پرش به محتوا

السعادة و ذكر الحجج على جوهرية النفس: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ابن‌س' به 'ابن‌ س'
جز (جایگزینی متن - '}}↵↵↵'''' به '}} '''')
جز (جایگزینی متن - 'ابن‌س' به 'ابن‌ س')
خط ۳: خط ۳:
| عنوان =رسائل ابن سینا
| عنوان =رسائل ابن سینا
| پدیدآوران =  
| پدیدآوران =  
[[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله]] (نویسنده)
[[ابن‌ سینا، حسین بن عبدالله]] (نویسنده)
| زبان =عربی
| زبان =عربی
| کد کنگره =‏BBR‎‏ ‎‏362‎‏ ‎‏1359
| کد کنگره =‏BBR‎‏ ‎‏362‎‏ ‎‏1359
خط ۴۶: خط ۴۶:
حجت هفتم، هشتم، نهم و دهم را نيز به همين ترتيب بيان مى‌دارد تا به قوت هر چه تمام‌تر جوهريت نفس را ثابت نمايد.
حجت هفتم، هشتم، نهم و دهم را نيز به همين ترتيب بيان مى‌دارد تا به قوت هر چه تمام‌تر جوهريت نفس را ثابت نمايد.


فسادناپذير بودن نفس، عنوان فصل ديگرى است كه [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] بعد از اقامه حجج ده‌گانه به آن پرداخته است.
فسادناپذير بودن نفس، عنوان فصل ديگرى است كه [[ابن‌ سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] بعد از اقامه حجج ده‌گانه به آن پرداخته است.


در فصلى ديگر درباره اجرام علويه و داراى نفس ناطقه بودنشان، سخن گفته، ضمن ارائه تعريفى از حركت قسريه، حركت طبیعیه و حركت نفسيه و ضمن رد دو حركت اول از حركات فلكيه، تنها راه حركت آنها را حركت نفسيه مى‌داند.
در فصلى ديگر درباره اجرام علويه و داراى نفس ناطقه بودنشان، سخن گفته، ضمن ارائه تعريفى از حركت قسريه، حركت طبیعیه و حركت نفسيه و ضمن رد دو حركت اول از حركات فلكيه، تنها راه حركت آنها را حركت نفسيه مى‌داند.


[[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] در سرفصل بعد، به وضعيت نفس بعد از مفارقت از بدن پرداخته و نظريه دانشمندانى چون اسكندر افروديسى، ارسطاطاليس، اماثامطيوس را مطرح كرده و نهایتاً نظر اماثامطيوس را پذيرفته و با شرح و توضيح آن، اقدام به بيان سرنوشت غايى نفوس مى‌نمايد.
[[ابن‌ سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] در سرفصل بعد، به وضعيت نفس بعد از مفارقت از بدن پرداخته و نظريه دانشمندانى چون اسكندر افروديسى، ارسطاطاليس، اماثامطيوس را مطرح كرده و نهایتاً نظر اماثامطيوس را پذيرفته و با شرح و توضيح آن، اقدام به بيان سرنوشت غايى نفوس مى‌نمايد.


آخرين فصل، در مورد راه‌هاى وصول به سعادت اخروى است كه با تقسيم قوا به قوه عرافه و قوه فعّاله و نيز تقسيم به عقليه و مدبره كه غضبيه و شهويّه نيز از آنها ناشى مى‌گردد، همراه است. ضمن تبيين جايگاه و حدود هر يك از اين قوا و اينكه هر كدام از آنها در چه موضعى به درد مى‌خورند، بيان مى‌كند كه چگونه مى‌توان با استفاده صحيح و به‌جا از آنها، از شقاوت عظمايى كه با مفارقت ملائكه در دنيا و اعراضشان حاصل مى‌شود، دورى جست و به فوز عظماى سعادت در آخرت نايل گشت.
آخرين فصل، در مورد راه‌هاى وصول به سعادت اخروى است كه با تقسيم قوا به قوه عرافه و قوه فعّاله و نيز تقسيم به عقليه و مدبره كه غضبيه و شهويّه نيز از آنها ناشى مى‌گردد، همراه است. ضمن تبيين جايگاه و حدود هر يك از اين قوا و اينكه هر كدام از آنها در چه موضعى به درد مى‌خورند، بيان مى‌كند كه چگونه مى‌توان با استفاده صحيح و به‌جا از آنها، از شقاوت عظمايى كه با مفارقت ملائكه در دنيا و اعراضشان حاصل مى‌شود، دورى جست و به فوز عظماى سعادت در آخرت نايل گشت.