۱۰۸٬۹۹۱
ویرایش
Wikinoor.ir (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '\{\{کاربردهای\sدیگر\|(.*)\s\(ابهام\sزدایی\)\}\}↵↵↵' به '{{کاربردهای دیگر|$1 (ابهام زدایی)}} ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ابنس' به 'ابن س') |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
در مقدمه محقق، ابتدا شرححال مختصری از نویسنده ارائه گردیده و سپس، نکاتی پیرامون کتاب، بیان شده است و در ضمن آن برخی نظرات فلاسفه همچون ارسطو، | در مقدمه محقق، ابتدا شرححال مختصری از نویسنده ارائه گردیده و سپس، نکاتی پیرامون کتاب، بیان شده است و در ضمن آن برخی نظرات فلاسفه همچون ارسطو، ابن سینا و ابن رشد مطرح شده است.<ref>مقدمه محقق، ص5- 24</ref>. | ||
حمله غزالی به فلسفه و فلاسفه در تضعیف فلسفه در شرق و بهطورکلی در جهان اسلام، تأثیر عمیقی گذاشت، اما در غرب و اندلس، فلسفه با تلاش کسانی چون [[ابن باجه، محمد بن یحیی|ابن باجه]]، [[ابن طفیل، محمد بن عبدالملک|ابن طفیل]] و ابن رشد، رونق یافت و تنها فیلسوفی که به دفاع قوی از فلسفه پرداخت و کتاب مستقلی در این باب تألیف کرد، ابن رشد بود. وی پس از گذشت کمتر از یک قرن، برای مقابله با «[[تهافت الفلاسفة]]» [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]]، اثر حاضر را تألیف کرد و در آن، همه نقدهای [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] را پاسخ گفت<ref>ر.ک: برخواه، انسیه، ج8، ص667</ref>. | حمله غزالی به فلسفه و فلاسفه در تضعیف فلسفه در شرق و بهطورکلی در جهان اسلام، تأثیر عمیقی گذاشت، اما در غرب و اندلس، فلسفه با تلاش کسانی چون [[ابن باجه، محمد بن یحیی|ابن باجه]]، [[ابن طفیل، محمد بن عبدالملک|ابن طفیل]] و ابن رشد، رونق یافت و تنها فیلسوفی که به دفاع قوی از فلسفه پرداخت و کتاب مستقلی در این باب تألیف کرد، ابن رشد بود. وی پس از گذشت کمتر از یک قرن، برای مقابله با «[[تهافت الفلاسفة]]» [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]]، اثر حاضر را تألیف کرد و در آن، همه نقدهای [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] را پاسخ گفت<ref>ر.ک: برخواه، انسیه، ج8، ص667</ref>. | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
# پرهیزنکردن از سرزنش غزالی هنگامیکه او را خطاکار مییابد و اقرار به صحت و درستی اعتراضاتش در جایی که آنها را صحیح میداند و رعایت مقام علمی غزالی و داوری منصفانه درباره او، هنگامیکه درست گفته است؛ مثلاً [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] میگوید که [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] یا حقیقت مسائل را شناخته اما در «[[تهافت الفلاسفة]]» غیر حقیقت آنها را بیان کرده که این فعل اشرار است یا حقیقت آنها را نشناخته و متعرض چیزی شده که علم و احاطهای به آن ندارد که این فعل جهال است و غزالی از این هر دو وصف منزه است، اما لغزش غزالی در تألیف این کتاب بوده است. همچنین به نظر او شاید غزالی بهحسب زمان و مکان خود ناچار از انجام این کار شده است. | # پرهیزنکردن از سرزنش غزالی هنگامیکه او را خطاکار مییابد و اقرار به صحت و درستی اعتراضاتش در جایی که آنها را صحیح میداند و رعایت مقام علمی غزالی و داوری منصفانه درباره او، هنگامیکه درست گفته است؛ مثلاً [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] میگوید که [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] یا حقیقت مسائل را شناخته اما در «[[تهافت الفلاسفة]]» غیر حقیقت آنها را بیان کرده که این فعل اشرار است یا حقیقت آنها را نشناخته و متعرض چیزی شده که علم و احاطهای به آن ندارد که این فعل جهال است و غزالی از این هر دو وصف منزه است، اما لغزش غزالی در تألیف این کتاب بوده است. همچنین به نظر او شاید غزالی بهحسب زمان و مکان خود ناچار از انجام این کار شده است. | ||
# نقد و بررسی «تهافت الفلاسفة» و غزالی، با استناد به [[ارسطو]] و روش [[ارسطو]] و متقدمان؛ زیرا ابن رشد در میان فیلسوفان بزرگ مسلمان، تنها فیلسوفی است که نسبت به فلسفه ارسطو بیش از اندازه شیفتگی دارد و این را بارها در شرحها و تفسیرهایش