشته، همانا شخصيت استادانى چون جحظه و نفطویه و فرزندان منجم بوده است.


علاوه بر روايات بسيار متعددى كه ابوالفرج از جحظه نقل كرده، حكايتى نيز میان آن دو رفته كه خطیب آورده است: ابوالفرج در مجلسى حضور داشت كه در آن مدرک بن محمد شاعر، جحظه را هجا گفت و چون خبر به جحظه رسيد، در 2 بيت از ابوالفرج گله كرد كه چرا بنابر آيين دوستى، از او دفاع نكرده است. ابوالفرج در 4 بيت، به او اطمینان داد كه از ارادتمندان وى است. بديهى است كه این دوستى در شخصيت ابوالفرج تأثير عمیق گذاشته است.
علاوه بر روايات بسيار متعددى كه ابوالفرج از جحظه نقل كرده، حكايتى نيز میان آن دو رفته كه خطیب آورده است: ابوالفرج در مجلسى حضور داشت كه در آن مدرک بن محمد شاعر، جحظه را هجا گفت و چون خبر به جحظه رسيد، در 2 بيت از ابوالفرج گله كرد كه چرا بنابر آيين دوستى، از او دفاع نكرده است. ابوالفرج در 4 بيت، به او اطمینان داد كه از ارادتمندان وى است. بديهى است كه این دوستى در شخصيت ابوالفرج تأثير عمیق گذاشته است.