۱۰۶٬۴۱۷
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'میرداماد، محمدباقر بن محمد' به 'میرداماد، سید محمدباقر بن محمد') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ابنس' به 'ابن س') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
وی سپس از پذیرش علوم سایر کشورها و ترجمه آنها در قرون اولیه اسلامی یاد میکند و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|بوعلی]] و [[رازی، محمد بن زکریا|رازی]] و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] را از ثمرات این امر میداند. وی از باهم خوانده شدن فلسفه و طب در زمانه پیشین سخن میگوید. او این دوره را با این عبارات توصیف میکند «از ممیزات این دوره تساهل و تسامح در اظهارنظر علمی بود. دانشمندان اندیشههای مخالف را تحمل میکردند و مجال رد و نقض و شکوک و ایراد را باز میگذاشتند.»<ref>همان، صفحه شانزده</ref> | وی سپس از پذیرش علوم سایر کشورها و ترجمه آنها در قرون اولیه اسلامی یاد میکند و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|بوعلی]] و [[رازی، محمد بن زکریا|رازی]] و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] را از ثمرات این امر میداند. وی از باهم خوانده شدن فلسفه و طب در زمانه پیشین سخن میگوید. او این دوره را با این عبارات توصیف میکند «از ممیزات این دوره تساهل و تسامح در اظهارنظر علمی بود. دانشمندان اندیشههای مخالف را تحمل میکردند و مجال رد و نقض و شکوک و ایراد را باز میگذاشتند.»<ref>همان، صفحه شانزده</ref> | ||
اما این فضا دیری نپایید و با نفی فلسفه از جانب غزالی با نگارش تهافت الفلاسفه و طب، از جانب برخی دیگر که آن را دخالت در امر الهی میدانستند، جدال میان اهل دین و فلسفه بالا گرفت. تا جایی که [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله| | اما این فضا دیری نپایید و با نفی فلسفه از جانب غزالی با نگارش تهافت الفلاسفه و طب، از جانب برخی دیگر که آن را دخالت در امر الهی میدانستند، جدال میان اهل دین و فلسفه بالا گرفت. تا جایی که [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] از چهرههای نحس زمان بهحساب آمدند و فلسفه بهطعنه فل (کند ذهنی) و سفه (سفاهت) نامیده شد.<ref>ر.ک: همان، صفحات شانزده تا هجده</ref> | ||
در این میان تلاشهایی از سوی ناصرخسرو در شرق عالم اسلامی با نگارش «[[جامع الحكمتين|جامع الحکمتین]]» و [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد اندلسی]] در غرب عالم اسلامی با نگارش «فصل المقال فیما بین الحکمة و الشریعة من الاتصال» برای آشتی دادن میان دین و فلسفه صورت گرفت که ناکام ماندند.<ref>ر.ک: همان، صفحه نوزده</ref> | در این میان تلاشهایی از سوی ناصرخسرو در شرق عالم اسلامی با نگارش «[[جامع الحكمتين|جامع الحکمتین]]» و [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد اندلسی]] در غرب عالم اسلامی با نگارش «فصل المقال فیما بین الحکمة و الشریعة من الاتصال» برای آشتی دادن میان دین و فلسفه صورت گرفت که ناکام ماندند.<ref>ر.ک: همان، صفحه نوزده</ref> | ||