بر نوشتههای ارسطو ذکر کرده است. | # نقد و بررسی «تهافت الفلاسفة» و غزالی، با استناد به [[ارسطو]] و روش [[ارسطو]] و متقدمان؛ زیرا ابن رشد در میان فیلسوفان بزرگ مسلمان، تنها فیلسوفی است که نسبت به فلسفه ارسطو بیش از اندازه شیفتگی دارد و این را بارها در شرحها و تفسیرهایش بر نوشتههای ارسطو ذکر کرده است. | ||
# مقابله با [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله| | # مقابله با [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] در «تهافت التهافت» علاوه بر معارضه با [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]]، مهمترین انگیزه ابن رشد برای مخالفت با برخی از نظریات [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] و ابراز وفاداری عمیق به ارسطوست، زیرا او در مواردی رأی آنان را خلاف واقع و دور از غرض ارسطو دانسته و تلاش کرده تا قوت استدلالهای غزالی و حدود انحراف این دو فیلسوف را از تعالیم اصیل ارسطو نشان دهد؛ مثلاً وی قاعده الواحد را نفی کرده، میگوید فارابی و ابن سینا نخستین کسانی بودند که این مطالب بیپایه را گفتند و مردم از ایشان تقلید کردند و آن را به فیلسوفان نسبت دادند. او همچنین میگوید که سخنانی ازایندست، از گفتههای متکلمان ضعیفتر است و اینها مطالبی دخیل در فلسفهاند و با اصول فیلسوفان هماهنگ و سازگار نیستند و گفتههای ایشان حتی به حد اقناع خطابی نیز نمیرسد چه رسد به اقناع جدلی. بنابراین، به نظر وی برخی از سخنان غزالی در مواضع متعدد از کتابهایش مبنی بر اینکه دانش ایشان (فارابی و ابن سینا) تخمینی و ظنی است، درست است؛ بدین ترتیب، موقف و موضع ابن رشد در برابر [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] موضع داوری است که هریک را به دلیل دور شدن از روش برهانی سرزنش و ملامت میکند<ref>ر.ک: همان، ص667- 669</ref>. | ||
با توجه به اینکه [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]]، فلاسفه را در سه مسئله تکفیر کرده، ابن رشد نیز کتاب خود را با این جملات در باب آن سه مسئله به پایان میبرد و مینویسد: انکار معاد جسمانی، این مسئله نزد فلاسفه از مسائل نظری (غیر بدیهی و نیازمند استدلال) است؛ در انکار علم خدا به جزئیات، که این گفته، عقیده آنان نیست؛ در قول به قدم عالم، اما مقصود فلاسفه از این مطلب غیر از آن چیزی است که متکلمان از سخن فلاسفه تلقی کرده و ایشان را به سبب آن تکفیر کردهاند چنانکه غزالی خود نیز در جاهای دیگر غیر از «[[تهافت الفلاسفة]]» در اجماع به تکفیر تردید کرده است، همه این سخنان اشتباه است و شکی نیست که [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] درباره شریعت خطا کرده، همچنان که درباره حکمت خطا کرده است. ابن رشد در معارضات خود با غزالی در «تهافت التهافت» درعینحال به بیان پیوند و هماهنگی میان عقل و ایمان و دین و فلسفه نیز پرداخته است. کتاب «تهافت الفلاسفة» نزاع قدیمی میان فیلسوفان و دینداران را به نحوی بارز نشان میدهد<ref>همان، ص669</ref>. | با توجه به اینکه [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]]، فلاسفه را در سه مسئله تکفیر کرده، ابن رشد نیز کتاب خود را با این جملات در باب آن سه مسئله به پایان میبرد و مینویسد: انکار معاد جسمانی، این مسئله نزد فلاسفه از مسائل نظری (غیر بدیهی و نیازمند استدلال) است؛ در انکار علم خدا به جزئیات، که این گفته، عقیده آنان نیست؛ در قول به قدم عالم، اما مقصود فلاسفه از این مطلب غیر از آن چیزی است که متکلمان از سخن فلاسفه تلقی کرده و ایشان را به سبب آن تکفیر کردهاند چنانکه غزالی خود نیز در جاهای دیگر غیر از «[[تهافت الفلاسفة]]» در اجماع به تکفیر تردید کرده است، همه این سخنان اشتباه است و شکی نیست که [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] درباره شریعت خطا کرده، همچنان که درباره حکمت خطا کرده است. ابن رشد در معارضات خود با غزالی در «تهافت التهافت» درعینحال به بیان پیوند و هماهنگی میان عقل و ایمان و دین و فلسفه نیز پرداخته است. کتاب «تهافت الفلاسفة» نزاع قدیمی میان فیلسوفان و دینداران را به نحوی بارز نشان میدهد<ref>همان، ص669</ref>. |