اما تلاشهای اهل حکمت متعالیه یعنی افرادی مانند [[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد|میرداماد]] و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] و [[فیض کاشانی، محمد بن شاهمرتضی|فیض کاشانی]] و [[لاهیجی، عبدالرزاق بن علی|عبدالرزاق لاهیجی]] و [[سبزواری، هادی|حاجی سبزواری]] که از متفکران ایرانی بودند که با مکتب تشیع و سنت ائمه اطهار سروکار داشتند با همگام کردن فلسفه با آیات قرآن و احادیث و تغییر نام آن به حکمت، در رفع این شکاف جواب داد.<ref>ر.ک: همان، صفحات نوزده و بیست</ref>برخی هم کوشیدند تا اندیشههای هریک از فلاسفه را به وحی متصل کنند مثلاً عامری نیشابوری که در «الامد علی الابد» میگوید: انباذقلس (امپدوکلس) یونانی از لقمان حکیم، فیثاغورس از سلیمان و سقراط و افلاطون و [[ارسطو]] از فیثاغورس اخذ حکمت کردهاند و ازاینرو این پنج فیلسوف، حکیم هستند.<ref>ر.ک: همان، صفحه بیستویک</ref> «با این تمهیدات همان کتاب شفا که شقا خوانده میشد مورد تکریم و تبجیل علما و دانشمندان قرار گرفت و دانشمندانى همچون سید احمد علوى شاگرد و داماد میرداماد، مفتاح الشفاء و [[دشتکی، منصور بن محمد|غیاثالدین منصور دشتکى]]، مغلقات الشفاء و [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] فقیه و محدث کشف الخفا فى شرح الشفاء را به رشته تحریر درآوردند و از همه مهمتر آنکه [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهین]] یعنى [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدراى شیرازى]] تعلیقه بر الهیات شفا نوشت تا راه فهم و درک اندیشههاى [[ابن سینا، حسین بن عبدالله| | اما تلاشهای اهل حکمت متعالیه یعنی افرادی مانند [[میرداماد، سید محمدباقر بن محمد|میرداماد]] و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] و [[فیض کاشانی، محمد بن شاهمرتضی|فیض کاشانی]] و [[لاهیجی، عبدالرزاق بن علی|عبدالرزاق لاهیجی]] و [[سبزواری، هادی|حاجی سبزواری]] که از متفکران ایرانی بودند که با مکتب تشیع و سنت ائمه اطهار سروکار داشتند با همگام کردن فلسفه با آیات قرآن و احادیث و تغییر نام آن به حکمت، در رفع این شکاف جواب داد.<ref>ر.ک: همان، صفحات نوزده و بیست</ref>برخی هم کوشیدند تا اندیشههای هریک از فلاسفه را به وحی متصل کنند مثلاً عامری نیشابوری که در «الامد علی الابد» میگوید: انباذقلس (امپدوکلس) یونانی از لقمان حکیم، فیثاغورس از سلیمان و سقراط و افلاطون و [[ارسطو]] از فیثاغورس اخذ حکمت کردهاند و ازاینرو این پنج فیلسوف، حکیم هستند.<ref>ر.ک: همان، صفحه بیستویک</ref> «با این تمهیدات همان کتاب شفا که شقا خوانده میشد مورد تکریم و تبجیل علما و دانشمندان قرار گرفت و دانشمندانى همچون سید احمد علوى شاگرد و داماد میرداماد، مفتاح الشفاء و [[دشتکی، منصور بن محمد|غیاثالدین منصور دشتکى]]، مغلقات الشفاء و [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] فقیه و محدث کشف الخفا فى شرح الشفاء را به رشته تحریر درآوردند و از همه مهمتر آنکه [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهین]] یعنى [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدراى شیرازى]] تعلیقه بر الهیات شفا نوشت تا راه فهم و درک اندیشههاى [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] را هموار سازد. با این عوامل سنت سینوى یا فلسفه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] که در جهان تسنن متروک و منسوخ گردیده بود در جهان تشیع و ایران، راه تحول و تکامل خود را پیمود و جانى دوباره یافت و ازاینجهت است که [[نراقی، مهدی بن ابیذر|ملا مهدى نراقى]] که در فقه [[معتمد الشيعة في أحكام الشريعة|معتمد الشیعة]] را مینویسد؛ و در اخلاق [[جامع السعادات]] را به رشته تحریر درمیآورد؛ در فلسفه [[جامع الافكار و ناقد الانظار|جامع الافکار]] را تألیف میکند؛ و به شرح و گزارش شفاى [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] میپردازد.»<ref>همان، صفحات بیستودو و بیستوسه</ref> «این دوره که امتداد زمانى آن به چهارصد سال بالغ میگردد و به دوره حکمت اشتهار دارد و بزرگان آن را اصحاب حکمت متعالیه میخوانند از ادوار بسیار درخشان فلسفه اسلامى است زیرا در این دوره حکیمان کوشیدهاند از جهتى از میراث اساطین حکمت باستان همچون سقراط و افلاطون و [[ارسطو]] و شارحان [[ارسطو]] همچون ثامسطیوس و اسکندر افردویسى حداکثر بهرهبردارى را بکنند و با کمک از منقولات شیخ یونانى یعنى پلوتاینوس (پلوتن) که نزد آنان بهعنوان اثولوجیاى [[ارسطو]] شناخته شده بود، خشکى فلسفه را با عرفان ذوقى چاشنى بزنند و از جهتى دیگر آراء و اندیشههاى مشائیان اسلامى همچون [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] را به محک بررسى درآورند و آن را با نوآوریهاى [[سهروردی، یحیی بن حبش|شیخ اشراق شهابالدین سهروردى]] تلطیف سازند. اینان اندیشههاى کلامى اشعرى و [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] و [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] را مورد نقد و بررسى قرار دادند و بیشتر بر آراء و اندیشههاى [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجهنصیرالدین طوسى]] که از او بهعنوان خاتم برعةالمحققین یاد مىشد تکیه کردند. خواجه اندیشههاى فلسفى- کلامى را از حشو و زوائد پرداخته و مجرد ساخته و کتاب تجرید العقائد را بهعنوان دستورنامهاى براى اندیشه درست خداشناسى و جهانشناسى مدون کرده بود که دانشمندان پس از او متجاوز از صد شرح و تعلیقه بر آن نگاشتند.»<ref>همان، صفحات بیستوسه و بیستوچهار</ref> این حکما متعلق به مکتب اصفهان بودهاند و آثاری داشتهاند که دکتر هانری کربن با کمک سید جلال آشتیانی به چاپ برخی از آنها در یک مجموعه چهار جلدی اقدام کرده است. دکتر محقق هدف از برگزاری همایش قرطبه و اصفهان را زدودن فکر غلط افول فلسفه و تفکر فلسفی پس از ابن رشد اندلسی، از ذهن غربیان و اعراب میداند؛ برای این کار برخی آثار و شخصیتها و افکار فیلسوفان حکمت متعالیه معرفی میشوند تا شکوفایی و پویایی فلسفه در این دوران برای آنان روشن شود.<ref>ر.ک: همان، صفحه بیستوشش</ref> | ||
[[نورانی، عبدالله|عبدالله نورانی]] در پیشگفتار درباره ترتیب مباحث این کتاب چنین مینویسد: «در آغاز این مجموعه «حکمت الهى در متون فارسى»، نمونههاى از نظم و نثر فارسى نوشته دانایان و سروده شاعران در حمد و تقدیس و بیان نشانههایی از معرفت پروردگار در پیشگفتار و سپس چند رساله در مباحث خداشناسى و مسائل مربوط به وجود و صفات خداوند تعالى و در پایان دو رساله، بهعلاوه آن، مشتمل بر ابواب نبوت و امامت و معاد و قیامت گردآورى شده است. این کیفیت تنظیم بیشتر به تذکر بعضى از دانشجویان و پژوهشگران علوم ادبى و انسانى غیر رشتههاى تخصصى حکمت و کلام و علاقهمند به مباحث عقلى، بهعنوان مباحث کمکآموزشی، جمعآورى شده است»<ref>پیشگفتار مصحح، ص1</ref> | [[نورانی، عبدالله|عبدالله نورانی]] در پیشگفتار درباره ترتیب مباحث این کتاب چنین مینویسد: «در آغاز این مجموعه «حکمت الهى در متون فارسى»، نمونههاى از نظم و نثر فارسى نوشته دانایان و سروده شاعران در حمد و تقدیس و بیان نشانههایی از معرفت پروردگار در پیشگفتار و سپس چند رساله در مباحث خداشناسى و مسائل مربوط به وجود و صفات خداوند تعالى و در پایان دو رساله، بهعلاوه آن، مشتمل بر ابواب نبوت و امامت و معاد و قیامت گردآورى شده است. این کیفیت تنظیم بیشتر به تذکر بعضى از دانشجویان و پژوهشگران علوم ادبى و انسانى غیر رشتههاى تخصصى حکمت و کلام و علاقهمند به مباحث عقلى، بهعنوان مباحث کمکآموزشی، جمعآورى شده است»<ref>پیشگفتار مصحح، ص1</ref> |